جواد نوائیان رودسری| هنگامی که در تیر سال ۱۳۲۷، محمدرضا پهلوی به اروپا و به طور مشخص، بریتانیا سفر کرد، برخی رسانهها به تحلیل دلایل این مسافرت پرداختند. تحلیلهایی که بر اساس اطلاعات انتشار یافته در همان زمان ارائه میشد.
آن موقع بود که ستون نویس روزنامه «تریبون دوناسیون» در لندن، طی یادداشتی نوشت: «[گفتگوهای شاه با مقامات بریتانیا]راجع به دارایی رضاشاه [است]که در بانک انگلیس توقیف شده؛ دولت انگلیس موافقت کرد که مخفیانه قسمتی از این داراییها را از توقیف خارج کند و در عوض، امتیاز بانک شاهنشاهی در ایران تجدید شود.
زیرا برای شرکت نفت ایران و انگلیس مشکل است که بدون وجود یک بانک انگلیسی که از وی حمایت کند، به کار خود ادامه دهد. از طرف دیگر، دولت بریتانیا موافق است که به شاه کمک کند تا به وسیله ثروتش، بتواند دوباره رژیم گذشته را برقرار کند و برای این هدف، انتقال تدریجی دارایی پدرش به او، بهترین وسیله است.
به همین منظور است که شاه باید به سوئیس مسافرت کند؛ زیرا مقداری از آن ثروت پدری در سوئیس نگهداری میشود؛ اینهاست علت مسافرت اعلیحضرت به اروپا.» معمای ثروت رضاشاه، هیچگاه به طور کامل حل نشد.
کسی به درستی نمیداند که پهلوی اول، افزون بر زمینهای حاصلخیز و گستردهای که طی ۱۶ سال سلطنت در ایران به دست آوردهبود و نیز وجوهاتی که نزد بانک ملی داشت، چه حجم از داراییهای خود را به خارج از کشور انتقال داد و در بانکهای اروپایی سپردهگذاری کرد؟
امروز، ۲۵ شهریور، سالروز سقوط رضاشاه و فرار او از تهران است؛ با نزدیک شدن یگانهای ارتش شوروی به تهران، پهلوی اول تصمیم به فرار گرفت و پس از اعلام استعفای او و جانشینی محمدرضا پهلوی، پایتخت را به مقصد جنوب ترک کرد.
رضاشاه در اصفهان، تمام املاک خود را در مقابل یک شاخه نبات به پسرش بخشید و ظاهراً در بندرعباس، طبق سند دیگری، اختیار اموال خارج از کشور خود را هم به محمدرضا پهلوی واگذار کرد. به بهانه این رویداد تاریخی، بحثی کوتاه درباره منشأ ثروت رضاشاه خواهیم داشت.
گرفتار یک جنون بیپایان
اینکه رضاخان میرپنج که به قول سلیمان بهبودی، در اوایل مشهور شدنش، با قرض کردن از دیگران توانست خانهای در تهران بخرد، چگونه توانست در کمتر از ۱۵ سال به ثروتمندترین پادشاه آسیا و مالک مرغوبترین اراضی ایران تبدیل شود، روایتی عجیب و غریب دارد.
میل مفرط او به داشتن زمین که برخی از آن با عنوان «جنون» یاد کردهاند، نظر بسیاری از مورخان را به سوی خود جلب کردهاست. سیروس غنی در کتاب «ایران: برآمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها»، اعتقاد دارد که باید ریشه این حرص و ولع را در سابقه زندگی رضاخان جستوجو کرد.
برخی نیز معتقدند که این رویه، ناشی از تلاش رضاشاه برای کسب مشروعیت نداشتهاش بودهاست؛ او گمان میکرد با تملک زمین و تبدیل شدن به مالک نخست ایران، میتواند حکومت خود را مشروع جلوه دهد. رضاشاه به طور مشخص، روند گسترش املاکش را از سال ۱۳۰۵ خورشیدی آغاز کرد؛ زمانی که موفق شد زمینهایی را در اطراف تهران به دست آورد.
او سپس گستره این تصاحب را به سراسر ایران کشاند؛ بیشتر زمینهای حاشیه دریای خزر و مناطقی مانند همدان، کرمانشاه و … به مالکیت رضاشاه درآمد؛ غصب این زمینها به دو صورت انجام میشد؛ نخست با تهدید مالک و واگذاری بیقید و شرط املاک و دوم، با پرداخت چند درصد از قیمت واقعی زمین.
روشهای زمینستانی!
در خصوص روش نخست، نمونههای متعددی را میتوان مثال زد؛ مشهور بود که بیشتر زندانیان سیاسی ثروتمند که به بهانههای مختلف و بیشتر به دلیل بدگمانی رضاشاه به زندان میافتادند، پیش از دیدار با پزشک احمدی و چشیدن طعم آمپول هوایی او، باید در اتاق مخصوصی، اسناد واگذاری املاکشان را امضا میکردند.
روزنامه «ستاره» در شماره ۱۱۷۰ خود که پس از فرار رضاشاه منتشر شد، به این مورد یک نکته ظریف هم اضافه میکند: «هرگاه زندانی از این فشارها جان سالم به در میبرد و به عرض شاه میرساندند، میگفت: مگر هنوز او زنده است؟ ۱۰ سال کافی برای مُردن او نیست؟ مگر میهمانخانه ساختهام؟»
یکی از کسانی که زمینهایش توسط رضاشاه تصاحب و خودش تبعید شدهبود، بعد از شهریور ۱۳۲۰، در یکی از روزنامههای تهران، شرحی از مصیبت خود را منتشر کرد و نوشت: «مِلک کَمینه (این کمترین) را در کُجور مازندران بدون خریداری، بدون فروختن، بدون تعویض، حتی بدون امضا و بدون اخطار ضبط کردند.
آقایان وکلای مجلس و هیئت دولت امروز، هم همان موقع سر کار بودند! وقتی من و هزاران مثل مرا تبعید میکردند، هیچ کسی حرفی نزد. یک مأمور نماینده مختاری رئیس شهربانی، اثاثه و لباس ما را هم حراج کرد و دیناری از پول آن را هم به ما نداد!»
در روش دوم، فرد را مجبور میکردند در برابر مبلغی ناچیز، اراضی خود را به نام پهلوی کند؛ حسین فردوست در خاطراتش مینویسد: «رضاخان در طول سلطنتش تمام املاک مرغوب شمال را به زور سرنیزه به نام خود کرد. البته گاهی هم پول مختصری به عنوان بهای آن میداد. ا
ملاک را به منطقههای مختلف تقسیم کرد و در هر منطقه یک افسر گمارد و کل املاک او را سرلشکر کریم آقاخان بوذرجمهری اداره میکرد. در سال ۱۹ ش، یک سال قبل از رفتن رضاخان از ایران، صورتحساب عایدی خالص سالیانه املاک پهلوی ۶۲ میلیون تومان بود …
اگر میخواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد یا پیشنهادی را تصویب کند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح میکردید و مطمئن بودید که کارتان انجام میشود.»
هزینه نگهداری املاک شاه از بودجه کشور
جالب این جاست که رضاشاه، بعد از تصاحب این املاک، برای بالا بردن ارزش آن ها، به بودجه عمومی کشور متوسل میشد؛ شمسالدین امیرعلایی در کتاب «شکوفایی دیکتاتوری» مینویسد: «رضاشاه پس از بازدید [از یک]ملک [با عتاب]میگفت: ملک من نباید آماده باشد و مثلا راه داشته باشد؟ فوراً وزارت راه مکلف بود، مجاناً راه بسازد.
وزارت کشاورزی تراکتورها و ماشینهای کشاورزی را مجاناً به کار اندازد، پست و تلگراف دایر شود و در نتیجه همه و همه به خرج دولت پایان یابد. موقع خرید محصول برنج و گندم و … نیز، دولت آن را دولّا پَهنا بخرد؛ زیرا محصول ملک شاه (شاه محصول) است و ناچار باید به قیمت زیادتر از معمول خریداری شود.»
شاید به همین دلیل بود که گاهی محل صرف درآمدهای دولت معلوم نبود؛ چند روز بعد از فرار رضاشاه، در اول مهر ۱۳۲۰، مؤید احمدی، یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی درباره چگونگی مصرف عایدات نفت سوالی را در مجلس مطرح کرد و مخبر کمیسیون بودجه، در پاسخی تأمل برانگیز به وی گفت:
«از سال ۱۳۰۶ ش، سی و یک میلیون لیره عاید شده که بیست و هفت میلیون آن خرج گردیده، ولی معلوم نیست به چه ترتیب و به چه مصرفی رسیده است [!]» گزارش این مسئله، در روزنامه اطلاعات مورخ هفت مهر سال ۱۳۲۰ منتشر شد.
پس پولها کجا خرج میشد؟
با بررسی جزئیات، به این نتیجه میرسیم که در واقع نگهداری از این املاک غصبی نیز، عملاً با بودجه بیتالمال و استفاده از نیروی نظامی کشور انجام میشد؛ پس درآمد این زمینها را کجا خرج میکردند؟ وقتی نه هزینه نگهداری املاک و نه هزینه مربوط به ارتقای موقعیت آن ها، از درآمد اراضی شاه تأمین نمیشد، مبلغ هنگفتی باقی میماند؛ محل هزینه کردن این پول کلان کجا بود؟
اگر سخن فردوست را درباره درآمد سالانه اراضی و املاک پهلوی اول، یعنی رقم ۶۲ میلیون تومان در سال ۱۳۱۹ ش درست فرض کنیم و اگر نسبت رشد سالانه این درآمدها را هم در نظر بگیریم و آن را در آغاز کار، حدود یک چهارم این مقدار بدانیم، باید دست کم ۵۰۰ میلیون تومان پول نقد در حسابهای رضاشاه نزد بانک ملی ذخیره شدهباشد، در حالی که چنین نیست و حساب بانکی او هنگام فرار کمتر از ۱۰۰ تومان پول داشت.
با احتساب این وضعیت، به نظر میرسد که مسئله ذخیره پول پهلوی اول در بانکهای اروپایی و حتی آمریکایی صحت داشته باشد و نتوان در آن تردید کرد. در برخی گزارشها از ۶۰۰ میلیون مارک ذخیره ارزی رضاشاه در کشورهای اروپایی سخن به میان آمدهاست. مقدار وجوه حسابهای وی هیچگاه به تحقیق معلوم نشد.
گزارش روزنامههای اروپایی، پس از مسافرت سال ۱۳۲۷ شاه به بریتانیا و اشاره به اندوختههای ارزی رضاشاه در بانکهای انگلیس و سوئیس نشان میدهد که میشود سرنخ این ثروت هنگفت را که بیگمان ناشی از غارت املاک و داراییهای مردم و سوءاستفاده گسترده از بودجه عمومی کشور بود، به خوبی یافت و در معرض دید عموم گذاشت.
منبع: روزنامه خراسان