روزنامه ایران پنجشنبه هشتم مهر در یادداشتی به قلم لاله افتخاری عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری آورده است: از یک سو به آنها آمادگی روحی می دادند و تشویقشان میکردند و از سوی دیگر به آنها این دلگرمی را میدادند که در غیبت آنها رسالت خود را در خانواده بخوبی ایفا خواهند کرد.
رزمندهای که کشاورز بود میدانست که کشت و کارش به دستان پرتوان همسرش ادامه خواهد داشت و رزمنده دیگری که همسرش خانه دار یا کارمند بود یقین داشت که او به بهترین وجه خانواده را در غیاب همسر اداره خواهد کرد. کار فرهنگی دیگر زنان، تهیه دستنوشتههایی از احادیث و روایات و دل نوشتهها بود که به همراه کمکهای مردمی به دست رزمندگان میرسید و به او این احساس را می داد که اگر او در پشت خاکریزهای جبهه است خیل عظیمی از مردم پشتوانه او هستند و رزمندگان را تنها نگذاشتهاند. این امری بود که دلگرمی و غیرت رزمندگان را افزایش میداد. زنان ایران زمین همچنین در تمام سالهای جنگ با اهدای اندوختههای خود از طلا و پول و دیگر چیزها سهمی از اقتصاد جبههها را برعهده گرفتند.
این همه علاوه بر حضور زنان مقاوم در جبههها بود. عدهای به عنوان نیروهای درمانی به یاری مجروحان میشتافتند و برخی دیگر در کار شستوشوی ملحفهها و پتوهای به خون آغشته رزمندگان بودند. کارهایی که کتابها دربارهشان نوشته شده و هنوز حق بخش کوچکی از آن ایثارها به جا نیامده است. همچنین فراموش نمیکنیم زنانی را که در شهرهای دور از مناطق جنگی بهترین اتاق منزلشان را در اختیار مهاجران و خانوادههای جنگ زده میگذاشتند.
همچنین یکی از مهمترین اقدامات فرهنگساز زنان در سالهای دفاع مقدس این بود که خانوادههای شهدا هنگامی که جنازه همسران و فرزندان شان بازمیگشت واکنشی که نشان میدادند این بود که خدا را شاکر میشدند و صبر پیشه میکردند و حتی در سخنرانیهایی این روحیه را ترویج میدادند.
همچنان که بسیاری از دختران جامعه ما با جانبازان، حتی آنها که قطع نخاع شده بودند، ازدواج میکردند و همه این ایثارگریها نشان میداد که زنان ایران زمین رسالت زینبیشان را دریافتهاند. حالا سه دهه از پایان جنگ گذشته است. با این حال این گونه نیست که فکر کنیم میتوانیم جامعه انقلابی ایران را با جانب عافیت خود گرفتن از مشکلاتی که پیش رو دارد و اگر بیش از سالهای جنگ تحمیلی نباشد کمتر از آن نیست، عبور دهیم.
ایران اسلامی برای اعتلای خود همچنان به همان ایثارگریها و از خود گذشتگیها نیازمند است و این رسالتی است که در سطح جامعه بیشتر از عهده زنان برمیآید. آنها میتوانند باز هم فرهنگساز باشند. با گذشت خود شرایط این را فراهم بیاورند که جوانان ازدواج کنند و سالهای ابتدایی را در کنار خانواده مسکن بگزینند تا رفته رفته امکان پیدا کنند سقف آشیانه خود را بسازند. این زنها هستند که میتوانند با حمایت از یکدیگر امکان فرزندآوری زنان شاغل را فراهم کنند. همچنین این زنان هستند که میتوانند فرهنگ بومی ایران را در حوزههای مختلف زندگی و معیشت خانواده تقویت کنند.
ما امروز هم خانواده شهدای حرم را داریم و هم خانواده شهدای عرصه علم و فناوری را و هم مبارزان سلامت را و هم کسانی را که در عرصههای دیگر در حال ایثارند و مواجه با مخاطرات و حتی تهدیدات تروریستی هستند. در همه این عرصهها زنان ایران زمین همچنان در مقام ایثارگری ایستادهاند و ما شاهد شجاعت، فداکاری و صلابت زنان تربیت شده در مکتب زینب (س) هستیم.
امروز جامعه ما از دو گروه الگو برخوردار است؛ هم شخصیتهایی همچون حضرت زهرا(ع) و حضرت زینب(س) که برای همیشه تاریخ الگو هستند و هم الگوهایی از نسل زنان امروز که چه در سطح عینی جامعه و چه در شبکههای اجتماعی حضور دارند و می توانند با شباهت یافتن هرچه بیشتر به الگوهای اسلامی رسالت خودشان را حتی بهتر از گذشته ایفا کنند.