گروه اقتصادی: سایت انطباق نوشت: از قدیم میگفتند گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی ولی به نظر این تئوری یا در ایران در دسترس نیست یا دسترسی به آن برای عده کثیری از مردم محدود شدهاست!
این ملت سالهاست صف ایستادن برای نفت و کوپن، مرغ و گوشت، خودرو و دلار و … را در کارنامه خود دارند؛ ملتی که قرار بود به مقام انسانیت برسند ولی مصائب برخی را از این مسیر نه تنها دور کرد بلکه سرنوشتهای بسیار دردناکتری برای آنها رقم زد!
از ابتدا که در این جامعه چشم باز کردیم مدام از بازهحساس کنونی، پیچتاریخی، صبر انقلابی و سایر این واژگان شنیدیم؛ واژگانی که در درون آنها نیتهایی خیر نهفته بود ولی در اجرا مردم را آزار و زندگی را برای آنها تلخ میکرد.
صبر مردم هم اندازهای دارد؛ نمیشود هر روز مردم این جامعه فقیر و فقیرتر شوند و وابستگان به قدرت غنی و غنیتر به سمت آنچه در سر دارند بروند. اگر سیستم اداره کشور کپی شده از کشورهای کمونیستی است که باید همه در یک سطح باشند و مشکلات برای همه باشد و در این زمان است که میتوان به مردم درس صبر و ایستادگی داد ولی زمانی که شیوه اداره کشور نامتعارف و خارج از عرف مشخص بوده که معلوم نمیکند سوسیالیستی یا کمونیستی و لیبرال است، چه انتظاری از مردم دارید که به وعدهها و شعارهای صبر و مقاومت اعتنا داشته باشند؟!
مردم صبر کردند پایههای انقلاب محکم شد، صبر کردند دوره جنگ به پایان رسید، صبر کردند دوره سازندگی شد، صبر کردند زمان پیچ تاریخی و دوره حساس کنونی را از سر گذراندند، جنگ اقتصادی را هم دیدند و اقتصاد مقاومتی را چشیدند و صبر انقلابی هم میکنند ولی نتیجه چه میشود؟! این صبوریها نباید یک نتیجهای داشته باشد؟!
اصحاب کهف صبوری کردند به مقام رسیدند و جاویدان شدند، ایوب پیامبر صبر کرد رستگار شد، یعقوب پیامبر صبر کرد به هدفش رسید، مردم صدر اسلام زیر تازیانههای جهالت صبوری کردند به رسالت و ریاست رسیدند ولی مردم ایران چه؟! مزد این همه صبر، استقامت و حمایت شد دولتها و مسئولان بیکفایتی که جیبهای گشاد دارند و بودجه را حاتمبخشی میکنند و خرده نانی هم برای آنکه صدای ملت در نیاید به مرحمتی به رعیت میدهند! این ملت در این چلهای که گذشت تجربه طوفان نوح(ع) داشتند، مانند ابراهیم(ع) در آتش گرفتار بودند، مانند موسا(ع)از دل دریا گذرکردند و چون عیسا(ع)به صلیب کشیده شدند و در شعبهای ابیطالب بسیاری زیر فشار بودند ولی ساحل آرامش نوح(ع)، گلستان ابراهیم(ع)، صدارت موسا(ع)، عرش و ابدیت عیسا(ع)و مدینه فاضلهای در انتظار آنها نبود.
اگر در صدر اسلام تحریم و شعب ابیطالب و سایر مصیبتها بود برای همه بود و در صدر آنها به گفته خود منبریها بانوی معظم اسلام، حضرت خدیجه کبرا(س) به عنوان همسر رهبر عالی اسلام یعنی پیامبر اکرم، تمام مال و اموال خود را خرج مسلمین کرد نه اینکه مانند زمان ما تمام ارکان حکومتی و وابسته به قدرت در جنگ به اصطلاح اقتصادی بودجه خود را افزایش بدهند و فشار را بر مردم وارد کنند؟! این چه اداره اسلامی کشور است؟! عدل علی(ع) کجاست؟! مگر در حکومت علی همه از بیتالمال به صورت مساوی سهم نداشتند؟! پس چگونه است که برای حوزه علمیه فلان میلیارد بودجه کلان بگیرد و حقوق ملت زیر خط فقر ۱۰درصد افزایش پیدا کند؟!
مردم ایران هرگونه صبر و استقامتی که در طول عمر بشر بوده چشیدهاند و دیگر کسی حق ندارد مردم را به ایستادگی بیشتر دعوت کند زیرا عمر بسیاری از مردم گذشت و رو به پایان است ولی در باغی که به مردم مدام وعده داده بودند باز نشد الا برای نورچشمیهایی که دستشان در جیب ملت است. حرف آخر را از زبان قیصر امینپور میزنیم شاید خفتگان بیدار شدند و وجدانی به درد آمد:
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم.
این ملت سالهاست صف ایستادن برای نفت و کوپن، مرغ و گوشت، خودرو و دلار و … را در کارنامه خود دارند؛ ملتی که قرار بود به مقام انسانیت برسند ولی مصائب برخی را از این مسیر نه تنها دور کرد بلکه سرنوشتهای بسیار دردناکتری برای آنها رقم زد!
از ابتدا که در این جامعه چشم باز کردیم مدام از بازهحساس کنونی، پیچتاریخی، صبر انقلابی و سایر این واژگان شنیدیم؛ واژگانی که در درون آنها نیتهایی خیر نهفته بود ولی در اجرا مردم را آزار و زندگی را برای آنها تلخ میکرد.
صبر مردم هم اندازهای دارد؛ نمیشود هر روز مردم این جامعه فقیر و فقیرتر شوند و وابستگان به قدرت غنی و غنیتر به سمت آنچه در سر دارند بروند. اگر سیستم اداره کشور کپی شده از کشورهای کمونیستی است که باید همه در یک سطح باشند و مشکلات برای همه باشد و در این زمان است که میتوان به مردم درس صبر و ایستادگی داد ولی زمانی که شیوه اداره کشور نامتعارف و خارج از عرف مشخص بوده که معلوم نمیکند سوسیالیستی یا کمونیستی و لیبرال است، چه انتظاری از مردم دارید که به وعدهها و شعارهای صبر و مقاومت اعتنا داشته باشند؟!
مردم صبر کردند پایههای انقلاب محکم شد، صبر کردند دوره جنگ به پایان رسید، صبر کردند دوره سازندگی شد، صبر کردند زمان پیچ تاریخی و دوره حساس کنونی را از سر گذراندند، جنگ اقتصادی را هم دیدند و اقتصاد مقاومتی را چشیدند و صبر انقلابی هم میکنند ولی نتیجه چه میشود؟! این صبوریها نباید یک نتیجهای داشته باشد؟!
اصحاب کهف صبوری کردند به مقام رسیدند و جاویدان شدند، ایوب پیامبر صبر کرد رستگار شد، یعقوب پیامبر صبر کرد به هدفش رسید، مردم صدر اسلام زیر تازیانههای جهالت صبوری کردند به رسالت و ریاست رسیدند ولی مردم ایران چه؟! مزد این همه صبر، استقامت و حمایت شد دولتها و مسئولان بیکفایتی که جیبهای گشاد دارند و بودجه را حاتمبخشی میکنند و خرده نانی هم برای آنکه صدای ملت در نیاید به مرحمتی به رعیت میدهند! این ملت در این چلهای که گذشت تجربه طوفان نوح(ع) داشتند، مانند ابراهیم(ع) در آتش گرفتار بودند، مانند موسا(ع)از دل دریا گذرکردند و چون عیسا(ع)به صلیب کشیده شدند و در شعبهای ابیطالب بسیاری زیر فشار بودند ولی ساحل آرامش نوح(ع)، گلستان ابراهیم(ع)، صدارت موسا(ع)، عرش و ابدیت عیسا(ع)و مدینه فاضلهای در انتظار آنها نبود.
اگر در صدر اسلام تحریم و شعب ابیطالب و سایر مصیبتها بود برای همه بود و در صدر آنها به گفته خود منبریها بانوی معظم اسلام، حضرت خدیجه کبرا(س) به عنوان همسر رهبر عالی اسلام یعنی پیامبر اکرم، تمام مال و اموال خود را خرج مسلمین کرد نه اینکه مانند زمان ما تمام ارکان حکومتی و وابسته به قدرت در جنگ به اصطلاح اقتصادی بودجه خود را افزایش بدهند و فشار را بر مردم وارد کنند؟! این چه اداره اسلامی کشور است؟! عدل علی(ع) کجاست؟! مگر در حکومت علی همه از بیتالمال به صورت مساوی سهم نداشتند؟! پس چگونه است که برای حوزه علمیه فلان میلیارد بودجه کلان بگیرد و حقوق ملت زیر خط فقر ۱۰درصد افزایش پیدا کند؟!
مردم ایران هرگونه صبر و استقامتی که در طول عمر بشر بوده چشیدهاند و دیگر کسی حق ندارد مردم را به ایستادگی بیشتر دعوت کند زیرا عمر بسیاری از مردم گذشت و رو به پایان است ولی در باغی که به مردم مدام وعده داده بودند باز نشد الا برای نورچشمیهایی که دستشان در جیب ملت است. حرف آخر را از زبان قیصر امینپور میزنیم شاید خفتگان بیدار شدند و وجدانی به درد آمد:
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم.