روزنامه همشهری نوشت: «مهلت انتخاب رشته کنکور ۱۴۰۱ شب گذشته به پایان رسید. کنکوری که امسال از هشت تیر آغاز شد و یک میلیون و ۴۸۹هزار و ۲۲۰ داوطلب در آن شرکت داشتند، یک میلیون و ۱۵۷ هزار داوطلب هم برای انتخاب رشته مجاز شدند؛ هر چند با وجود تعدد رشتههای دانشگاهی، بررسیها نشان میدهد که بسیاری از این افراد، انتخابهای محدودی دارند، رشتههای پردرآمد و پولساز یا حداقل دارای ظرفیتهای شغلی پس از فارغالتحصیلی. این در حالی است که برخی رشتههای متناسب با نیاز روز جهانی هم در بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا تدریس میشود که در فهرست رشتههای دانشگاهی ایران نیست یا اگر هست، استقبال چندانی از آنها نمیشود. به گفته کارشناسان، سیاستهای برنامهریزان دانشگاهی در کشورهای دنیا بر اساس نیاز روز دنیا و حتی ادغام دروس بین رشتهای پیش رفته است، مثل علوم انسانی با ریاضی یا مهندسی با پزشکی که میتواند منجر به تولید الگوهای مختلف برای پیشبینی رفتارهای انسانی یا پیشبینی بازارهای اقتصادی و مالی و … باشد. اما آنها افزایش رشتههای دانشگاهی را هم به شیوه کنونی مناسب نمیدانند و معتقدند که با وجود نگاه به انتهای مسیر در انتخاب رشتههای دانشگاهی برای داشتن شغلی پردرآمد، مهمترین اصل خانوادهها و فرزندان آنهاست و تا زمانی که چنین ملاکهایی مطرح است، نمیتوان خروجی دانشگاهها را مناسب با تغییر و اصلاح جامعه در نظر گرفت؛ چرا که مدرکگرایی هیچ نفعی برای جامعه نخواهد داشت.
برخی رشتههای دانشگاهی کپی و بدون کاربرد هستند
رشتههای آکادمیک مشابه در ایران و سایر کشورها به لحاظ شیوه تدریس و محتوای آموزشی یکسان نیست. به عنوان مثال رشتههای مرتبط با اقتصاد در کل دنیا پررنگ است و بیشتر مباحث آن مربوط به درسهای ریاضی است اما در ایران این رشتهها توصیفی و جزو علوم انسانی به شمار میروند که چندان هم استقبالی از آنها نمیشود. این نکتهای است که علیاصغر شریفی، رئیس آکادمی کنکور به آن اشاره میکند و میگوید: «اهمیت این موضوع را هم از این زاویه باید دید که روسای جمهور برخی کشورها دکترای اقتصاد دارند یا ریاضی خواندهاند، حتی کسانی که نوبلهای اقتصادی را برنده میشوند عمدتا ریاضیدانها هستند اما مباحث اقتصاد در ایران زیرمجموعه علوم انسانی دارند و شامل واحدهای ریاضی نمیشوند.»
او درباره اینکه چه رشتههای پرطرفداری در دنیا وجود دارد که در ایران تدریس نمیشود، بیان میکند: «هماکنون رشته مهندسی بحث دیتاساینس (علم دادهها و پردازش نتیجهگیری از دادهها) بسیار پررنگ و پرطرفدار است و درسی است که در دانشگاههای سایر کشورها تدریس میشود اما در ایران وجود ندارد. رشته دیگری هم تحت عنوان تحلیل ریاضی بازارهای مالی در مقطع کارشناسی است که ما نداریم.»
او در پاسخ به این سؤال که چه میزان ضرورت دارد این رشتهها در دانشگاههای ایران هم تدریس شود، بیان میکند: «فلسفه آمدن یک رشته به دانشگاه نیاز همان کشور است. قدمت دانشگاهی در ایران کمتر از ۱۰۰ سال است اما در برخی کشورها به ۵۰۰ تا ۸۰۰ سال میرسد. آنها از گذشتههای دور نیاز به ایجاد رشتههای خاص را احساس کردند و به فهرست رشتههای دانشگاه افزودند. به عنوان مثال شما رشته جغرافی را در نظر بگیرید که در میان دانشجویان ایرانی، به هیچ عنوان رشته پرطرفداری نیست اما در کشورهای دیگر از جمله جغرافیای سیاسی و اقتصادی از زمان جنگ جهانی اول جزو رشتههای خاص و پرطرفدار آکادمیک بوده و سیاستهای کشورگشایی آنها را تعیین میکرده است. اما در ایران در حد شناسایی یک منطقه سیلخیز یا دلایل آمدن سیلاب مطرح است و از آن هم استقبال نمیشود.»
البته او معتقد است که حتی تدریس برخی رشتههای مشابه با دانشگاههای خارجی هم تنها یک کپیبرداری معمولی از آنهاست و فاصله زیادی از لحاظ آموزشی دارند. به گفته شریفی مشکل اصلی اینجاست که برای خانوادهها و فرزندانشان نگاه به انتهای مسیر در ابتدای مسیر انتخاب رشته وجود دارد: «به عنوان مثال اگر علوم انسانی حقوق و روانشناسی جزو رشتههای پرطرفدار هستند این به معنای بسیار خوببودن این رشتهها نیست. یا اگر همه دوست دارند که پزشکی بخوانند دلیل این نیست که پزشکی تنها رشته جذاب دانشگاهی است بلکه ظرفیتهای شغلی و درآمدزایی در آینده ملاک اول انتخاب این رشتهها شده است.»
او تأکید میکند: «نکته مهم اینجاست که رویکرد کنونی جهان به لحاظ آموزشی پروژههای مشترک بین رشتهای است. مثلا علوم انسانی با ریاضی یا مهندسی با پزشکی که در کشور ما وجود ندارد و اگر هم هست با معیار استاندارد جهانی فاصله زیادی دارند. دنیا به این نتیجه رسیده که در جامعهشناسی و علوم انسانی پایه ریاضی اهمیت زیادی دارد؛ چرا که بدون آن نمیتوان پیشبینی از رفتارهای انسانی بر اساس مدلسازی و آمار داشت.»
استقبال کم از رشتههای امدادی و مدیریت بحران
رشتههای کاردانی تا کارشناسی ارشد در حوزههای امداد و نجات یا حوادث بحران چند سالی است که در دانشگاههای علمی-کاربردی سازمان هلال احمر برقرار شده است اما استقبال از آنها چندان زیاد نیست؛ چرا که در بحث اشتغال و جذب سازمانی امتیازی برای فارغالتحصیلان این مراکز آموزشی وجود ندارد.
مهدی ولیپور، رئیس سازمان امدادونجات، میگوید: «چند سالی است که جمعیت هلال احمر مجوز جذب دانشجو در رشتههای مرتبط با فعالیتهای خودش را دریافت کرده و در بسیاری از استانها این رشتهها در حال تدریس است. در خود وزارت علوم هم دورههای لیسانس و فوق لیسانس در رشتههای مدیریت سوانح تعریف شده است. ایران اقلیم حادثهخیزی دارد و در حوزه مدیریت بحران طی دهههای اخیر تجارب خوبی کسب شده و میتوان رشتههای جدید در این حوزه تعریف کرد تا بهصورت علمی و آکادمیک آموزش داده شوند.»
او درباره میزان استقبال از چنین رشتههایی و آینده شغلی آنها بیان میکند: «با اینکه اکنون در رشتههای مختلف کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد مرتبط با نیازهای امداد و نجات پذیرش دانشجو وجود دارد اما استقبال از آنها مناسب نیست؛ چراکه بازار کاری برای آنها تعریف نشده است. از سوی دیگر رشته مدیریت بحران عمر چندان طولانی در حوزه آموزشی ندارد. باید جذابیتهای شغلی پس از فارغالتحصیلی و خروجی آن تبیین شود تا میزان استقبال از آنها هم افزایش پیدا کند. ضمن اینکه ظرفیت اشتغال در سازمان مدیریت بحران، جمعیت هلال احمر و دستگاههای دیگر امدادی ازجمله آتشنشانی و اورژانس، پدافند غیر عامل و… هم برای فارغالتحصیلان این رشته وجود دارد.»
مدرکگرایی به نفع جامعه نیست
بسیاری از رشتههای کاربردی مورد نیاز دنیا در ایران وجود ندارد اما این به معنای آن نیست که الزاما در کشورمان به آنها نیاز داشته باشیم. حمید سوری، رئیس مرکز تحقیقات ارتقای ایمنی و پیشگیری از مصدومیتهای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، با بیان این مطلب میگوید: «در رشتههای دانشگاهی به دو نکته باید توجه کرد، ابتدا تربیت افراد و دوم اینکه فارغالتحصیلان دانشگاهی تا چه میزان توانایی تغییر در جامعه و اصلاح امور را دارند. برچسب افراد تحصیلکرده در ایران زیاد است اما اینکه آنها چطور آموزش دیدهاند و چقدر کارایی دارند که در صحنههای عملی به درد جامعه بخورند مهم است.»
او معتقد است آموزشها باید متناسب با نیاز جامعه باشد و به جای تمرکز صرف بر بحثهای تئوریک و نظری، کارهای عملی در عرصههای مختلف هم در اولویت قرار بگیرند: «در بحث انتخاب رشته کنکور باید بهگونهای عمل شود که به جای جذب استعدادها در رشتههای پولساز و درآمدزا، متخصصانی در رشتههای مختلف تربیت شوند که برای حل مسئله و بحرانهای مختلف میان جامعه و به دنبال مسئله باشند.»
او ادامه میدهد: «درباره برخی رشتههای دانشگاهی در کشور ما یک مثال جالب وجود دارد که به آن دکترای اژدهاشناسی میگوییم. داستان آن هم از این قرار است که فردی در داخل کشور هیچ دانشگاهی قبول نمیشد، او به چین سفر کرد و به طور اتفاقی دانشگاهی را دید که بدون کنکور دانشجوی اژدهاشناسی پذیرش میکرد، ثبت نام کرد و درس خواند و پس از چند سال هم به کشور بازگشت. اما هیچ کاری پیدا نکرد و یک مسئول تصمیم گرفت به خاطر این شخص رشته اژدهاشناسی در دانشگاهی راهاندازی کند. نخستین مقطع هم کارشناسی بود اما چون برای فارغالتحصیلان شغلی فراهم نبود، مقاطع بالاتر هم برای این رشته در نظر گرفتند که استادانی برای دانشجویان جدید وجود داشته باشد. اتفاقی که منجر به اصطلاح سیکل نامعیوب رشتههای بدون کارایی و نیازمندی جامعه در کشور شده است.»
او معتقد است که در دانشگاههای ایران بسیاری از رشتهها به همین شکل اژدهاشناسی ادامه دارند و افراد فقط آموزش میبینند اما فقط هدردادن منابع کشور است؛ چرا که نمیتوانند بار مشکلات را کاهش دهند: «برای رفع این مسئله نیاز داریم که ابتدا استادان را برای حل مسائل جامعه آموزش دهیم و بیش از اینکه به عنوان رشته فکر کنیم به محتوای رشته توجه داشته باشیم.»
به گفته سوری مدتهاست که شغل و درآمد محدود به رشتههای خاص دانشگاهی شده و بر این اساس استعدادهای اصلی جامعه به سمت این رشتهها رفتهاند: «درباره علوم پایه این مشکل وجود دارد. افراد سراغ رشتههایی میروند که نه استعداد دارند و نه علاقه و به دلیل نگرانی بابت اشتغال و معیشت ترجیح میدهند که رشتههای علوم پزشکی یا مهندسی را انتخاب کنند. به نوعی میتوان گفت که سود شخصی در انتخاب رشته مد نظر است و فایدهای برای جامعه ندارد. البته نمیتوان به آن انتقاد کرد و این حق افراد است که نسبت به آینده خود نگران باشند.»
سوری تأکید میکند: «نظام آموزشی ما نیاز به تحول اساسی دارد و مدرکگرایی به نفع جامعه نیست و در عمل نمیتواند کمککننده باشد اما همچنان در حال تربیت متخصصان اژدهاشناسی هستیم.»
انتهای پیام