گروه سیاسی:روزنامه اطلاعات نوشت: از مدت پیش مشخص بود که گشت ارشاد و حتی این نحوه تأکید بر حجاب اجباری نقض غرض است، اما عدهای بدون توجه به سابقه اخلاقی و فرهنگی و تمدنی مردم میگفتند اگر گشت ارشاد را برداریم و یا پوشش را به اختیار خود جامعه بگذاریم چنان اوضاع حجاب به هم میریزد که عدهای در خیابان عریان میشوند!
حال که دیگر گشت ارشاد در کار نیست و مأموری هم به حجاب کسی گیر نمیدهد با مشاهده برخی پوششهای افراطی که انصافاً در شأن خانواده و فرهنگ ایرانی هم نیست و اکثر جامعه هم با آن نسبتی ندارد. (گر چه خوشبختانه فراگیری چشمگیری هم ندارد) ممکن است گزاره فوق الاشاره تا حدی هر چند اندک مصداق پیدا کند و نباید گذارد که چنین شود.
حتی اگر قصد اعلام مخالفت یا برخورد سیاسی و لجبازی هم در کار باشد، در هر صورت میتواند تا حدی ادعای طرفداران تصلب و انسداد را در نظام تصمیمگیری تائید و راه را بر حرکتهای اصلاحی ببندد؛ لذا جامعه زنان با فرهنگ این سرزمین باید نشان دهند که خود پاسدار هنجارهای عرفی و اخلاقی جامعه هستند که خوشبختانه همین حال نیز اکثریت قریب به اتفاق آنان ظرفیت بالای خویش را نشان دادند. چرا که جامعه ایران از گذشته تا حال همواره دین مدار بوده است.
نکته دیگر رفتارهای غیرقابل دفاعی است که توسط عدهای معدود سر میزند و به عمامه پرانی مشهور شده است و اکثراً آنهایی در مقام توهین و تحقیر قرار میگیرند که متأسفانه باید آنان را مصداق آن ضربالمثل دانست که هم چوب را میخورند و هم پیاز را.
خیلی ساده و روشن باید گفت دوستان اشتباه گرفتهاید. حسابی هم….
جدای بخشی از این گروه که به مناصب قدرت رسیده و بعضاً مکنتی به هم زده و از مردم تا حد زیادی فاصله گرفتهاند، بسیاری از این قشر زندگی حتی کمتر و پائینتر از طبقه متوسط جامعه دارند و دهها درد در سینه دارند و بغض در گلو نهفتهاند و بعضاً از همه شاکیترند و حال مظلومانه مورد تحقیر و تهمت قرار میگیرند.
میدانیم که بخشی مهمی از جامعه و حتی بخش قابل توجهی از جامعه روحانیت این سطح حضور در عرصه قدرت و حکومت را نمیپسندند به ویژه به آن بخشی که گرفتار علقه به مکنت و مال شدهاند به چشم یکی از متهمان شرایط موجود مینگرند، اما مقصر دانستن روحانیت در شکل گیری مناسبات ناعادلانه و کژکاریهای نظام حکمرانی حداقل در سطح و اندازهای که مطرح میشود کاملاً دور از انصاف و واقعیت است و جدای آن چنین رفتارهای ناپسندی مثل عمامه پرانی اگر بدتر از برخی رفتارهای گشت ارشادی با بدحجابی در گذشته نباشد دست کمی هم از آن ندارد.
گرچه همانگونه که گفته شد این تکه پرانیها و تحقیرها عمومیت ندارند و بیشتر به شوخی و شیطنت و بازیگوشی میمانند، اما در همین سطح اندک هم شایسته یک جامعه اخلاقی نیست. در این مملکت دهههای متمادی ایرانیان از هر قوم و مسلک و قبیله کنار هم زیستهاند و مهربان و اخلاقی و مدارا جو هم زیستهاند.
نه چادری حق توهین دارد و نه بدحجاب نه حزب اللهی به دیگری و نه دیگری به اهل مسجد. نگذاریم فرهنگ و هنجار و مسالمت جو و اخلاق مدار مهجور بماند تا فرهنگ خشونت طلب و مهاجم و ستیزه جو و اهل تخاصم و نزاع ولاقید و بیمبالات جایش بنشیند.
همچنان که حال نظام حکمرانی گریزی از غور در خود و تغییر و اصلاح و توجه به اصل اساسی انقلاب که مردمسالاری دینی و بسط آزادیهای مدنی و مراجعه به مردم و خواست آنان بوده و هست ندارد، و بخش معترض جامعه هم شایسته است با بستن راه بر آنها که طرفدار خشونت و بیاخلاقی و هرج و مرج و جاده بازکنی برای دشمنان و بدخواهان این آب و خاک هستند بستر انجام این اصلاحات ساختاری را فراهم آورده و راه را بر هر بهانهای برای اصرار بر روشهای ناصحیح و عملکردهای اشتباه گذشته سد کند.
حتی اگر قصد اعلام مخالفت یا برخورد سیاسی و لجبازی هم در کار باشد، در هر صورت میتواند تا حدی ادعای طرفداران تصلب و انسداد را در نظام تصمیمگیری تائید و راه را بر حرکتهای اصلاحی ببندد؛ لذا جامعه زنان با فرهنگ این سرزمین باید نشان دهند که خود پاسدار هنجارهای عرفی و اخلاقی جامعه هستند که خوشبختانه همین حال نیز اکثریت قریب به اتفاق آنان ظرفیت بالای خویش را نشان دادند. چرا که جامعه ایران از گذشته تا حال همواره دین مدار بوده است.
نکته دیگر رفتارهای غیرقابل دفاعی است که توسط عدهای معدود سر میزند و به عمامه پرانی مشهور شده است و اکثراً آنهایی در مقام توهین و تحقیر قرار میگیرند که متأسفانه باید آنان را مصداق آن ضربالمثل دانست که هم چوب را میخورند و هم پیاز را.
خیلی ساده و روشن باید گفت دوستان اشتباه گرفتهاید. حسابی هم….
جدای بخشی از این گروه که به مناصب قدرت رسیده و بعضاً مکنتی به هم زده و از مردم تا حد زیادی فاصله گرفتهاند، بسیاری از این قشر زندگی حتی کمتر و پائینتر از طبقه متوسط جامعه دارند و دهها درد در سینه دارند و بغض در گلو نهفتهاند و بعضاً از همه شاکیترند و حال مظلومانه مورد تحقیر و تهمت قرار میگیرند.
میدانیم که بخشی مهمی از جامعه و حتی بخش قابل توجهی از جامعه روحانیت این سطح حضور در عرصه قدرت و حکومت را نمیپسندند به ویژه به آن بخشی که گرفتار علقه به مکنت و مال شدهاند به چشم یکی از متهمان شرایط موجود مینگرند، اما مقصر دانستن روحانیت در شکل گیری مناسبات ناعادلانه و کژکاریهای نظام حکمرانی حداقل در سطح و اندازهای که مطرح میشود کاملاً دور از انصاف و واقعیت است و جدای آن چنین رفتارهای ناپسندی مثل عمامه پرانی اگر بدتر از برخی رفتارهای گشت ارشادی با بدحجابی در گذشته نباشد دست کمی هم از آن ندارد.
گرچه همانگونه که گفته شد این تکه پرانیها و تحقیرها عمومیت ندارند و بیشتر به شوخی و شیطنت و بازیگوشی میمانند، اما در همین سطح اندک هم شایسته یک جامعه اخلاقی نیست. در این مملکت دهههای متمادی ایرانیان از هر قوم و مسلک و قبیله کنار هم زیستهاند و مهربان و اخلاقی و مدارا جو هم زیستهاند.
نه چادری حق توهین دارد و نه بدحجاب نه حزب اللهی به دیگری و نه دیگری به اهل مسجد. نگذاریم فرهنگ و هنجار و مسالمت جو و اخلاق مدار مهجور بماند تا فرهنگ خشونت طلب و مهاجم و ستیزه جو و اهل تخاصم و نزاع ولاقید و بیمبالات جایش بنشیند.
همچنان که حال نظام حکمرانی گریزی از غور در خود و تغییر و اصلاح و توجه به اصل اساسی انقلاب که مردمسالاری دینی و بسط آزادیهای مدنی و مراجعه به مردم و خواست آنان بوده و هست ندارد، و بخش معترض جامعه هم شایسته است با بستن راه بر آنها که طرفدار خشونت و بیاخلاقی و هرج و مرج و جاده بازکنی برای دشمنان و بدخواهان این آب و خاک هستند بستر انجام این اصلاحات ساختاری را فراهم آورده و راه را بر هر بهانهای برای اصرار بر روشهای ناصحیح و عملکردهای اشتباه گذشته سد کند.