گروه سیاسی: روزنامه ساندگی در گزارشی به انتقاد از سیاستهای سعید جلیلی پرداخت.
این روزنامه نوشت: امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که تحریمها چه عوارضی داشت و چه بر سر مردم آورد، اما عجیب است که آقای جلیلی به جای آنکه این روزها فقط درباره فساد دبش در دولت آقای رئیسی سخن بگوید و از ارتباط خود با آقای ساداتینژاد، وزیر سابق کشاورزی که محکوم شد، سخن بگوید و روشن کند که وی با ایشان چه ارتباطی داشته است، نوک پیکان حملات خود را به سوی توسعهگرایان گرفته و آنها را راهزن خوانده است. آیا عجیب نیست که ایشان هنوز درباره فساد دبش سخن نگفته است؟ مگر روشن کرده چگونگی فساد، بخشی از عدالت نیست؟ مگر برقراری عدالت دوری از فاسدان و اختلاسگران نیست؟
چرا ایشان درباره فسادی که از آن به عنوان یکی از بزرگترین فسادهای تاریخ ایران یاد شد، سخن نمیگوید؟ چرا درباره ارتباط خود با آقای ساداتینژاد سکوت کرده است؟ مرسوم است که کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری یا ادامهدهنده وضع موجود هستند یا منتقد آن. منتقدان بانیان وضع موجود را به مردم معرفی میکنند و میگویند، وضعیت امروزی نتیجه مدیریت این افراد و این تفکر است.
بدون تردید آقای جلیلی که تصمیم دارد بر صندلی مرحوم رئیسی تکیه بزند، میخواهد ادامهدهنده وضع موجود باشد. زیرا بعید است، منتقد آن مرحوم و روش دولتداری ایشان باشد. پس باید از وضع موجود دفاع کند. از اقتصاد آشفته امروز، گرانی، تورم و فاصله طبقاتی دفاع کند و مدافع بیارزش شدن پول ملی باشد، اما چرا ایشان نوک پیکان خود را به جای آنکه به سوی دوستان و دولت همپیمان خویش بگیرد، سوی دیگر گرفته است؟
آقای جلیلی! عدالت با نمایش برقرار نمیشود. عدالت، اساساً نمایش نیست که فردی ماشین ارزانقیمت سوار شود و سادهزیستی خود را نمایان کند. این کاریکاتوری از عدالت و به مسلخ بردن آن است. عدالت آن است که توسعه فراگیر شده باشد و توده مردم یک رفاه نسبی داشته باشند. راه عدالت از توسعه میگذرد و توسعه برای مردم رفاه میآورد؛ آرامش میآورد؛ امنیت میآورد؛ و کسی دیگر سودای مهاجرت ندارد. دانشجو، استاد، پزشک و کارگرش از کشور گریزان نمیشود. بد نیست به این بیندیشید که چرا در این دولت، فشار بر محرومان افزون شد و نتوانست کمک حال آنها باشد. شاید به رغم شعارهای جذاب، راه را اشتباه رفته است. شاید دارید راه را اشتباه میروید.
این روزنامه نوشت: امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که تحریمها چه عوارضی داشت و چه بر سر مردم آورد، اما عجیب است که آقای جلیلی به جای آنکه این روزها فقط درباره فساد دبش در دولت آقای رئیسی سخن بگوید و از ارتباط خود با آقای ساداتینژاد، وزیر سابق کشاورزی که محکوم شد، سخن بگوید و روشن کند که وی با ایشان چه ارتباطی داشته است، نوک پیکان حملات خود را به سوی توسعهگرایان گرفته و آنها را راهزن خوانده است. آیا عجیب نیست که ایشان هنوز درباره فساد دبش سخن نگفته است؟ مگر روشن کرده چگونگی فساد، بخشی از عدالت نیست؟ مگر برقراری عدالت دوری از فاسدان و اختلاسگران نیست؟
چرا ایشان درباره فسادی که از آن به عنوان یکی از بزرگترین فسادهای تاریخ ایران یاد شد، سخن نمیگوید؟ چرا درباره ارتباط خود با آقای ساداتینژاد سکوت کرده است؟ مرسوم است که کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری یا ادامهدهنده وضع موجود هستند یا منتقد آن. منتقدان بانیان وضع موجود را به مردم معرفی میکنند و میگویند، وضعیت امروزی نتیجه مدیریت این افراد و این تفکر است.
بدون تردید آقای جلیلی که تصمیم دارد بر صندلی مرحوم رئیسی تکیه بزند، میخواهد ادامهدهنده وضع موجود باشد. زیرا بعید است، منتقد آن مرحوم و روش دولتداری ایشان باشد. پس باید از وضع موجود دفاع کند. از اقتصاد آشفته امروز، گرانی، تورم و فاصله طبقاتی دفاع کند و مدافع بیارزش شدن پول ملی باشد، اما چرا ایشان نوک پیکان خود را به جای آنکه به سوی دوستان و دولت همپیمان خویش بگیرد، سوی دیگر گرفته است؟
آقای جلیلی! عدالت با نمایش برقرار نمیشود. عدالت، اساساً نمایش نیست که فردی ماشین ارزانقیمت سوار شود و سادهزیستی خود را نمایان کند. این کاریکاتوری از عدالت و به مسلخ بردن آن است. عدالت آن است که توسعه فراگیر شده باشد و توده مردم یک رفاه نسبی داشته باشند. راه عدالت از توسعه میگذرد و توسعه برای مردم رفاه میآورد؛ آرامش میآورد؛ امنیت میآورد؛ و کسی دیگر سودای مهاجرت ندارد. دانشجو، استاد، پزشک و کارگرش از کشور گریزان نمیشود. بد نیست به این بیندیشید که چرا در این دولت، فشار بر محرومان افزون شد و نتوانست کمک حال آنها باشد. شاید به رغم شعارهای جذاب، راه را اشتباه رفته است. شاید دارید راه را اشتباه میروید.