۴۰ سالگی سن عجیب و غریبی است. از آن سنهایی که برای افراد به ویژه زنها، حس متفاوتی را به دنبال دارد. حس بین ترس و تجربه. ترس به این خاطر که بسیاری از زنها در آستانه ورود به این دهه نگران میشوند؛ نگران از دست دادن زیبایی. انگار هر خط صورتشان یک گام آنها را از جوانی دور میکند. شاید به همین خاطر است که حتی از فکر کردن به آن هم فرار میکنند اما بعضی از خانمها هستند که سن را تنها یک عدد میدانند و هر چین و چروکی را که روی صورتشان میافتد نشانی برای افزودن تجربیاتشان بدانند.
نمونه این افراد سحر زکریا است؛ دختری که در گذر از ۴۰ سالگی همچنان احساس زیبایی و جوانی میکند و اینگونه افراد معتقدند که به سن فقط باید به چشم یک عدد نگاه کرد. سحر میگوید در ۴۲سالگی همان حسی را دارد که در ۲۰ سالگی داشته و هیچ وقت اهل پنهان کردن سن و سالش نبوده. او نگران نیست که در این سن هنوز مجرد مانده، بلکه ازدواج را اتفاقی میداند که باید به وقتش رخ دهد. گفتوگوی ما با سحر را در مورد ۴۰ سالگی بخوانید.
وقتی دو سال قبل مصاحبه شما را خواندم که در آن صراحتا اعلام کرده بودید که با آغوش باز به استقبال ۴۰ سالگی میروید، حسابی تعجب کردم.
چرا تعجب؟!
شاید بخشی از آن تعجب به این خاطر بود که خانمها به ویژه اگر مجرد باشند، علاقه چندانی به بیان سنشان در آستانه ۴۰ سالگی ندارند؟
به نظرم این موضوع بیشتر جنبه فرهنگی و روانشناختی دارد. خانمها نگران بالا رفتن سنشان هستند چون تصورشان بر این است که با بالا رفتن سن، زیباییشان تحت تاثیر قرار میگیرد و ممکن است مانند گذشته جذاب نباشند؛ در حالی که اگر شما به این موضوع فکر کنید که با اضافه شدن سنتان دارای تجربیات زیادی شدهاید، این تجربیات باعث میشود شما رفتاری پختهتر و با وقارتر داشته باشید و از پس مدیریت هر موضوعی بر بیایید. در این شرایط شک نداشته باشید جذابیت شما چندین برابر گذشته خواهد شد.
شاید افرادی به این موضوع هم فکر میکنند اما لزومی نمیدانند سنشان را به همه اعلام کنند.
چرا نباید اعلام کرد. به نظرم سن واقعا یک عدد و رقم است و اعلام آن به اعتماد به نفس افراد باز میگردد. بهطور مثال اگر شما پنج یا ۱۰ سال از سن واقعیتان کمتر باشید چه ویژگی به شما اضافه میشود البته که هیچ ویژگی… .
اما برخی از افراد به ویژه بازیگرها فکر میکنند که با اعلام سنشان ممکن است دیگر نتوانند نقش دختر جوان را بازی کنند.
به هر صورتی این موضوعی است که در کشور ما به یک دغدغه بدل شده است. اکثر فیلمها و سریالهای ما صرفا به دنبال عروسک هستند نه بازیگر، وگرنه در یک قصه خوب جای کار برای هر سن و شرایطی وجود دارد. وقتی توجه ما صرفا به مسائل ظاهری است طبیعی است که افراد به پنهانکاری روی میآورند و در ۴۰سالگی هنوز خودشان را یک دختر ۲۰ ساله جا میزنند.
شما نگران نیستید که با بالا رفتن سنتان دیگر نتوانید نقش دخترهای جوان را بازی کنید؟
نه؛ من واقعا نگران نیستم؛ نه در زندگی شخصی و نه در زندگی حرفهای دلواپس این نیستم که وارد ۴۲ سالگی شدم. به نظرم کسی که تنها دغدغهاش در سن و سالش خلاصه میشود، چیز زیادی از زندگی نمیداند و از عمرش به اندازه کافی لذت نبرده. فیلم خوب ندیده، کتاب نخوانده و معاشرتهای مناسب نداشته است و به خودش شادی هدیه نداده. اگر شما این کارها را انجام داده باشید دیگر نگران سن و سالتان نیستید و هر سالی را که از عمرتان میگذرد برگی زرین میدانید و معتقدید که آن را با بهای تجربه به دست آوردهاید.
شما در بخشی از صحبتهایتان به این موضوع اشاره کردید که ترس از بالا رفتن سن ریشه فرهنگی دارد؟
بله؛ متاسفانه همینطور است. متاسفانه برخی باورهای اشتباه برای خانمها گلدنتایم یا همان زمان طلایی را قائل میشود و به آنها تلقین میکند وقتی به ۴۰سالگی برسند دیگر مانند دوران ۲۰ سالگیشان جذاب نیستند. به هر حال نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که جوانی نوعی زیبایی را با خود به همراه دارد. این موضوع شامل زن یا مرد نمیشود، منتها نکتهای که وجود دارد این است که افراد وقتی دوره جوانی را پشت سر میگذارند، نباید نسبت به ظاهرشان بیاعتنا شوند و ورزش را رها کنند و به تناسب اندامشان اهمیت ندهند. طبیعی است وقتی افراد مرتب ورزش کنند، تغذیه مناسبی داشته باشند و به پوستشان رسیدگی کنند میتوانند پیری ظاهری را حداقل به تعویق بیندازند. به هر حال ما باید یاد بگیریم برای خودمان در هر سن و شرایطی ارزش قائل باشیم.
پس شما راه به تعویق انداختن پیری را توجه به ظاهر و باطنی به شکل همزمان میدانید؟
دقیقا، به نظرم افرادی که نسبت به ظاهرشان بعد از مدتی بیاعتنا میشوند، به نوعی به خودشان توهین میکنند. بعضی از افراد با گذر از ۳۰ سالگی، دور هیجانات را خط میکشند و عملا خودشان را از شادی بازنشسته میکنند. در حالی که فکر میکنم اهمیت دادن به ظاهر افراد را شارژ میکند و باعث میشود آنها همواره حس جوانی و زیبایی داشته باشند.
تا به حال به این فکر افتادهاید برای اینکه خودتان را جوانتر نشان دهید به جراحی، تزریق، بوتاکس یا. . . روی بیاورید ؟
نه؛ این موضوعات برای من بیشتر خندهدار است. هر چند دوست دارم پیری را به تعویق بیندازم اما اصلا اهل استفاده از آمپول و جراحی نیستم. من به هر خطی که در صورتم وجود دارد با لبخند و احترام نگاه میکنم و آنها را یادگاری از یک تجربه شیرین میدانم و با خودم میگویم وای سحر چقدر روزهای سخت و شیرین را پشت سر گذاشتی و حالا باید بیش از هر زمان دیگری قدر این تجربیات را بدانی. شاید به همین خاطر است که برای دیدن ۶۰ یا ۸۰ سالگیام بیتابم.
ولی نمیتوان منکر این موضوع شد که اکثر مردم دنیا به دنبال اکسیر جوانی میگردند و حفظ آن را مانند یک گنج دست نیافتنی میدانند.
بله اما معتقدم که باید ذهنها را فراتر کرد. من معتقدم در ذات جوانی نوعی زیبایی وجود دارد. اگر افراد در دهه ۲۰ و ۳۰ زندگیشان زیبا هستند، این زیبایی هنر نیست چون بر گرفته از سن و سال و جوانیشان است، مهم این است که شما در دهه ۴۰ و ۵۰ زندگیتان همچنان زیبا باشید و این زیبایی تنها در ظاهرتان نباشد بلکه در رفتار و نوع عملکردتان وجود داشته باشد.
بزرگترین تغییر که در سحر ۴۰ ساله رخ داده چه چیزی است؟
از ۲۰ سالگی من ۲۲ سال گذشته است و بیتردید طی این دو دهه تغییرات زیادی کردم که برخی از آن به موقعیت حرفهای و مالی من باز میگردد. در طول این سالها توانستم به آن چیزی که دوست دارم، دست یابم و از این بابت بسیار خوشحالم.
با این اوصاف شما در مسیر آرزوهایتان حرکت کردید؟
همینطور است من همواره دوست داشتم بازیگر شوم و خوشبختانه این اتفاق در مورد من رخ داد و به قول خودتان توانستم در مسیر آرزوهایم قدم بردارم. حس کم نظیری است که آدمها به آن چیزی که دوست دارند دست پیدا کنند و از موقعیتی که در آن قرار دارند، لذت ببرند.
شما در ۴۲ سالگی هنوز مجرد هستید و ازدواج نکردید. بسیاری از خانمها وقتی در این سن هنوز شریک مورد نظرشان را انتخاب نکردهاند، احساس عدم اعتماد به نفس میکنند؟
به نظرم نباید اینطور باشد. ازدواج نکردن نباید به معنای نداشتن فرصت یا سرخوردگی باشد. وقتی شما در ۴۰ سالگی ازدواج نکردهاید، نشان میدهد که در این موضوع کمی سختگیر بودید و مسائل کاری و تحصیلیتان در اولویت قرار داشت یا اینکه فرد مورد نظرتان را نتوانستید پیدا کنید. به همین خاطر نباید به خاطر ترس از تنهایی یا اینکه سایر دوستانتان متاهل شدند و شما هنوز مجردید، تن به هر ازدواجی بدهید بلکه باید همچنان در مقام یک انتخابگر باشید. متاسفانه بعضی از خانمهای ما بر اساس متر و معیارهای اشتباهی پای سفره عقد مینشینند.
چه متر و معیاری؟
آنها نگاه مادی به ازدواج دارند و به این امید خانه بخت میروند که طرف مقابلشان آنها را به لحاظ مالی مورد حمایت قرار دهد. یک زن باید در درجه اول استقلال داشته باشد. این مستقل بودن در همه موارد حتی مسائل مالی هم باید باشد. وقتی شما دستتان در جیب خودتان است، عزت نفس بیشتری دارید و دیگر حاضر نیستید با انگیزه مالی ازدواج کنید. پس ازدواج برایتان از سر عشق و علاقه اتفاق میافتد.
در کنار همه این مسائل بعضی از دخترها هستند که دوست دارند خودشان را در لباس عروسی ببینند و به خاطر این رویا تن به ازدواج میدهند. شما هیچوقت رویای پوشیدن لباس عروس را نداشتید؟
نه؛ برای من هیچوقت پوشیدن لباس عروس و گرفتن جشن عروسی رویا نبود. همیشه دوست داشتم به جای اینکه خودم را در مقام یک عروس زیبا متصور شوم، در مقام یک زن موفق ببینم. هر چند که هیچگاه مخالف ازدواج و مسائلی از این دست نبودم بلکه همواره از آن هم استقبال میکنم اما برگزاری جشنهای عروسی مفصل همیشه در نظرم یک بریز و بپاش اضافی بود که به راحتی میشد از آن صرفنظر کرد. به نظرم این موضوع بیشتر جنبه شخصی دارد.
شاید به خاطر همین موضوع بود که ازدواج نکردید؟
شاید؛ فکر میکنم ازدواج از آن چیزهایی است که ارتباط زیادی با سن، موقعیت یا هر چیز دیگر افراد ندارد و در شرایطش رخ میدهد و از این جهت نمیتوان برنامهریزی منظمی در مورد زمان وقوع آن و شرایطش داشت.
با این اوصاف گاردی نسبت به ازدواج ندارید؟
البته که ندارم؛ منتها سعی میکنم در مورد آن عاقلانه رفتار کنم. هیچوقت منتظر ازدواج نبودم چون اگر بودم قطعا سالها پیش این اتفاق در موردم رخ میداد. معتقدم کسی که وارد زندگی من در مقام همسر میشود باید باعث آرامش و رشد من شود.