روزنامه شهروند نوشت: «شیوع طاعون در قرن چهاردهم میلادی که بیش از چهار سال ادامه یافت، بیش از ۶٠درصد جمعیت اروپا را از بین برد و برای همین به آن مرگ سیاه میگویند. این بیماری با علایم وحشتناک جسمی و مرگ همراه بود. اما علاوه بر اینها، تبعات اقتصادی و روانشناختی قابل توجهی هم داشت.
طاعون در آن سالها با ترس، شایعات، اطلاعات نادرست و خرافات گسترش یافت. برخی تلاش کردند تا با اقدامات عجیبوغریب مثل حجامت، این بیماری را درمان کنند. پاپ خود را با حلقهای از آتش محاصره کرده بود و هزاران یهودی در سراسر اروپا با اتهام بیاساس و هیستریک به جرم آلودهکردن چاههای آب و گسترش طاعون به قتل رسیدند.
«اِوا اشلاتویبر»، مورخ قرون وسطی، میگوید که وقتی مردم میبینند نمیتوانند با این بیماری مقابله کنند «به هرگونه توضیحی که پیدا میکنند، چنگ میاندازند.»
امروزه ما با شیوع جهانی یک بیماری روبهرو هستیم که اگرچه به لحاظ زیستشناسی بسیار کمتر از مرگ سیاه مخرب است اما این امکان را دارد که به قول اشلاتویبر باعث ایجاد «یک ویروس همهگیر ذهنی غیر حقیقی» شود. با انتشار گسترده اطلاعات غلط و داستانهای غیر واقعی، رهبران جهان باید اکنون بیش از هر زمان دیگری مسیری متفکرانه را پیش بگیرند که به علم و استدلالهای مبتنی بر شواهد استوار باشد.
در واقع بسیاری این کار را آغاز کردهاند. اما یکی از رهبران جهان فراتر از این عمل کرده است. او مورد اعتماد مردم کشور است و در حقیقت بیشتر از آن که سیاستمدار باشد، یک دانشمند است: «آنگلا مرکل»
آتلانتیک در گزارشی نوشت که از چند هفته پیش صدراعظم آلمان عقلانیت خود را به کار انداخت تا کشورش را در میان این همهگیری ویروس هدایت کند. آنها نسبتا در نبرد با کووید١٩ موفق شدهاند. این بیماری برای او که در حقیقت شیمیدان کوانتومی بود و سیاستمدار شده است، چالشهایی ایجاد کرد. کسی که همواره سبک رهبری و سیاستورزیاش «تحلیلی» «غیر احساسی» و «محتاطانه» توصیف میشود.
مرکل در تلاش برای ثبات اقتصادی و اجتماعی در طی شیوع ویروس کرونا از چند مزیت برخوردار است: یک سیستم هماهنگ شامل تخصص علمی و پزشکی که در سراسر آلمان گسترش یافته، اعتماد سخت به دستآمده از سوی مردم و رهبری باثبات و معقول. مرکل با ٣٠سال تجربه سیاسی و مواجهه با این چالش بزرگ که نیازمند آرامش و تفکر عاقلانه است، بهعنوان یک دانشمند شاغل عمل میکند. حالا به نظر میرسد که او نتیجه این کار را هم میبیند، چه به لحاظ سیاسی و چه علمی.
مرکل سال ١٩۵۴ در شهر کوچکی در آلمان شرقی به دنیا آمد. وقتی دیوار برلین سال ١٩٨٩ فرو ریخت، مرکل دکترای شیمی کوانتوم خود را دریافت کرد و به عنوان دانشمند محقق در حال کار بود. اما این کار را کمی بعد رها کرد و به عضویت یک گروه سیاسی که نزدیک خانهاش بود، پیوست و زندگی سیاسی او از اینجا آغاز شد. او در نهایت سال ٢٠٠۵ موفق شد صدراعظم آلمان یعنی رئیس دولت فدرال شود. مسیری که او در آلمان طی کرد، بسیار غیرمعمول بود؛ به عنوان یک زن، به عنوان یک متولد آلمان شرقی و به عنوان یک محقق که هیچ سابقهای در کارهای دولتی یا قانون ندارد.
چرا مرکل حرفهای که به نظر قطعی میآمد و در آن مشغول به کار بود، ترک کرد و به دنبال سیاست رفت که هیچ قطعیتی برای موفقیت در آن وجود ندارد؟ «جورج پکر»، روزنامهنگار آمریکایی در یادداشتی در مجله نیویورکر این تصمیم مرکل را «راز اصلی زندگی مبهم او» مینامد. مرکل خود نیز هیچگاه به صورت عمومی از این موضوع حرف نزده که چرا علم و دانش را رها کرد و سراغ سیاست آمد، اما شاید او هیچگاه علم را رها نکرده باشد.
او بدون تردید از این واقعیت آگاه است که رفتار سنجیده و معتدل او در آلمان باعث شده ١۵سال به عنوان صدراعظم انتخاب شود و از حمایت مردمی برخوردار است که حرمت تاریخی افراد بزرگ و دانشمندان آن سرزمین (مثل کانت، اینشتین و بسیاری دیگر) و دستاوردهای آنها را نگه میدارند.
پیش از همهگیری ویروس کرونا، ستاره سیاسی مرکل رو به خاموشی بود. او به عنوان صدراعظمی شناخته میشد که بیشتر از آن که چیزهایی بسازد، مانع خیلی از اتفاقها میشد. او مانع از تجزیه اروپا در زمان بحران اقتصادی و مالی شد و این قاره را در بحران مهاجران رهبری کرد. اما این اواخر با ظهور پوپولیسم داخلی، راست افراطی و چپ افراطی در آلمان و ظهور رهبران خودکامه در جهان، نقش سیاسی مرکل به حاشیه رفته بود.
اما ویروس کرونا آمد و ورق برگشت. نخستین مورد ابتلا در آلمان بیستوهشتم ژانویه تایید شد اما تا اواسط ماه مارس (تقریبا ٣۵ روز پیش) تهدیدات این ویروس تغییری نکرد. محدودیتهای ایجاد شده دولت در برلین رو به افزایش بود، اما نتیجه فقط آشفتگی بیشتر بود. در دهم مارس، سایر مناطق مهم شهر هم بسته و زندگی شبانه در برلین تعطیل شد و مردم برلین شبیه سالهای جنگ جهانی دوم به این فکر میکردند که آزادی چقدر سریع میتواند از بین برود. آزادی شهروندان خصوصا برای مرکل که در آلمان شرقی بزرگ شده بود، اهمیت ویژهای داشت. در روز هجدهم مارس، پس از آن که مدارس کشور بسته و فعالیتهای اقتصادی تعطیل شد و به طور کلی شیوه زندگی در آلمان تغییر کرد، مرکل در یک سخنرانی نادر تلویزیونی، رهبری خود را اثبات کرد.
او رودرروی دوربین تلویزیون، پشت میزی نشست؛ در کنار او پرچمهای آلمان و اتحادیه اروپا قرار داشت. مرکل سخنرانی احساسی خود را با این تصدیق آغاز کرد که «ایده ما از شرایط عادی، از زندگی عمومی، از همبستگی اجتماعی و همه اینها، طوری مورد آزمایش قرار گرفته که پیش از این، به این شکل آزموده نشده است.»
او بر اهمیت دموکراسی و شفافیت تصمیمات سیاسی تاکید کرد و اصرار داشت که هر گونه اطلاعاتی را که در مورد همهگیری بیماری با دیگران به اشتراک میگذارد، مبتنی بر تحقیقات دقیق علمی است. سپس در بیانیهای حیرتانگیز نسبت به یک رهبر سیاسی آلمانی به سیاهترین ساعتهای کشورش اشاره کرد: «از زمان جنگ جهانی دوم، هیچ مشکلی برای کشور ما به وجود نیامده بود که تا این اندازه نیازمند روحیه همبستگی از سوی ما باشد.»
آن چه متمایز بود، توصیههای پزشکی مرکل به مردم نبود، بلکه درخواست او برای همبستگی اجتماعی و صحبتهایش در مورد محدودیتهای شخصی او بهعنوان یک فرد و رهبر سیاسی بود. اطمینان منطقی و درخواست عاطفیاش از مردم در زمان اوج بحران کرونا در آلمان، بسیار حیاتی بود. حالا آلمان بهتر از بسیاری از کشورهای دیگر عمل کرده است و آلمانیها همچنان تا حد زیادی به دستورالعملها عمل میکنند.
تعداد مبتلایان در آلمان مانند سایر کشورهای جهان بالا رفته است اما برخلاف ایتالیا که تاکنون حدود ٢۴هزار نفر جانشان را از دست دادهاند و بر خلاف آمریکا که آمار مرگ از ۴٠هزار نفر گذشته است و بالاتر هم خواهد رفت، در آلمان حدود ۴هزار و ۶٠٠ نفر جانشان را از دست دادند. برای درک این موضوع باید بدانید که در نیویورک تا الان تعداد جانباختگان بیش از ۴ برابر آلمان بوده است. مرکل به کارشناسان سازمانهای علمی و پژوهشی اعتماد کرد. موسسه تحقیقاتی زیستپزشکی برلین مانند بسیاری دیگر از سازمانها تلاشهای خود را معطوف به مطالعه ویروس کرده است. دولت فدرال که مرکل در رأس آن قرار دارد، نقش مهمی را ایفا کرده و اخیرا تمامی بخشهای پزشکی دانشگاههای کشور را در یک کارگروه مختص به ویروس کرونا جمع کرده است. «الکس رادلاخ پرایز» مدیر موسسه بهداشت برلین بر اهمیت دریافت ارتباط صادقانه از بالاترین سطح رهبری در زمان شیوع بیماری صحبت کرده است. مرکل شخصا بهشدت روی تخصص بسیاری از متخصصان تکیه کرده است؛ ازجمله «کریستین دروستن»، رئیس بخش ویروسشناسی بیمارستان برلین. الکس رادلاخ پرایز میگوید که از دید مردم سخنان مرکل و دروستن قابل اعتماد است و آن دو نفر اطلاعاتشان را در مورد آن چیزهایی که میدانند و نمیدانند، با یکدیگر به اشتراک میگذارند و «همین صداقت آنها با یکدیگر و با مردم باعث آرامش بسیاری در آلمان شده است.»
این ویروس هنوز به طور کامل شکست نخورده و هیچکس نمیداند که چه اتفاقی پیش روی آلمان یا سایر جهان قرار دارد اما رویکرد علمی و صادقانه مرکل باعث شد تا روزی از او نه بهعنوان بزرگترین دانشمند آلمان (که اگر کارش را رها نمیکرد، شاید به آن میرسید) بلکه بهعنوان دانشمندی بزرگ در سیاست یاد خواهند کرد؛ رهبری سیاسی که اقداماتش در جایی که تفکر و توجه به علم ضرورت داشت، بر اساس تفکر و شواهد علمی بود.»
انتهای پیام