stat counter
تاریخ : دوشنبه, ۳ دی , ۱۴۰۳ Monday, 23 December , 2024
  • کد خبر : 1170
  • 11 شهریور 1394 - 10:23
1

چرا خندوانه‌ای در تلویزیون گل می‌کند؟

چرا خندوانه‌ای در تلویزیون گل می‌کند؟

یک نویسنده با نگارش مطلبی با عنوان «چرا خندوانه‌ای در تلویزیون گل می‌کند» به دلایل موفقیت و استقبال مخاطبان از این برنامه تلویزیونی و همچنین نقد عملکرد رسانه ملی پرداخته است.

قلم | qalamna.ir :

فرزین پورمحبی در بخشی از این مطلب آورده است:هر چه که می‌گذرد فاصله تولیدات برنامه هایی که بتوانند شهر را خلوت کنند بیشتر و بیشتر می شوند و ما این روزها کمتر شاهد پخش برنامه‌هایی هستیم که بتوانند قاپ مخاطبان خود را بدزدند و جامعه را درگیر خود کنند.

متن کامل این نقد به شرح زیر است: «چندی قبل یونسکو کتابی با عنوان: International flow of television programmes (جریان بین‌المللی برنامه‌های تلویزیونی) منتشر کرد که در آن برنامه‌های تلویزیونی ۵۲ کشور جهان را به شکلی تطبیقی مورد بررسی قرار داد. طبق آمار به دست آمده بین ۳/۱ تا ۳/۲ تولیدات کشورهای فوق به برنامه‌های طنز و سرگرم کننده اختصاص داشت و جالب اینکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با توجه به درصد کم برنامه‌های سرگرم‌کننده و طنزش، حتی در رده‌های پایین جدول جایگاهی نداشت! شاید ارائه و مطالعه همین آمار کافی باشد برای آنچه که باید از عملکرد عادی یک رسانه فراگیر (و نه لزوما ملی) انتظار داشت و برآورده نشده است! البته ریشه دلایل چنین نگاه سردی به مقوله برنامه های سرگرم کننده و طنز در تلویزیون کشورمان، بسیار است که از جمله آنها می‌توان به انحصاری و دولتی بودن این رسانه ملی اشاره کرد. همین امر باعث شده که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها رسانه صوتی و تصویری کشور، بدون رقیب یکه تازی کند و دغدغه‌ای هم برای از دست دادن مخاطب و در نتیجه کاهش درآمدش، نداشته باشد.

بدیهی است افزایش تعداد کانال‌ها نیز نمی‌تواند به چنین رقابتی دامن بزنند چون همگی با یک سلیقه و یک سیاست واحد طراحی و اجرا می‌شودند. عوامل یک رسانه دولتی پیش از آنکه نگاهشان به جلب رضایت مخاطب باشد دیدگاهشان به تامین خواسته های بالا دستی‌ها محدود می شود. برای حفظ پست و مقام به تظاهر و پاسداری ظاهری ارزش ها متوسل می شوند. قبل از آنکه به فکر کیفیت تولیدات و سرگرمی مخاطبان باشند برنامه هایی تولید می کنند تا باعث دل گرمی مخاطبین خاصشان شوند. برای آنکه بمانند راحت‌ترین راه را انتخاب می کنند: یعنی شعار زدگی! در چنین سیستمی شایسته‌سالاری اهمیت چندانی ندارد چراکه قرار نیست با اتکا به تخصص ها و تجربیات عرض اندام کرد و گوی سبقت را از حریفان ربود. بدین ترتیب، نخبگان و افراد مستعد و توانمند به تدریج از این رسانه حذف می‌شوند و تنها کسانی جولان می‌دهند که خود را مطیع و همراه سیاست‌های دیکته شده نشان می‌دهند و این افراد هم به دلیل عدم داشتن استعداد و اطلاعات کافی ناچار به کپی‌برداری از برنامه‌های دست چندم ماهواره‌ای آنهم صرفا با گروه‌های امتحان پس داده کم‌ریسک بی‌حاشیه می‌شوند و در نتیجه برنامه‌های تلویزیونی خصوصا در زمینه طنز همواره در دایره‌ای محدود بین چند گروه تایید شده، دست به دست می‌شوند. اگر روزی روزگاری هم قرار بر این باشد که مسؤولان فوق یک شبکه تلویزیونی خصوصی را اداره کنند قطعا از عهده آن بر نخواهند آمد! چراکه هم اکنون با ورود کانال‌های ماهواره‌ای که تعداد کارمندانشان بیشتر از تعداد انگشتان یک و یا دو دست نیست عرصه بر این ساختار عریض و طویل چند ده هزار نفری به شدت تنگ شده است! حتی تبدیل شبکه‌های فاخر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به محل قرعه‌کشی کالاهای بهداشتی و … و تبلیغات کرم حلزونی و … نتوانسته راهگشای این معضل باشند.»

در ادامه‌ی مطلب این نویسنده که نگارش کتاب «فنون نگارش طنز در ادبیات نمایشی» را در کارنامه دارد، آمده است: «جریان تک صدایی و تک تصویری در جامعه، منهای تبعات سیاسی و اهن و تلپ‌های چشم آبی‌ها ، در ادامه به نقطه‌ای می‌رسد که کارخانجات خودروسازی ما با محصولات و کیفیت های فعلیشان به آن رسیده اند. نبود رقیب و استفاده از بودجه‌های آماده و تضمین شده همواره انگیزه ها را برای نوآوری و افزایش کیفیت کاهش می دهد. موفقیت برنامه‌سازی در صدا و سیما با توجه به جریان «به مرگ گفتن و به تب راضی کردن» تعریف می‌شود؛ یعنی برای آنکه مردم شاکر بی‌کفشی شوند آنها را با افراد بی پا مواجه می‌کنند. هر چند ممکن است باری به هر جهت و به شکلی کج‌دار و مریز این سیاست تا چند گاهی دوام بیاورد اما به قطع و یقین چنین رویکردی تاریخ مصرف خواهد داشت. یعنی دقیقا همان سرنوشتی که در انتظار مجموعه خودروسازی کشورمان با ورود اتومبیل های با کیفیت خارجی است.

لذا با توجه به گفته‌های فوق گل کردن برنامه‌ها در صدا و سیما لزوما به دلیل رعایت استانداردها و شاخصه‌های برنامه سازی نیست، بلکه همواره به علت وجود یک خلاء نسبی در زمینه‌ای خاص بوده که بعد با ظهور برنامه‌ای حتی در سطح ابتدایی – که صرفا پاسخگوی نیازهای به‌روز مردم بوده – موفق شده است. به همین دلیل است که برنامه‌ای مانند «دیدنیها» با نازل‌ترین کیفیت برنامه‌سازی ناگهان مورد توجه قرار می گیرد چون لنگه کفشی در بیابان و کندن مویی از یک خرس غنیمت می‌شود. با نگاهی گذرا به همه برنامه‌های تلویزیونی موفق در گذشته، لیستی از برنامه های بی کیفیتی به دست می‌آید که موفقیتشان را فقط و فقط مدیون خلاء موجود در آن زمان بوده‌اند و لاغیر. به طوری که در حال حاضر با دیدن این برنامه‌ها تنها می توان به آنها و سطح پایین توقعاتمان در زمان پخش برنامه خندید. اما در سایر تلویزیون‌ها وضع بدین گونه نیست چراکه قریب به اتفاق برنامه های قدیمی و موفق آنها همچنان در حد شاخصه های مورد قبول فعلی بوده اند و هم اکنون نیز قابل دیدنند.

با این اوصاف هر چه که می گذرد فاصله تولیدات برنامه هایی که بتوانند شهر را خلوت کنند بیشتر و بیشتر می شوند و ما این روزها کمتر شاهد پخش برنامه‌هایی هستیم که بتوانند قاپ مخاطبان خود را بدزدند و جامعه را درگیر خود کنند.» فرزین پورمحبی در ادامه مطلبش آورده است: «البته در این بین چند برنامه محدود هم دیده می‌شود که موفقیت آنها مرتبط به تکنیک خوب برنامه‌سازی آنها بوده که از جمله آنها می توان به «برنامه ۹۰» اشاره کرد که همواره خود را با شرائط روز تطبیق داده و چه به لحاظ فرم و به چه لحاظ محتوا و ارائه اطلاعات کارشناسی شده هیچگاه مخاطبانش را دست کم نگرفته است.

این نکته تا حدوی در مورد «برنامه خندوانه» هم صدق می‌کند. هر چند در گل کردن این برنامه خلاء فعلی آهنگ و شادی در جامعه و صدا و سیما بی‌تاثیر نبوده اما در عین حال نمی توان از چند فرم اجرایی تازه و خلاقانه در اجرای این برنامه به راحتی عبور کرد. محتوای این برنامه مانند بسیاری از برنامه های مجری محور بر اساس دعوت از افراد شناخته شده و استفاده از محبوبت آنها تعریف شده اما در فرم و اجرای آن مواردی گنجانده شده که این برنامه را تبدیل به یک برنامه مخاطب پسند کرده که آنها را می توان به شرح ذیل عنوان کرد:

۱- آشنایی و تجربه رامید جوان با مقوله طنز و استفاده درست از آن و پرهیز از شعار زدگی

۲- استفاده از تماشگران و قابلیت آنها بعنوان اعضایی فعال و تاثیر گذار در روند اجرای برنامه و نه فقط برای پر کردن دکور و کف زدن

۳- تغییر و اضافه کردن آیتم های مختلف به شکلی حساب شده و خلاقانه در روند برنامه

۴- استفاده از سیاستی آگاهانه و حساب شده برای دور زدن تحریم های بی مورد صدا و سیما در زمینه آهنگ و شادی های دسته جمعی با بکارگیری از قابلیت های یک عروسک(که اگر این اشعار را یک فرد واقعی می خواند به قطع مجوز نمی گرفت)

۵- ایجاد یک شور و شوق و نشاط اجتماعی با اجرای آهنگ هایی شاد و آیتم ها و گفتگوهای طنز

۶- و بالاخره اوج و شاهکار این برنامه یعنی طراحی آیتم «مسابقه استند آپ کمدی» که بر خلاف سایر مسابقات تلویزیونی که معمولا کپی برداری ناشیانه دست چندمی از ماهواره هاست به شکل خلاقانه ای ارائه شده است. هر چند شکل اجرای آن (نشان دادن پشت صحنه ها و مصاحبه با آنها قبل از مسابقه و …) به تقلید از برنامه های ماهواره ای است اما در عین حال محتوای آن بسیار هنرمندانه و تا حدی بدیع و نو طراحی شده . این مسابقه از طرفی مخاطبان را با نوعی طنز شسته و رفته و سبک اجرایی آن آشنا کرده و سرگرم می سازد و از طرفی هم باعث شده برای اولین بار تلویزیون در تحرکات مردمی و شور و شوق اجتماعی آنها نقش فعال داشته باشد به طوریکه هم اکنون مردم برای ارائه نظر و شرکت در رأی‌گیری (برای انتخاب بهترین کمدین) مشتاق شده‌اند و کمپین های طرفداری از یک کمدین خاص تشکیل گردیده و کل کل هواداران و مخالفان به اشکال مختلف شنیده می شوند. همه اینها برای صدا و سیمای خشک و بی روح و خنثی می تواند تجربه ای باشد تا از این موقعیت استفاده نماید تا جرقه ها را شعله‌ور سازد …. به شرط آنکه دیگر کبریتش نم کشیده نباشد و کبریت افراد تازه وارد و مستعد را خطرناک نداند!»

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.