اسداله ربانیمهر: سوم خرداد سالروز عملیات بیتالمقدس و حماسه بزرگ آزادسازی خرمشهر است، اما واقعیت این است که این حماسه را نمیتوان تنها در یک روز خلاصه کرد، چون این حادثه نقطه عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی محسوب میشود که باید بیشتر به آن پرداخته شود.
دشمن بعثی که حمایتهای غربیها آنها را مغرور کرده بود با لشکر ۳۵ هزار نفری و یکهزار و ۴۵۰ تانک پیشرفته وارد خرمشهر شد در حالیکه نیروهای نظامی آمادگی چندان زیادی نداشتند و از طرفی مردم مظلوم خرمشهر کمترین امکانات را در اختیار داشتند و سقوط خرمشهر به خیال واهی خودشان شروعی برای گرفتن ایران بزرگ توسط یک دیکتاتور بیرحم چون صدام بود.
نقشهای که هیچگاه به سرانجام نرسید و لطف خدای بزرگ؛ اراده بزرگ مردم و وجود فرماندهان بزرگی چون محمد جهانآرا، محمود شهبازی، حسن باقری و هزاران دلاورمرد شجاع دیگر موجب شد این حماسه بزرگ رقم بخورد و خرمشهر شهر خون و قیام با بیش از سه هزار شهید و مجروح آزاد و آهنگ خوش آزادی و مقاومت از منارههای مسجد جامع خرمشهر بلند شود.
با آزادسازی خرمشهر یک ایران برای این قهرمان خسته و رنجور، اما سربلند اشک شوق ریخت و این حادثه بزرگ بازتاب زیادی در رسانههای خارجی داشت، چراکه شکست بزرگی برای حکومت وقت عراق بود.
کتابهای زیادی در مورد بزرگی حماسه آزادسازی خرمشهر چاپ شده، اما کتاب «توفان سرخ» شامل خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعظیم الشکرچی از جمله منابع قابل تأمل در حوزه هشت سال جنگ تحمیلی است که میتواند جنگ را از زاویه دید دشمن و نیروهای متجاوز به تصویر بکشد.
خاطرات عبدالعظیم الشکرچی، وقایعی از جنگ در بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱ را در بر میگیرد و او با ذکر حوادث و وقایعی از آزادسازی خرمشهر بهدست رزمندگان ایرانی و اظهار عجز صدام در این خصوص، به توصیف روحیه نیروهای دوسوی نبردهای اطراف خرمشهر میپردازد.
عبدالعظیم الشکرچی در نبردها و عملیات مختلفی شرکت داشته و در این کتاب به عملیاتی اشاره کرده که نسبت به کم و کیف و زوایای مختلف آن وقوف کامل داشته است.
از جمله موضوعاتی که در این کتاب به آن اشاره شده و با جزئیات بیشتری نقل میشود، ماجرای فتح خرمشهر و حماسه سوم خرداد از سوی رزمندگان اسلام است؛ او ماجرا را چنین نقل میکند: «زبان و قلم از بیان مصائب و مشکلات حزنانگیزی که توسط رزمندگان اسلام در جریان آزادسازی خرمشهر بر ما تحمیل شد، ناتوان است. آنموقع، من فرمانده گردان یکم تیپ ۴۱۹ بودم و بههمراه نیروهای تحت امرم، در خرمشهر استقرار داشتم. هنگامی که عملیات آزادی خرمشهر از سوی رزمندگان اسلام آغاز شد، زمین زیر پایمان به لرزه درآمد و ابری سرخرنگ بر سقف آسمان چسبید و اضطراب سربازان عراقی را دوچندان کرد. سربازانی که پس از مدت زمانی کوتاه به اجسادی مفروش بر زمین مبدل شدند و این چنین خرمشهر برای ما و ایرانیها رقم خورد.
و همه اینها نشانهای از لطف خداوند متعال و شجاعت و ایستادگی مردم کشور عزیزمان ایران است که هیچگاه در برابر دشمن کوتاه نیامدند و آزادسازی خرمشهر برای همیشه بهعنوان برگ زرینی در تاریخ پر افتخار این مرزوبوم ثبت خواهد شد.
دیدهام، تنهای بیسر را به خاک
سینهها دیدم فراوان، چاکچاک
زیر هر گامی شقایق کاشتیم
تا که این پرچم فرا افراشتیم
اسداله ربانیمهر
کارشناس ارشد مدیریت بینالملل