stat counter
تاریخ : جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳ Friday, 22 November , 2024
  • کد خبر : 12773
  • 16 آبان 1394 - 9:53
6

برجام، نماد استکبارستیزی دولت است

برجام، نماد استکبارستیزی دولت است

معاون پارلمانی رییس‌جمهور با تاکید بر اینکه «اصل مبارزه با استکبار یک امر تعطیل‌ناپذیر و ابدی است.» تاکید می‌کند: «دوستان انقلابی که شور انقلابی دارند و در سرشان هوای مبارزه با استکبار وجود دارد که باید بدانند اگر می‌خواهند به توفیق دست یابند ابتدا باید استکبار را در جان خود بکشند و به مرتبه حریت و آزادگی برسند، آنگاه می‌توانند همانند حر در برابر سپاه بی‌شمار یزیدیان زمان بایستند.»

قلم | qalamna.ir :

قلم، عضو جامعه روحانیون مبارز با اشاره به انتقاداتی که از سوی برخی جریان‌ها نسبت به توافق هسته‌ای از تریبون‌های مختلف از جمله صدا و سیما مجال انتقال و انعکاس می‌یابد، می‌گوید: «شک ندارم اگر برخی منتقدان امروزی برجام، در مذاکرات هسته‌ای پیروزی به دست آورده بودند، مارش پیروزی می‌زدند و صدا و سیما نیز مارش آنان را پخش می‌کرد. اما متاسفانه امروز برخلاف این عمل می‌شود. من احساس می‌کنم.»

در ادامه گفت و گوی روزنامه اعتماد با  حجت‌الاسلام و المسلیمن مجید انصاری را می خوانیم؛

همان طور که می‌دانید بحث ما در مورد «استکبارستیزی» و منطقی است که می‌توان در دنیای امروز از آن دفاع کرد. شما در خلال بحث خود حتما به ریشه‌های این مساله در اسلام و همچنین عقبه آن در انقلاب اسلامی خواهید پرداخت اما در عین حال می‌خواستم به انواع استکبارستیزی نیز اشاره‌ای داشته باشید. اینکه آیا استکبارستیزی منحصر به روشی واحد است یا در دوره‌های مختلف می‌تواند به شیوه‌های متفاوتی پیگیری شود؟

مقدمتا باید عرض کنم مبارزه با استکبار از اصول اندیشه سیاسی امام خمینی و تغییرناپذیر است، آنچه در گذر زمان و به فراخور تحولات تغییر می‌کند مصادیق استکبار و شیوه‌های مبارزه است.

مساله استکبارستیزی در دو مفهوم می‌تواند مورد ارزیابی قرار گیرد؛ یکی مفهوم عام مبارزه با استکبار است که این موضوع قدری توضیح می‌طلبد که ببینیم مساله «استکبار» در مفهوم عام خود و از نگاه قرآن، دین و انقلاب اسلامی به ویژه در اندیشه امام خمینی (ره) به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران و رهبر انقلاب چه بوده و یکی هم در معنای خاص آن است که به نظر می‌رسد سوال شما بیشتر معطوف به معنای خاص کلمه است. استکبارستیزی در معنای عام آن به یک مساله کلامی و اخلاقی در اعتقاد، ذهنیت و رفتار نوع بشر برمی‌گردد. نخستین عصیان و معصیت در برابر خداوند از زاویه روحیه استکبار سرچشمه گرفت؛ قرآن کریم وقتی مساله خلقت انسان را بیان می‌فرمایند و اینکه این موجود برتر و عالی بعد از اینکه خلق شد خداوند به ملایکه فرمان داد که بر وجود او سجده کنند و همه اطاعت کردند الا ابلیس که در مورد آن قرآن می‌فرماید: «ابى‏ واسْتکْبر و کان مِن‏الْکافِرین» (که استکبار ورزید و از کافرین شد). و همین مساله موجب شد از جمع جمله موجودات عالی آسمانی یعنی ملایکه اخراج شده و به موجودی شقی و سرکش و پست تنزل کند و از آن تاریخ تا همیشه همین اقدام مستکبرانه موجب بسیاری از سیاهی‌ها، پلیدی‌ها، جنگ‌ها و تباهی‌ها شده و خواهد شد. استکبار در این معنا این است که بنده‌ای خود را در برابر خداوند مستقل و برای خود جایگاهی فرض کند و از اطاعت و عبودیت او سرپیچی کند. این مساله در قرآن فقط به مساله سرپیچی ابلیس از فرمان خدا محدود نشده. در موارد عدیده ایستادگی انسان‌ها در برابر دعوت انبیا به توحید، پرستش خداوند و اطاعات از فرمان او را با واژه استکبار، مستکبرین و مشتقات آن بیان و نکوهش کرده است. این خصلت یعنی ایستادن در برابر حق و نافرمانی در برابر او ناشی از خوی درونی و اخلاقی است که شخص ممکن است به آن دچار شود و عوامل مختلفی ممکن است در ایجاد روحیه استکبار در انسان دخیل باشد که مهم‌ترین آنها خودبزرگ‌بینی، انحصارطلبی، دنیاپرستی، قدرت‌طلبی، حسادت و غرایزی است که به نوعی به جنبه‌های حیوانی و نفسانی انسان برمی‌گردد و اینها باعث می‌شود در برابر حق مقاومت کند. لذا همه ما بالقوه ظرفیت مستکبر شدن را داریم. بنابراین مبارزه با استکبار باید از درون خود ما آغاز شود و اتفاقا انبیای عظام و پیروان آنان به ویژه حضرت امام در مبارزه اصولی با استکبار در درجه اول به دنبال همین نوع مبارزه بودند و این مبارزه اگر به درستی فهم شود و شکل بگیرد می‌توان گفت مبارزه با علت خواهد بود و اساسا از شکل‌گیری استکبار در معنای دوم آنکه از زورگویی قدرت‌ها و حکومت‌ها و حاکمان است پیشگیری می‌کند. آن در واقع نوعی از این استکبار عام است.

در واقع همان تعبیر پیامبر اکرم (ص) در مورد جهاد اکبر و جهاد اصغر.

بله، همین طور است. به همین جهت است که من توصیه می‌کنم از فرصت ١٣ آبان غیر از بحث‌های سیاسی که در موضوع استکبارستیزی به معنای خاص کلمه صورت می‌گیرد و تحلیل‌هایی که در این رابطه از اشغال لانه جاسوسی امریکا، مبارزه چند ده ساله امام با استکبار جهانی و استبداد داخلی، ارایه می‌شود و کاری ضروری و شایسته است به جنبه‌های اخلاقی این موضوع بیشتر پرداخته شود. علت نیز این است که نوعا گناهانی از این دست وقتی که معطوف به نمونه بارز آن می‌شود باعث غفلت از نمونه‌های دیگر شده و چه‌بسا جریان مبارزه با استکبار نیز خود دچار استکبار شود یعنی مدعی مبارزه با استکبار خود در درون خانواده، محله، روستا، شهر، اداره و جامعه خود به بیماری استکبار دچار شده باشد. بنابراین استکبارستیزی یک امر دینی و اخلاقی و دستور مستمری است و هشدارهای قرآن در این موضوع بسیار زیاد است چه در قالب واژگان مربوط به استکبار و مستکبرین و مشتقات این واژه که در زیرمجموعه‌های واژه کبر قرار می‌گیرد و چه عناوین دیگری مثل طغیان، طاغوت و علو. به طور مثال خداوند در قرآن، فرعون را «عال» معرفی می‌کند یعنی برتری‌جویی یا «إِن الاْءِنسان لیطْغی أن رآهُ اسْتغْنی» یعنی اگر انسان خود را بی‌نیاز ببیند دست به طغیان می‌زند یا مبارزه با طاغوت که می‌فرمایند «ولقد بعثنا فی کُلِّ أُمهٍ رسولًا أنِ اعبُدُوا‌الله واجتنِبُوا الطّاغوت». ما هر رسولی که در هر قومی مبعوث کردیم دو رسالت اصلی داشته؛ یکی اینکه مردم را به عبادت خداوند دعوت کند و دوم آنان را به اجتناب از طاغوت هدایت کند که طاغوت جلوه‌های مختلفی دارد؛ از طاغوت نفس گرفته تا طاغوت قدرت‌های بیرونی و سلطه‌گر. یکی از جلوه‌های استکبار، استبداد است یعنی می‌توان گفت استبداد همزاد استکبار است و استبداد نیز وقتی در نمونه اعلای خود دیده می‌شود، استبداد قدرت‌ها، نظام‌ها و رژیم‌های حاکم مورد ارزیابی قرار می‌گیرد اما در نگاه ائمه (ع) و آموزه‌های دینی استبداد نیز مفهوم بسیار وسیع‌تری دارد. روایت فوق‌العاده هشدار‌دهنده و جالبی از امیرالمومنین (ع) وجود دارد که می‌فرمایند «منِ اسْتبد بِرأْیِهِ هلک». اگر کسی استبداد به رای داشته باشد باعث هلاکت خود و دیگران می‌شود یعنی اینکه خود و نظر خود را کامل‌ترین و آخرین نظر بداند و هیچ اعتنایی به رای و نظر دیگران و خرد جمعی نداشته باشد موجب هلاکت خود و جامعه می‌شود. حضرت می‌فرمایند «ومنْ شاور الرِّجال شارکهم فِی عُقُولهم». کسی که با دیگران مشورت کند شریک عقل و خرد آنها شده است. بنابراین جامعه اسلامی، جامعه‌ای است که از فردگرایی، انحصارطلبی و استبداد رای به دور باشد و در انجام امورات خود بر مبنای مشورت و خرد جمعی عمل کند. این مساله تا آنجا مهم است که خداوند به پیامبر عظیم‌الشأن با همه علم لدنی و الهی که داشت و بی‌نیاز از مشورت و علم و دانش بیرونی بود، در قالب یک فرمان مدیریتی دستور می‌دهند «وشاوِرْهُمْ فِی الأمْرِ». در واقع قرآن تاکید دارد که حتما با مسلمانان مشورت کن و همچنین می‌فرمایند «لسْت علیْهِم بِمُصیْطِر»؛ ‌ای پیامبر تو تنها تذکر‌دهنده و انذار‌دهنده هستی و بر آنها سیطره نداری که با قهر و غلبه بخواهی مساله‌ای را بر جامعه تحمیل کنی. در کنار این هدایت‌های راهگشا و بنیادین، دستورات مکرر و موکد قرآن کریم درزمینه مبارزه و مقاتله با قدرت‌های طاغوتی و قلدرهای ستمگر و حکومت‌های فرعونی وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهم کرد. وقتی همه اینها در کنار هم چیده می‌شوند یک مکتب فکری، مدیریتی، اخلاقی و سیاسی از آن استخراج می‌شود که نتیجه آن مبارزه با تمام اشکال استکبار و استبداد خواهد بود.

بنابراین در واقع شما لازمه استکبارستیزی را استبدادستیزی و مخالفت با خودرایی و خودکامگی می‌دانید.

بله، همین طور است، گرچه استکبار مفهومی وسیع‌تر از استبداد دارد اما استبداد نیز جلوه و نمادی از استکبار است.

شما در مورد بخش نظری استکبارستیزی و استبدادستیزی و تلازم آن با یکدیگر در اسلام توضیح نسبتا مبسوطی دادید. اما آیا در عمل هم در تاریخ اسلام می‌توانیم شواهدی را که تصدیق‌کننده این مساله باشد نشان دهیم؟ شاید در این مورد بتوان به جنگ احد اشاره کرد. چنانچه می‌دانیم در جنگ احد، پیامبر (ص) با صحابه مشورت و طبق نظر آنها عمل کردند که درنهایت هم اتفاقا به شکست مسلمین منجر شد. اما هیچ گاه پیامبر صحابه را مورد سرزنش قرار ندادند و حتی بعد از آن هم در سایر مسائل ایشان مسلمانان را از حق ابراز نظر و مشورت دادن خود محروم نکردند.

دقیقا همین طور است. ببینید فواید مشورت و استفاده از خرد جمعی آنقدر زیاد است که ضررهای موردی اشتباه در مشورت را می‌پوشاند. گرچه در خصوص پیامبر می‌فرمایند: «وشاوِرْهُمْ فِی الأمْرِ فإِذا عزمْت فتوکلْ على‌الله». در واقع مشورت را مقدمه رسیدن به یک عزم و تصمیم می‌بیند اما ممکن است تصمیم پیامبر بر مبنای مشورت و احترام گذاشتن به همان نظر مشورتی باشد و از نظر شخصی خود صرف‌نظر کند تا جامعه رشد و بالندگی خود را پیدا کند.

ضرورت شورا و اهمیت مشورت در اسلام یک بحث تفصیلی است که حتما در این فرصت کوتاه نمی‌توان به تمام جوانب آن پرداخت. قصد من این بود که همین قدر بگویم مقوله استکبار و استکبارستیزی را تنها به حوزه سیاسی محدود نکنیم چراکه این موضوعی است اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی و اتفاقا مبتلابه همیشگی زندگی انسان است به طوری که در هر سطحی باشیم همواره باید این هشدار نسبت به استکبار در ذهن ما باشد که شاید خود ما به یک مستکبر تبدیل شده باشیم.

آیا در در رویه امام خمینی (ره) هم مواردی را می‌توان نشان داد که موید این نظر باشد؟ آیا برای ایشان نیز این مساله دغدغه بوده است؟ طبعا نماد استکبارستیزی برای ایران ١٣ آبان است اما همین مساله‌ای که به درستی بر آن تاکید کردید و از تاریخ اسلام و پیامبر اکرم (ص) فکت‌هایی را آوردید آیا در سنت بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز این را می‌بینیم که به طور مثال در جایی این هشدار را داده باشند که شما استکبارستیزی را حفظ کنید اما مواظب باشید که خودتان مبتلا به کبر ورزیدن و استکبار نشوید؟

نمونه‌های فراوانی داریم. در این زمینه خوشبختانه موسسه تنظیم و نشر آثار امام در مجموعه کتاب‌های موضوعی که از سخنان و آثار امام (ره) تحت عنوان «تبیان» منتشر می‌کند. دو شماره تبیان اتفاقا در رابطه با همین موضوع به نام «استکبار جهانی و شیطان بزرگ» و «استضعاف و استکبار از دیدگاه امام خمینی» منتشر کرده و در آنجا و همچنین در سایر آ‌ثار موارد بسیار زیادی وجود دارد که امام (ره) هشدار می‌دهند که همین که شما می‌گویید «من» این «من» از شیطان است. در سخنرانی برای مسوولان نیز در زمان درگیری‌هایی که بنی‌صدر در اوایل انقلاب پیش آورد و تقابل‌هایی که با شهید بهشتی و شهید رجایی و دیگران داشت، بر این موضوع تاکید داشتند که مواظب باشید در روحیه استکبارِ شیطانی «من» قرار نگیرید. خود امام (ره) اگر به قدرت روحی بزرگی دست پیدا کرد که در پرتو آن توانست انقلاب عظیمی مثل انقلاب اسلامی ایران را رهبری و این نظام را مستقر کند به نظر من همه قدرت ایشان برگرفته از تذهیب نفسی بود که ایشان ده‌ها سال در میدان مبارزه با جلوه‌های واقعی استکبار که همان منیت، خودخواهی، خودپرستی و خودبزرگ‌بینی بود به شکل جدی تلاش کردند. برای امام (ره) هوای نفس، خودخواهی و خودبزرگ‌بینی مطرح نبود و چون منیت خود را کشته و این «من» را در ساحت وجود ذات اقدس الهی از بین برده و به مقام فناء فی‌الله رسیده بود قدرت او شبیه قدرت انبیا و نفوذ کلمه او فوق تصور بود. مطمئنا اگر امام (ره) این مبارزات نفسانی و خودسازی را انجام نداده بودند هرگز نمی‌توانستند این کار بزرگ را که محال می‌نمود ممکن کرده و انجام دهند. کسی که دچار استکبار نفس است و در تاریکی نفس خود فرو رفته هرگز نمی‌تواند برای دیگران راه را روشن کند. نور یک امر واقعی است و باید از قلب تابش پیدا کند و قلب نیز تا زمانی که در برابر حق خاضع نباشد و در برابر نفس و وسوسه‌های شیطانی خود را بیمه و تطهیر نکرده باشد نورانی نمی‌شود چرا که نور و ظلمت در یک جا جمع نمی‌شود.

ذات نایافته از هستی‌بخش کی تواند که شود هستی‌بخش

خشک ابری که بود از آب تهی ناید از وی صفت آب دهی

بنابراین شما می‌بینید که در سیره انبیا نهایت خضوع و فروتنی را در برابر آحاد جامعه و فقیرترین و ضعیف‌ترین اقشار داشتند و روایت است که پیامبر اکرم (ص) با تمام عظمت‌شان به شکلی رفتار می‌کردند که اگر ناشناسی وارد مجلس می‌شد تشخیص نمی‌داد که کدام فرد پیغمبر است. مثل افراد عادی زندگی و برخورد می‌کردند. من می‌خواهم از فرصت استفاده کنم و توجه خوانندگان عزیز را به این نکته معطوف کنم که این مساله، مساله‌ای کلیدی است. به خصوص دوستان انقلابی که شور انقلابی دارند و در سرشان هوای مبارزه با استکبار وجود دارد باید بدانند اگر می‌خواهند به توفیق دست یابند ابتدا باید استکبار را در جان خود بکشند و به مرتبه حریت و آزاد‌گی برسند؛ آنگاه می‌توانند همانند حر در برابر سپاه بی‌شمار یزیدیان زمان بایستند.

نکته دوم اینکه استکبارستیزی انحصارا محدود به قدرت‌های خارجی و برون‌مرزی نیست. استکبار در معنای دوم آنکه در واقع برخورد قهرآمیز، مستکبرانه و ظالمانه قدرت‌های حاکم با ملت‌ها و کشورهای دیگر است در دید امام (ره) منحصر به امریکا، شوروی و انگلیس نبود گرچه از آنها به عنوان نمونه‌های بارز استکبار و از امریکا به عنوان شیطان بزرگ در فرمایشات امام(ره) زیاد تکرار شده که درباره آن بحث خواهیم کرد. اساسا انقلاب امام (ره) یک حرکت ضد استکباری علیه رژیم شاه بود. یعنی در داخل کشور علیه رژیم شاه و نظام سلطنتی حاکم که همه مشخصات استکبار را داشت که قرآن راجع به فرعون وقتی شاخص‌های نظام استکباری را ذکر می‌کنند به حضرت موسی(ع) می‌فرماید که «اذهب إلى فرعون إنه طغى» به سوی فرعون برو که دست به طغیان زده است، در آیه دیگری می‌فرمایند «إِن فِرْعوْن علا فِی الْأرْضِ» یعنی فرعون دست به علو و برتری‌جویی زده است و برای اینکه مردم را تسلیم خود کند «وجعل أهْلها شِیعًا» آنها را به جان هم انداخته و گروه گروه کرده است «یسْتضْعِفُ طائِفهً مِنْهُ» گروهی را تضعیف و گروهی را تقویت می‌کند و در پرتو همین تفرقه‌افکنی و ایجاد اختلافات طبقاتی گوناگون زمینه حکمروایی ظالمان استبدادی خود را فراهم می‌کند که نتیجه آن این می‌شود که «یُذبِّحُ أبْناءهُمْ ویسْتحْیِی نِساءهُمْ» مردان را می‌کشد و زن‌ها را برای بیگاری زنده نگه می‌دارد. اینها مسائلی است که در قرآن راجع به شیوه‌های عملکرد نظام استکباری فرعون ذکر شده است. خب همین وضع در ایران نیز حاکم بود؛ نظام شاهنشاهی یک نظام استبدادی و استکباری بوده و نگاه او به مردم از موضع ظلم، استکبار و قدرت بود. امام انقلاب را برای نجات کشور از یوغ استبداد شروع کرد و بنابراین نخستین مبارزه ایشان در داخل با استبداد و استکبار داخلی بود. طبعا از همان آغاز چون رژیم شاهنشاهی رژیم وابسته به قدرت‌های جهانی بوده و آنها نیز در امور ایران مداخله می‌کردند، همزمان نهضت اسلامی ما ضمن ضد استبداد داخلی بودن ضداستکبار خارجی نیز بود که امام از سال ۴٢ به بعد مساله اسراییل و امریکا را مطرح فرمودند. این نشان می‌دهد که در مکتب سیاسی امام موضوع مبارزه با استکبار موضوعی فراتر از زمان و مکان و احیانا اقدامی مقطعی و ایشان بارها در صحبت‌های خود تاکید می‌کنند که جنگ پیغمبران با قلدرها و دیکتاتورها بر سر وضو و غسل نبوده بلکه دعوا بر سر این بود که آنها به ملت‌ها زور می‌گفتند و انبیا می‌خواستند ملت‌ها را نجات دهند. دعوا بر سر حکومت طاغوتی آنان بوده است و انبیا درصدد نجات مستضعفین از چنگال مستکبرین بوده‌اند. همین جا مساله استضعاف و مستضعفین مطرح می‌شود که نجات مستضعفین از مستکبرین به عنوان یک هدف بزرگ در نهضت انبیا وجود دارد و به این موضوع فرمان داده شده و آیات عدیده‌ای نیز در قرآن در خصوص کمک به مستضعفین وجود دارد «ما لکُمْ لا تُقاتِلُون فِی سبِیلِ‌الله والْمُسْتضْعفِین مِنْ الرِّجالِ والنِّساءِ» آیه مفصلی است که با عتاب می‌فرماید چطور شما در راه خدا و برای یاری مستضعفینی که از شهرهای‌شان رانده شده‌اند به پا نمی‌خیزید و قیام نمی‌کنید یا اینکه چشم‌انداز آینده زیبای زندگی بشر در قرآن با استقرار حکومت مستضعفین ترسیم شده است «و نُرِیدُ أنْ نمُن علی الذِین اسْتُضْعِفُوا فِی الْأرْضِ و نجْعلهُمْ أئِمه و نجْعلهُمُ الوارثین» بنابراین قرآن و روایات ما هم شاخص‌هایی را برای مستکبران ذکر کرده‌اند مثل مساله ظلم، دنیاطلبی، خودخواهی و از این قبیل هم شاخص‌هایی مثل عدالت به عنوان مهم‌ترین شاخص در موضوع استکبارستیزی مطرح است و ریشه‌کن‌سازی فقر، تبعیض، بی‌عدالتی و دیکتاتوری که جلوه‌های استکبار هستند و هر اقدامی در جهت زدودن این جلوه‌های استکبار صورت گیرد از دید امام مبارزه با استکبار است یعنی اگر در کشور با فقر مبارزه کنیم نوعی مبارزه با استکبار است، استکبار سرمایه‌داری امام(ره) در همین جا مساله مرفهین بی‌درد، خوانین زورگوی زمان شاه و سرمایه‌داران زالوصفت را مطرح می‌کنند البته امام هرگز با داشتن ثروت حلال و سرمایه‌گذاری سالم و مولد مخالف نبودند بلکه مشوق بودند؛ در روایات نیز داریم که هر جا فقر هست در کنار آن یک انباشتی از ثروت نامشروع خواهد بود. جهل، بی‌سوادی، بی‌خردی و بی‌خبر نگه داشتن مردم نیز یکی از ابزار استکبار برای اعمال حکومت استکباری خود در طول تاریخ بوده است. یعنی کانال‌های ارتباطی مردم را بسته و می‌کوشند مردم را در بی‌خبری نگه دارند یا با اطلاعات خودساخته کنترل شده ذهنیت مردم پر شود تا چشم و گوش آنها بر روی حقیقت باز نشود و بتوانند از جهل مردم سوءاستفاده کنند لذا پیامبر(ص) در ٢٣ سال مبارزه خود کفر و بت‌پرستی و استکبار ١٣ سال را در مکه و در مبارزه با جهل مردم سپری کرد. در مبارزه با کانون‌های جهل زایی و به اصطلاح ابوجهل‌ها و بنیان‌های جهل، جهلی که موجب شده بود مردم را به بت پرس غتی و پرستش صاحبان ثروت و مکنت وادار کنند. پیامبر (ص) ٢٣ سال تلاش کردند تحولی ذهنی در اطلاعات و آگاهی‌های مردم ایجاد کند و بعد مردم آگاه خود در برابر مستکبرین قریش و کفار ایستادند لذا امام (ره) روی موضوع مبارزه با بی‌سوادی تاکید داشتند و برای آگاه کردن مردم تلاش زیادی می‌کردند. امام(ره) یکی از جلوه‌های استبداد در داخل را سلب آزادی می‌دانستند؛ اینکه مردم آزادی بیان و عقیده نداشته باشند. امام (ره) با تمام وجود ایستادند تا مردم بتوانند بدون لکنت زبان و آزادانه در برابر رژیم شاه حرف خود را بزنند. بعد از پیروزی انقلاب نیز امام خود مشوق این موضوع بودند که مردم بیایند حرف خود را بزنند و حق خود را بگیرند و هر جا هر کس که بخواهد به نوعی آزادی مشروع را مخدوش کند امام در برابر آن می‌ایستادند. مفهوم دوم استکبارستیزی، مفهوم خاص آن است؛ یعنی مبارزه با قدرت‌ها و حکومت‌های فاسد، ظالم و سلطه‌گر.

نهضت امام خمینی (ره) براساس آموزه‌های قرآنی از آغاز برای مبارزه با رژیم استبدادی شاه به عنوان مظهر استکبار داخلی و با مداخلات امریکا، انگلیس، اسراییل و دیگر کشورها و قدرت‌ها به عنوان استکبار جهانی شکل گرفت. امام خمینی(ره) به درستی دریافته بودندکه اساس بدبختی ایرانیان از رژیم سلطنتی، استبدادی و وابسته شاهنشاهی سرچشمه می‌گیرد و بدون تغییر در نظام سیاسی امکان اصلاحات پایدار و تامین آزادی و استقلال برای مردم میسر نخواهد بود، لذا با مبارزات نفسگیر، افشاگری‌های مداوم و آگاه‌سازی مردم توانستند انقلاب را از سال ١٣۴١ تا رسیدن به نقطه پیروزی در سال ١٣۵٧ هدایت کنند و مرحله اول استکبارستیزی خود را با حمایت همه‌جانبه ملت ایران و فداکاری یاران نزدیک و انقلابیون واقعی با موفقیت به انجام رسانند.

گرچه در این مرحله توجه اصلی امام در مبارزه به رژیم سرکوبگر استبدادی شاه بود اما از آنجا که این رژیم دست‌نشانده بیگانگان و برخوردار از حمایت‌های همه‌جانبه آنان خصوصا امریکا بود، ‌طبعا انقلاب عملا وارد مبارزه با نظام سلطه جهانی خصوصا امریکا شده بود. به همین سبب، امریکا آشکارا از شاه حمایت کرد، به او پناه داد، دارایی‌های مردم ایران را توقیف کرد و از طریق سفارت خود در تهران زمینه‌سازی برای شکست انقلاب و سرنگونی نظام نوپای ایران را تشدید کرد. از گروهک‌های ضد انقلاب و شورشی‌های محلی و منطقه و جریانات تجزیه‌طلب حمایت کرد و نیز طراحی کودتای نظامی و در یک کلام، در برابر انقلاب اسلامی و خواست مردم ایران همچنان با ادبیات و خوی استکباری ایستاد. طبعا امام و انقلاب وارد مرحله دوم مبارزه خود شدند یعنی ایستادگی مستقیم در برابر امریکا از طریق تسخیر سفارت آن کشور که بحق از سوی دانشجویان پیرو خط امام «لانه جاسوسی» نام گرفته بود و پس از آن ایستادن و مقاومت افتخارآمیز و قهرمانانه امام و مردم در برابر تجاوز نظامی رژیم بعثی عراق که با حمایت قدرت‌های جهانی به ویژه امریکا و منطقه‌ای بر ما تحمیل شد و مقاومت در برابر انواع تهدید‌ها، ‌تحریم‌ها و توطئه‌ها، همگی جلوه‌هایی از جریان استکبارستیزی امام و انقلاب اسلامی بود.

همینجا شاید بد نباشد یک فلاش‌بکی هم به گذشته و در واقع به روز ١٣آبان سال ۵٨ بزنیم. به خصوص که در مورد این واقعه، روایت‌های متناقض و بعضا متعارضی گفته شده است. با شناخت و ارتباطی که شما از نزدیک با امام خمینی(ره) و بیت ایشان داشتید، آیا تسخیر سفارت امریکا برنامه‌ای از قبل طراحی شده توسط ایشان بود؟ یا مساله‌ای بود که اتفاق افتاد و قابل پیشگیری نبود؟

اگر امریکا در برابر خواست مردم ایران که در روندی کاملا دموکراتیک و با شرکت در رفراندوم ١٢ فروردین سال ۵٨ نظام دلخواه خود را با اکثریتی نزدیک به اتفاق آرا انتخاب کردند، تسلیم شده بود و رویه خود را در برابر ملت ایران تغییر داده و انقلاب و نظام را به رسمیت می‌شناخت و مطابق قوانین و عرف بین‌الملل با دولت برآمده از اراده مردم رفتار می‌کرد، قطعا حادثه تسخیر سفارت پیش نمی‌آمد.
امام (ره) بارها در مصاحبه‌های خود در پاریس اعلام کردند که ما به جز رژیم اسراییل با تمام کشورها که براساس احترام متقابل عمل کنند رابطه خواهیم داشت. حتی با وجود همه دشمنی‌های امریکا با ایران بعد از پیروزی انقلاب رابطه ما با آنان قطع نشد و این امریکا بود که رابطه‌اش را قطع کرد و بعد هم البته امام (ره) از آن استقبال کردند. البته مخالفت امام با امریکا صرفا به خاطر دشمنی‌های او با انقلاب و ملت ایران نبود بلکه به خاطر خوی سلطه‌گری و استعماری بود. لذا از این زاویه هم با امریکا و هم با اتحاد جماهیر شوروی سابق در تضاد و مبارزه بودند. امام در اندیشه رهایی همه دنیا از سلطه استکباری قدرت‌های حاکم بودند.

بنابراین استکبارستیزی در منطق
امام (ره) در این مفهوم، این است که امام اساسا با هرگونه سلطه‌جویی کشورهای بیگانه نسبت به جوامع اسلامی و کشور عزیزمان ایران حساس بوده و همه تلاش‌شان این بود که ریشه‌های سلطه‌جویانه و ظالمانه را بخشکانند. البته این سخن هرگز به معنای قطع رابطه با دنیا نبوده است؛ هم سیره عملی امام (ره) طی ١٠ سالی که بعد از پیروزی انقلاب، رسما مسوولیت رهبری را عهده‌دار بودند این را نشان دادند و هم گفتار ایشان از اول و از سال ۴٢ در مصاحبه‌هایی که حتی راجع به امریکا داشتند. امام با اینکه یک ابرقدرت چه امریکا باشد و چه شوروی بخواهد با تکیه بر قدرت خود کشورها را تحت سلطه خود درآورند، منابع آنها را غارت کنند، در عرصه جهانی زورگویی کنند و کشورهای جهان سوم را به تعبیر امام (ره) آدم حساب نکنند و نگاه ارباب و رعیت به کشورهای ضعیف داشته باشند، مبارزه می‌کردند و یکی از اهداف انقلاب اسلامی را همین مساله می‌دانستند و سخنان فراوانی از ایشان وجود دارد به خصوص در پیام‌های حج امام که ملت‌های مسلمان، کشورها و دولت‌های اسلامی را به بازیابی قدرت ملی، اعتماد به نفس، تکیه بر توان داخلی و ایستادن در برابر زورگویی استکبار جهانی فراخواندند. استکبار جهانی نیز در اوایل انقلاب در دو قطب قدرت خلاصه می‌شد؛ غرب به سرکردگی امریکا و شرق به سرکردگی شوروی که بعدها اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد. بنابراین امام در جریان انقلاب اگر اعتراضی به شاه داشتند بیش از اینکه اعتراض به استبداد داخلی باشد به این بود که چرا به خارج وابسته هستید، چرا استقلال کشور را از بین برده‌اید زیرا ایران به عنوان یک کشور تحت سلطه غرب و به ویژه امریکا تحت نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنها بود و شاه از آنها دستور می‌گرفت. امام با این موضوع مبارزه می‌کردند و با اینکه امریکا خود را ارباب دنیا بداند مخالف بودند نه با اینکه امریکا بخواهد مثل سایر کشورها با ما رابطه داشته باشد. به طور مثال در ١٩/١٠/۵٧ حضرت امام در پاسخ به سوالی در خصوص رابطه با امریکا می‌فرمایند «اگر امریکا به نحو صحیح رفتار کرده و در امور داخلی ما مداخله نکند و مشاوران خود را که در امور کشور ما دخالت می‌کنند فراخواند، ما نیز به آنها احترام خواهیم گذاشت». یا در جای دیگر و در واقع در روز ٢٠/١٠/۵٧ امام درباره روابط با دیگر کشورها به ویژه امریکا می‌فرمایند «روابط حسنه است مادامی که آنها روابط حسنه داشته باشند. اگر چنانچه امریکا دست از پشتیبانی دولت شاه بردارد و دست از دخالت در مملکت ما بکشد و ما را به حال خود بگذارد ما با او روابط حسنه خواهیم داشت». امثال این نوع اظهارات در مصاحبه‌ها و صحبت‌های بعدی امام (ره) فراوان است. یا بعد از پیروزی انقلاب در ٢۶/٩/۵٨ امام این طور می‌فرمایند «اگر آقای کارتر پیاده شد از آن عرشی که دارد آمد روی زمین نشست و با ما زمین‌نشین‌ها تفاهم کرد، ما هم با او تفاهم می‌کنیم و به استثنای اینکه ظلم‌هایی را که به ما کرده است باید جبران کند ما با ملت امریکا که هیچ اختلافی نداریم، هیچ اختلافی بین ملت‌ها با یکدیگر وجود ندارد.» بنابراین چون بحث انتقال دولت در امریکا بود امام می‌فرمایند «{اگر} دولتی که بعد {در امریکا} پیش می‌آید با ما تفاهم کند این طور نباشد که {بگوید} من در کاخ سفید نشسته‌ام شما در کوخ نشسته‌اید و کاخ‌نشین با کوخ نشین ارباب و رعیت باید باشند. اگر این کلمه را بردارند و ما را همان طور که هستیم بفهمند چرا ما با آنها رابطه نداشته باشیم.»

در واقع در تحلیل امام جابه‌جایی دولت‌ها در امریکا می‌توانست بر روابط موثر باشد.

نه، منظور ایشان تغییر کلی رفتار است نه تغییر دولت‌ها.

یعنی با جابه‌جایی دولت‌ها ممکن است تغییری در رفتار آنها ایجاد شود که مد نظر امام (ره) بود.

متاسفانه این اتفاق نیفتاد و دولت‌های امریکا همچنان بر سیاست خصمانه خود اصرار ورزیدند. اما آنچه برای امام در خصوص رابطه با امریکا و کشورهای دیگر مبنا به شمار می‌آمد اول امنیت و منافع ملی بود یعنی در واقع خط قرمز، تامین امنیت ملی و مصالح کشور و مردم بود به نحوی که این روابط به نفع ملت و کشور ما باشد. دوم، این رابطه از موضع ارباب-رعیتی، جهان اول و جهان سوم نباشد. نکته بعد اینکه امام اساسا در روابط بین‌الملل معتقد بودند که باید کشورهای اسلامی و جمهوری اسلامی با هم تلاش کرده و به سمتی حرکت کنند که روابط ظالمانه از روابط سیاسی جهان برچیده شود و کشورها در شرایط متعادل و مساوی با یکدیگر در ارتباط باشند و تنها کشوری که امام رابطه با او را برای همیشه غیرممکن و مردود می‌دانستند رژیم صهیونیستی آن هم به دلیل غاصب بودن او بود. وگرنه امام بارها تاکید کردند که اگر کشورها بر اساس احترام متقابل حرکت کنند، می‌تواند رابطه و مذاکره شکل بگیرد اما با توجه به تجربه طولانی مداخلات استکباری امریکا در ایران چه قبل از پیروزی انقلاب و به خصوص بعد از آن، جریان جاسوسی و مسائلی که بعدها در لانه جاسوسی به وجود آمد حضرت امام (ره) به طور جد از اقدام دانشجویان در تسخیر لانه جاسوسی حمایت کردند و آن را انقلابی جدی‌تر از انقلاب اول ذکر کردند چرا که یک انقلابِ در ماهیت ضد استکباری در برابر بارزترین جلوه استکبار بود، از این جهت که انقلاب اول در برابر یک استکبار کوچک دست‌نشانده بود. متاسفانه امریکایی‌ها با وجود این سخنان راهگشای امام و مکتب سیاسی مبتنی بر منافع ملی احترام متقابل ایشان و منطق حقوق بین‌الملل که همین است و اتفاقا اعلامیه حقوق بشر و منشور سازمان ملل نیز همین را می‌گوید و هرگونه استکبار و استعمار را نفی کرده و رابطه کشورها با یکدیگر را بر اساس احترام و منافع متقابل تعریف کرده است، اینها تمکین نکرده و همان روحیه استکباری را ادامه دادند. چه در جنگ بعضی‌ها معتقد هستند که اساسا جنگ را اینها تحریک و تحمیل کردند ولی حداقل آنچه مسلم است از صدام و گروه‌ها حمایت جدی کردند و به هر حال دشمنی‌ها داشتند. برداشتی که ما می‌توانیم به طور کلی از مکتب سیاسی امام در باب استکبارستیزی داشته باشیم این است که هر کشوری در رابطه با جمهوری اسلامی ایران بر اساس موازین حقوق بین‌الملل و حقوق انسانی متقابل آمادگی رابطه و همکاری داشته باشد، چون اداره جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر خرد، منافع ملی، بر دستورات دین و قانون اساسی است، استقبال می‌کند. قانون اساسی نیز همین بحث را مطرح کرده و هم ظلم کردن و دخالت در کار دیگران و استعمار دیگران بر جمهوری اسلامی ایران و هم پذیرش ظلم و ستم و استعمار را از سوی دیگران را نهی می‌کند. اگر این شرایط فراهم شود، می‌توانیم رابطه داشته و مذاکره کنیم و مادامی که این مسائل حل نشود مشکل داریم. هشدارهایی نیز که اخیرا مقام معظم رهبری درباره نفوذ فرمودند به اعتقاد من در همین راستاست یعنی هیچ اشکال ندارد که ما به تدریج با کشورها متناسب با همراهی آنها همراهی داشته باشیم اما باید مراقب باشیم که این تعاملات و ارتباطات به نفوذ استعماری منجر نشود. نفوذی که مقصد نهایی آن تغییر ماهیت نظام جمهوری اسلامی و استحاله انقلاب اسلامی در نظام نوین امریکایی است.

می‌دانیم استکبارستیزی و ضرورت آن یک اصل پذیرفته شده در نظام جمهوری اسلامی است و درباره آن حساسیت زیادی از سوی نیروهای مختلفی که در کشور به نوعی فعالیت سیاسی می‌کنند، وجود دارد. آنقدر که گاه برخی از آنها حتی نسبت به برخی سیاست‌هایی که از سوی مجموعه نظام تشخیص داده شده مقاومت کرده و این طور عنوان می‌کنند که این سیاست در تقابل و تنافر با استکبارستیزی قرار دارد. مصداق عینی و امروزی آن هم مساله برجام و مخالفت‌های شدید و غلیظی است که از سوی برخی با این تصمیم نشان داده می‌شود که از مجموعه ارکان نظام اتخاذ شده است. خب به هر حال مجموعه نظام به این نتیجه رسیده، رهبری آن را هدایت و تایید کرده، سران قوا چه انتخابی (رییس‌جمهور و رییس مجلس) و چه انتصابی (رییس قوه قضاییه) از آن حمایت کرده و از تندروها خواسته‌اند که جلوی رفتارهای خود را بگیرند اما در عین حال باز هم نیروهایی هستند که اگرچه پایگاه اجتماعی زیادی ندارند اما به دلیل برخورداری از تریبون‌ها و به هر حال ارتباطاتی که دارند می‌توانند جو را مغشوش کنند. به نظر شما این امر به ضعف تحلیل این جریان‌ها برمی‌گردد و اینکه اساسا مساله را نمی‌شناسند و متوجه نیستند چه اتفاقی افتاده یا طبق گفته شما برمی‌گردد به همان استکبار درونی و منیتی که بعضی از این گروه‌ها ممکن است به آن مبتلا باشند.

سوال خیلی خوبی است. ببینید خیلی روشن است در دنیای امروز هیچ کشوری نمی‌تواند در خود حصار بکشد و خود را بی‌نیاز از جامعه جهانی بداند به خصوص جمهوری اسلامی ایران که اصلا هدف‌گذاری‌های بلندمدت و استراتژیک آن، این که باید در عرصه جهانی الهام‌بخش باشد. سند چشم‌اندازی که رهبری ابلاغ فرمودند نیز همین است که ما باید قدرت اول اقتصادی، علمی و فناوری در منطقه و در جهان اسلام الهام‌بخش باشیم. ما اگر بخواهیم نقش خود را در عرصه جهانی ایفا کنیم بدون داشتن رابطه حسنه و ارتباطات موثر با دنیا غیرممکن است. ما برای فروش نفت و نیز کالاهای غیرنفتی به بازار احتیاج داریم، برای کسب تکنولوژی، دانش فنی و سرمایه احتیاج به جذب سرمایه، دانش و وارد کردن تکنولوژی و دانش فنی داریم. این مساله نه‌تنها امروز بلکه در زمان پیامبر (ص) نیز که تازه در منطقه کوچکی به اسم مدینه استقرار پیدا کرده بودند، وجود داشت و ایشان درصدد ارتباط با چین و ایران آن زمان برآمده و به ابرقدرت روم و ایران نامه نوشته بودند. اساسا اسلام دین انزوا نیست بلکه دینی جهانی است و ما چشم‌انداز آینده را این می‌بینیم که تمام جهان داوطلبانه با دین اسلام اداره خواهد شد. خیلی روشن است که کشوری که به نام اسلام انقلاب کرده است نمی‌تواند دور خود حصار بکشد و ما باید با ابزار دیپلماسی مستقل با حفظ بحث استقلال ملی این امر را محقق‌سازیم. استقلال نیز به این معنا نیست که خود همه‌چیز را به طور کامل داشته باشیم بلکه به این معناست که وابستگی مطلق به جایی نداشته باشیم وگرنه نیاز کشورها به یکدیگر یک امر طبیعی است. از این جهت روشن است که دولت و مسوولان نظام باید برای توسعه ارتباطات با دنیا برنامه‌ریزی کنند. خوشبختانه یکی از دستاوردهای بزرگ دولت یازدهم -دولت تدبیر و امید- در عرصه سیاست خارجی بود و توانست آن فضای غبارآلود و وهم‌آلودی که در رابطه ایران با سایر کشورها ایجاد شده بود و ایران‌هراسی که صهیونیست‌ها با بهانه‌هایی که از برخی اظهارات و صحبت‌ها به دست آوردند به آن دامن زده بودند و چهره ایران به عنوان کشوری خشن و حامی تروریسم معرفی شد را طی دو سال و چند ماه گذشته با دیپلماسی مثبت فعال و در عین حال با حفظ خطوط قرمز نظام، استقلال ملی، منافع ملی و دیگر برنامه‌ها نظام ارتباطات خود را توسعه دهد، به خصوص از دید من در واقع مذاکرات هسته‌ای، برجام و دستاوردهای آن، یک نماد بارز از موفقیت جمهوری اسلامی ایران در استکبارستیزی است.

احتمالا به این دلیل که چون دست‌کم منطق ما را برای اثبات حقانیت‌مان در دنیا بالا می‌برد.

دقیقا. عده‌ای فکر می‌کنند استکبارستیزی یعنی هر روز با یک کشور دعوا کنیم و مسلحانه بجنگیم در حالی که اصلا این طور نیست. ما اگر بتوانیم در حوزه فرهنگی آنچنان مفاهیم فاخر فرهنگی را و جاذبه‌های اسلام ناب – و نه اسلام داعشی، خرافی، تنگ‌نظرانه و طالبانی- را با زبان هنر، فرهنگ، ادب و دیپلماسی و با استفاده از ابزار اطلاعاتی موجود به دنیا معرفی کنیم، این بهترین مبارزه با استکبار است. مگر استکبار درصدد نیست فرهنگ ما را از بین ببرد؟ استکبارستیزی در عرصه تهاجم فرهنگی، توسعه روابط فرهنگی و فعال شدن فرهنگ ما در کشورهای دیگر است بدون اینکه بخواهیم در امور داخلی کشورها دخالت کنیم یا اگر ما می‌خواهیم واقعا با نظام سلطه اقتصادی جهانی مبارزه کنیم جز اینکه اقتصاد داخلی کشور را قوی کنیم و به تعبیر سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، یک اقتصاد مقاوم ولی پویا و مرتبط با اقتصاد جهانی داشته باشیم. کالای ما باید در عرصه جهانی از چنان کیفیتی برخوردار باشد که آن کالا معرف اقتصاد و توان ملی ما باشد. دیپلماسی ما اگر یک دیپلماسی معقول، عزتمدارانه و در عین حال قدرتمند باشد، همان کاری که آقای روحانی در سازمان ملل کرده و بحث «جهان عاری از خشونت» را مطرح کردند همان کار را سابقا رییس دولت اصلاحات کرده و بحث «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را به رسمیت شناسانده بودند. این نشان از قدرت دیپلماسی ما است یعنی در واقع مبارزه با استکبار سیاسی است که در جایی که می‌خواهد کشورها را تهدید، تحقیر و سلطه خود را بر آنها تحمیل کند ما در دیپلماسی فعال بتوانیم کشورهای دیگر را با خود همراه و هم‌صدا کنیم.

من به عنصر زمان و مکان در مبارزه اشاره می‌کنم. ببینید به نظر من در مذاکرات هسته‌ای ما در واقع توانستیم بر تحریم‌های ظالمانه‌ای که از خوی استکبار جهانی به ما تحمیل شده بود و اقتصاد ما را به اشغال خود درآورده بود در دو سال نفسگیر مذاکرات هسته‌ای پیروز شویم. پس این مذاکرات جلوه‌ای از مبارزه با استکبار سیاسی، اقتصادی و تحریمی بود و موفق نیز بود.

که برای نشانه‌های آن نیز کافی است به ادبیات نتانیاهو نخست وزیر اسراییل توجه کنیم و اینکه در سخنرانی اخیرش در سازمان ملل حتی چند بار نزدیک بود به گریه بیفتد.

احسنت. در حقیقت ما برنامه اسراییل و مستکبرین را به هم زدیم. اینجا به نظر من کسانی که برجام را برنمی‌تابند و
به جای اینکه به دولت برای بهره‌برداری از فرصت برجام کمک کنند، به نوعی مشغول کارشکنی و القای شبهه و ناامیدی در مردم هستند، توجه به این نکته ندارند که دارند در زمین اسراییل بازی می‌کنند.

این از ضعف تحلیل است یا از همان منیتی که در ابتدای گفت‌وگو به آن اشاره کردید، نشات می‌گیرد؟

به نظر من همه اینها می‌تواند باشد. برخی‌ها از روی ضعف تحلیل یا تبلیغات القایی نادرستی که بعضی جریانات سیاسی انجام می‌دهند، واقعا دلسوزانه به شبهه افتاده و فکر می‌کنند که منافع ملی به خطر افتاده یا عزت ملی مخدوش شده است. برخی نیز از روی حسادت است بعضی جریان‌ها مایل بودند خود به قدرت برسند، من شک ندارم اگر برخی منتقدان امروزی برجام پیروزی در مذاکرات هسته‌ای را به دست آورده بودند، یک مارش پیروزی می‌زدند و صدا و سیما نیز مارش آنان را پخش می‌کرد. اما متاسفانه امروز برخلاف این عمل می‌شود. من احساس می‌کنم به نوعی کمک می‌کنند به اسراییل و در تنگنا قرار دادن مردم ایران، کمک می‌کنند به برخی کشورهای منطقه که میلیاردها دلار هزینه کرده‌اند تا جلوی توافق هسته‌ای را بگیرند. ما فراموش نکرده‌ایم که وزیر خارجه یکی از همین کشورها قبل از مذاکرات با برخی
اعضای ١+۵ دیدار کرد تا جلوی مذاکرات را بگیرد و اتفاقا گرفت و در مقطعی روند آن را کند کرد و عجیب اینجاست که با اینکه این مساله برجام به تایید و تصویب مجلس، شورای عالی امنیت ملی و به امضای رهبری رسیده باز عده‌ای شروع می‌کنند به شعار دادن و بر بالای منبرها القای شبهه می‌کنند.

برخی از این مخالفت‌ها به خاطر رقابت‌های سیاسی کودکانه است، عده‌ای فکر می‌کنند اگر دولت در این زمینه توفیقی به دست بیاورد در انتخابات طرفداران او به مجلس راه می‌یابند. این نهایت کوته‌بینی کودکانه است که به منافع ملی این گونه نگاه شود.

و البته ممکن است منافع اقتصادی برخی جریان‌ها تهدید شده باشد. بالاخره آنها در سپهر سیاسی کشور نمایندگان خود را دارند.

قطعا همین طور است، طی سنوات تحریم و در حال حاضر نیز که در آن هستیم، افرادی و جریاناتی هم در داخل و هم در خارج از کشور به بهانه تحریم صاحب ثروت‌های بادآورده افسانه‌ای شدند و امروز احساس می‌کنند این معبرها در حال مسدود شدن است. در خارج برخی کمپانی‌ها و شرکت‌ها هستند که چنین منافعی داشته‌اند و امروز درصدد هستند باز همچنان این منافع نامشروع را داشته باشند و به خصوص به لحاظ سیاسی من معتقدم رژیم صهیونیستی و برخی رژیم‌های ارتجاعی منطقه مایل هستند که جمهوری اسلامی ایران در یک حالت بلاتکلیفی و تقابل با جهان باشد. در حالی که ما آثار مثبت این مذاکرات را حتی در همین مدت، در رویکرد جهانی، مسافرت مقامات اقتصادی و سیاسی کشورهای معتبر جهان به ایران دیدیم و ان‌شاءالله دولت بعد از اجرایی کردن توافق و رفع تحریم‌ها گشایش بزرگی را برای جذب سرمایه‌گذاری، ایجاد اشتغال برای جوانان ایجاد خواهد کرد و امیدی که در مردم ایجاد شده ان‌شاءالله تحقق پیدا خواهد کرد. نکته پایانی اینکه اصل مبارزه با استکبار یک امر تعطیل‌ناپذیر و ابدی است، چگونگی مبارزه و مصادیق استکبار به مقتضای زمان و مکان متغیر است.

مبارزه با استکبار همیشه از نوع مبارزه قهرآمیز و نظامی نیست. بله اگر روزی خدای ناکرده کشور ما مورد تعرض قرار گیرد -همان‌گونه که در جنگ هشت ساله بود- مردم با تمام وجود خود به میدان آمده و دفاع می‌کنند. آمادگی دفاعی کشور برای هرگونه تعرض یا سوء قصد نظامی احتمالی به کشور امری ضروری است. آمادگی روحی مردم و روحیه بسیجی که دفاع از کشور را همواره داشته باشند بسیار مفید است اما من فکر می‌کنم امروز و در شرایطی که منطقه ما درگیر ناامنی و خشونت است، جمهوری اسلامی ایران باید به عنوان مدار و محور کانون امنیت، آنچه از کشور صادر می‌شود پیام صلح، برادری، عقلانیت و اسلام رحمانی باشد تا هم بتواند شر گروه‌های دست‌نشانده استکبار مثل داعش و امثال آن را از کشورهای اسلامی دور کند و هم زمینه همبستگی امت اسلامی را بیشتر فراهم کند. من مطمئن هستم روح امام (ره) از اینکه می‌بیند جهان اسلام این گونه دچار تفرقه شده آزرده است. ما نباید به بهانه شیعه بودن و عزاداری امام حسین(ع) رفتارهایی داشته باشیم که خدای ناکرده اهانت به سایر فرقه‌های اسلامی باشد و به تفرقه مذهبی و قومی دامن بزند. در کشور ما همه اقوام، گروه‌ها و مذاهب در پرتو نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی از حقوق مساوی برخوردار هستند. هر گروه و جریانی که بخواهد در رفتار خود با سایر گروه‌ها رفتار استکباری پیشه کند خود مستکبر است و نمی‌تواند مدعی استکبارستیزی باشد بلکه ابتدا باید با خود مبارزه کند.

یکی از مسائلی که در خصوص استکبارستیزی مطرح است لوث شدن این قضیه و سطحی کردن آن است؛ از جمله ایراد گرفتن به دست دادن وزیر خارجه ما با رییس‌جمهور امریکا، یا قدم زدن فلانی با فلانی، یا لبخند زدن این با آن و موارد متعددی از این دست. سطحی کردن یکی از مهم‌ترین مولفه‌های جمهوری اسلامی و تنزل آن به مخالفت با بدیهی‌ترین و ابتدایی‌ترین قواعد دیپلماسی چه آسیب‌هایی را می‌تواند به اصل استکبارستیزی که همواره از دغدغه‌های اصلی نظام جمهوری اسلامی و بنیانگذار آن بوده است، وارد کند؟

تعبیری که شما به کار بردید تعبیر کاملا درستی است؛ این نگاه، نگاه بسیار سطحی است. روشن است که وقتی یک کشور می‌خواهد با دنیا وارد رابطه شود و قدرت دیپلماسی و منطق حقوقی خود را به رخ جهانیان بکشد باید در فضای قابل قبول و موثر بین‌المللی حضور پیدا کند. مگر می‌شود وقتی ما برای مذاکره با قدرت‌های جهان پشت یک میز می‌نشینیم و می‌خواهیم منطق حقوقی و حرف حق‌مان را به کرسی بنشانیم با زبان تند و فحاشی سخن بگوییم، فکر کنیم انقلابی هستیم. یعنی اگر کسی به آنجا رفت و چند حرف زشت و تند زد و مذاکرات را به هم زد، بگوییم او خیلی انقلابی است. دکتر ظریف و تیم ایشان با قدرت حقوقی بالا، تسلط بر حقوق بین‌الملل و اعتماد به نفس، ٢٠ ماه در برابر همه توان دیپلماسی و منطق چانه‌زنی حقوقی جهان ایستادند. لبخند زدند اما محکم ایستاده و از منافع مردم دفاع کردند.

کمااینکه وزیر خارجه ما آنجا که لازم بود فریاد زد و جسورانه به مقامات قدرت‌های بزرگ گفت «هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید…»

در واقع اگر جایی هم تهدید کردند گفتند تهدید نکنید. یعنی جایی که خشم لازم بود خشم منطقی نشان دادند، جایی که لبخند لازم بود لبخند زدند و نتیجه آن موضوع یک دستاورد عزتمندانه‌ای شد که امروز برای نخستین بار در تاریخ دیپلماسی جهان، یک کشور جهان سومی توانست در برابر کشورهای قدرتمند جهان بایستد و بدون اینکه باجی داده باشد حق خود را بگیرد. حال اگر ما بیاییم این دستاورد بزرگ را در داخل با بهانه‌هایی مثل اینکه چرا آقای ظریف در راهروهای سازمان ملل با اوباما دست داده تحت‌الشعاع قرار دهیم، کار درستی انجام نداده‌ایم.

ضمن اینکه شأن رهبری با وزیر خارجه فرق می‌کند. مثل همان تبریکی که میتران، رییس‌جمهور فرانسه به شهید رجایی داده بود و شهید رجایی از دادن جواب امتناع کرد که مورد عتاب امام خمینی (ره) قرارگرفت و ایشان گفته بودند شما باید عرف دیپلماتیک را رعایت کنید.

بله. جایگاه‌ها و وظایف متفاوت است. یکی از اشکالات دولت گذشته این بود که موضعی که بعضا مربوط به جایگاه رهبری بود رییس‌جمهوری می‌گرفت و کار را خراب می‌کرد. رییس‌جمهور رییس قوه مجریه است و باید به زندگی و امورات مردم و کشور برسد البته سیاست‌های کلی نظام را به عنوان رییس قوه مجریه در نظر داشته باشد، همین کاری که آقای روحانی خردمندانه انجام می‌دهد. وزیر امور خارجه به عنوان مسوول تنظیم روابط کشور با دنیا و مجامع بین‌المللی وظایف مخصوص به خود و ادبیات متناسب با آن را دارد و نمی‌تواند و نباید مانند افراد و جریانات سیاسی با جهان سخن بگوید. اینها نشان می‌دهد که بعضی از منتقدان به این نکته توجه ندارند که هر کسی باید وظیفه خود را انجام دهد. ببینید همین قضیه منا که پیش آمد یک داستان عبرت آموز بود؛ در اثر سوء تدبیر مسوولان سعودی فاجعه بزرگی اتفاق افتاد، رهبری نظام در جایگاه رفیع خود موضع قاطع و موثری گرفتند، رییس‌جمهوری موضعی درخور جایگاه خود گرفتند و مسوولان ایرانی ما در عربستان و سازمان حج و زیارت نیز کار خود را انجام می‌دادند. اگر آنها نیز می‌خواستند در همان روز اول موضعی را اتخاذ کنند که مسوولان در داخل گرفتند، مشکلات بزرگی در راه درمان مجروحان حادثه یا انتقال اجساد جانباختگان فراهم می‌شد و حجاج باقیمانده ما در آنجا به عسر و حرج دچار می‌شدند. من فکر می‌کنم اکثریت قاطع مردم ایران به درستی مسائل را فهم می‌کنند. نظرسنجی‌ای که اخیرا انجام گرفته نشان می‌دهد که تمام شاخص‌ها ١۴، ١۵ درصد رشد داشته؛ امیدواری مردم، سپاسگزاری آنها از تیم هسته‌ای، دید مثبت آنها نسبت به دستاوردهای برجام بسیار دلگرم‌کننده و امیدبخش است.

همین‌جا اضافه کنم که این روزها متاسفانه بعضا رفتارهای نابخردانه و مشکوکی نیز دیده می‌شود، برخی سرمایه‌گذاران و مقامات خارجی وارد کشور می‌شوند، بعد ١٠ تا٢٠ نفر خودسر جمع شده و در خیابان یا محل اقامت این شخصیت‌ها حضور پیدا کرده، شعار داده و فحاشی می‌کنند. این دقیقا بازی کردن در میدان رژیم صهیونیستی است. اسراییلی‌ها در دنیا می‌گویند ایران کشوری ناامن و حامی تروریسم است، خب وقتی این گردشگران به ایران می‌آیند و این رفتار را می‌بینند در واقع این رفتار مهر تاییدی بر حرف‌های اسراییل می‌زند. دستگاه‌های قانونی، قضایی و امنیتی ما باید واقعا پیگیری کنند، من خیلی این رفتارها را طبیعی و عادی نمی‌دانم؛ درست در شرایطی که مردم گرفتار انواع مشکلات اقتصادی هستند و دولت نیاز به سرمایه‌گذاری دارد، سرمایه‌گذارانی که می‌خواهند به ایران بیایند و سرمایه و تکنولوژی را به همراه بیاورند تا در نتیجه آن کار و شغل برای جوانان ایجاد شود یک عده که احتمالا مشکل مالی ندارند آنها را فراری داده و دانسته و ندانسته به نفع دشمنان ایران کار می‌کنند و این رفتارها هرگز نمی‌تواند در جهت منافع ملی باشد، ضمن اینکه توهین به قدرت ملی نیز هست. اگر کشور به هر شخص خارجی از هر کشور و هر مقامی باشد ویزا داد و فردی به طور رسمی و قانونی وارد کشور شد، مهمان محسوب می‌شود و باید مهمان‌نوازی درخور تاریخ ایران و ادب ایرانی ببیند. بی‌ادبی با کسی که وارد کشور شده با هیچ منطقی سازگار نیست و من امیدوارم اگر از سر ناآگاهی این رفتار را انجام می‌دهند توجه داشته باشند که در زمین چه کسی بازی می‌کنند و چگونه با منافع هموطنان خود ستیز می‌کنند. اگر هم از روی غرض است دستگاه‌هایی قضایی و امنیتی برخورد کنند. کشور باید اقتدار قانونی خود را نشان دهد. اقتدار قانونی این است که هر چیزی در جای خود باشد و کشور ما به عنوان کشوری امن، آرام و مطمئن شناخته شود. خوشبختانه در همین مدت کوتاه بعد از برجام و به طور کلی بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم آمار گردشگران خارجی بسیار رشد داشته و بسیاری از هتل‌های ما که خالی بود برای یک یا دو ماه یا بیشتر رزرو دارند. این نشان می‌دهد که صنعت گردشگری در کشور در حال راه افتادن است، ترکیب گردشگران نیز متنوع است و صرفا گردشگران زیارتی کشورهای اسلامی نیستند، گرچه آن نیز بسیار ارزشمند است اما گردشگرانی از همه دنیا برای گردشگری طبیعی، گردشگری موزه‌ها، سوابق تاریخی و حتی گردشگری سلامت به ایران می‌آیند. هر گردشگری که می‌آید در حقیقت یک فرصت شغلی ایجاد می‌کند. بنابراین مقابله با این جریان اقتصادی سالم مقابله با اشتغال جوانان کشور و مردم است.

از منظر انقلابی‌نمایان تندرو، صلح حدیبیه یا صلح امام حسن (ع) باید نوعی سازشکاری تلقی شود، کمااینکه برخی مسلمانان دوآتشه در برابر صلح حدیبیه موضع گرفتند اما حضرت علی (ع) در اطاعت کامل از پیامبر اکرم (ص) عمل کردند و اتفاقا همین صلح از سوی خداوند فتح‌المبین شناخته شد و زمینه فتح مکه را فراهم کرد. عناصر افراطی اردوگاه امام حسن (ع) بعد از صلح با معاویه، حضرت را با عنوان «مذل المومنین» خطاب کرده و به حضرت ناسزا گفتند و حتی به او حمله‌ور شدند در حالی که صلح امام حسن (ع) نمونه کامل استکبارستیزی و زمینه‌ساز قیام عاشورای امام حسین (ع) بود، به همین سبب امام حسین (ع) نیز طی ١٠ سال امامت خود در زمان معاویه به مفاد صلح‌نامه پایبند بودند. خلاصه آنکه استکبارستیزی به عنوان اصلی قرآنی و اسلامی از اصول اندیشه و سیره عملی امام خمینی(ره) است اما مصادیق استکبار به مقتضای تحولات سیاسی و رویکردهای دولت‌ها و کشورها تغییر می‌کند و روش‌های مبارزه نیز بر اساس منافع ملی و اثرگذاری روش‌ها متفاوت خواهد بود. گاهی با ایستادگی و مقابله و گاهی با صلح و استفاده از فرصت، و تشخیص این امر به عنوان سیاست کلی نظام با مقام معظم رهبری است که خوشبختانه در زمان حیات حضرت امام(ره) و پس از آن توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با دقت و قاطعیت تعیین شده و ملت بزرگ ایران و دولت‌های برآمده در مسیر تحقق آن گام برداشته‌اند و امروز نیز دولت تدبیر و امید با همه ظرفیت و توان خود برای تامین منافع و سربلندی کشور عزیزمان ایران و تداوم آرمان‌های انقلاب اسلامی در میدان خدمت و عمل حاضر است.

 

هشتگ: , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.