محمد علیآبادی این صحبتها را در گفتوگو با «دنیای فوتبال» مطرح کرده است. گزیدههایی از این مصاحبه را در زر میخوانید:
* ورودم به ورزش دقیقاً خواسته آقای احمدینژاد بود. وقتی که ایشان رأی آوردند، گزینه اصلی وزارت راه و ترابری من بودم و تا آخرین لحظهای که نامه معرفی اعضا برای مجلس هم تهیه شده بود، نام من در آن لیست قرار داشت، اما به هرحال، ایشان رئیسجمهور بودند و تصمیم گرفتند آقای رحمتی در سمت خودشان باقی بمانند و من در جای دیگری فعالیت کنم.
* زمانی که بحث آبادگران بوجود آمد و آقای احمدینژاد اتنخاب شدند، من علاقهمند بودم به کارهای غیردولتی بپردازم و انگیزهای برای ورود به کار دولتی نداشتم. فشار دوستان بود که نیاز داشتند. به تواناییها و تجربه ۳۰ ساله من نیاز داشتند و از من خواستند به شهرداری بیایم. صریحاً میگویم که هرگز برای در اختیار گرفتن سمت، مستقیماً یا غیرمستقیم با آقای احمدینژاد که با بنده دوست صمیمی هم بودند و ارتباط داشتیم، حرفی نزدیم.
* بودجه را با دوندگی و گریه میگرفتیم. من خاطرهای از این ماجرا دارم. یک روز به دفتر ایشان (احمدینژاد) رفتم و گفتم آقای دکتر پول میخواهم. ایشان گفتند آقای علیآبادی وسط سال است و شما که اینکارهاید نمیدانید بودجهای نیست تا بدهیم؟ گفتم شما هر سفری که میروید میگویید پروژه شروع شود، اگر میگویید وسط سال است و بودجه نداریم پس پروژه جدید شروع نکنید و من هم در سفرهای استانی بعدی با اجازه شما پروژه جدید را شروع نخواهم کرد. خیلی بحث کردیم و حتی حرفهای از حالت عادی خارج شد. ایشان نهایتاً عصبانی شد و زیر یک کاغذ سفید نوشت محمود احمدینژاد و امضا کرد و گفت تو که حرف حساب حالیت نمیشه، هرچه میخواهی روی این بنویس و رفت. دنبالش رفتم و گفتم به هر حال شروع پروژه با هزینه است.
* (در واکنش به پرسشی درباره برکناری دادگان): شما از کجا میدانید که آقای دادگان را کنار گذاشتیم؟ من چنین بیانیهای ندادم. من تابه حال ۱۰ بار گفتم که اگر سندی و مدرکی دارید بگویید. حتی یک برگ نمیتوانید پیدا کنید که من دادگان را برکنار کردم. ما باید هر حرفی میزنیم سند و مدرک رو کنیم. در هیچکجا سازمان تربیت بدنی بیانیهای نداده و حکم برای برکناری آقای دادکان ندادیم. آقای دادگان یک ماه مانده بود که دورهشان تمام شود. برای کسی که یک ماه مانده دورهاش تمام شود که بیانیه نمیدهند. خب این یک ماه تمام میشود و میرود.
* آقای احمدینژاد خودشان ورزشکار بودند و فوتبال را هم خوب نگاه میکرد. میگفت ظرفیت ما باید از این چیزی که هستیم بالاتر برود. مشکل ما آلودگیهای حول فوتبال است که اگر برطرف شود ما میتوانیم بالاتر برویم، اما هیچ وقت نگفته بود در بازیهای جام جهانی ۲۰۰۶ باید جزو هشت تیم شوید.
* ما چند بار برای آقای دادگان پیغام دادیم که جنابعالی برکنار نشدید و تشریف بیاورید و کارتان را ادامه دهید، نیامدند. مطمئن نیستم اما به نظرم کتبی هم این مسأله را نوشته باشیم. بعد از اینکه ایشان گفتند نمیآیم، آقای هاشمی را به عنوان سرپرست در فدراسیون گذاشتیم. آقای دادگان استعفایشان را به AFC نوشتند و به ما ننوشتند.
* آقای احمدینژاد دقیقاً جملهای که به من گفتند این بود که اگر میخواهید فوتبال اصلاح شود از نگهبان دم در تا رئیس فدراسیون کلاً باید عوض شوند، چون مجموعه خراب است! من نمیگویم درست است یا غلط. وقتی به من میگوید از نگهبان تا رئیس، وقتی میگوید کاندیدا شو، از فدراسیون فوتبال هیچکس راضی نبود؛ نه مردم، نه رسانهها و نه دولت. به بنده میگفتند از نگهبان دم در تا رئیس باید فدراسیون جدید را احداث کنید که من گفتم آقایان نمیشود.
* قطعاً میگویم برکناری در کار نبود و خواهشم این است که بررسی دقیق کنید. اگر سندی پیدا کردید که مهندس علیآبادی نوشته آقای دادگان باید برکنار شود من رسماً در تلویزیون جمهوری اسلامی مینشینم و هم از آقای دادگان و هم از ملت ایران عذرخواهی میکنم.
* افراد جدیدی آمدهاند و ما باید این دولت را حمایت کنیم. من به عنوان مهندس علیآبادی از نخستین روز انقلاب و نخستین روزی که بنیصدر به عنوان نخستین رئیس جمهور انتخاب شد تا بعد که آقای شهید رجایی و حضرت آقا به عنوان رئیس جمهور تشریف آوردند، آقای هاشمی و آقای خاتمی آمدند با همه دولتها کار و خدمت کردم. امروز هم اگر این دولت و آقای روحانی و کسانی که در رأس مسئولیت هستند به من بگویند که علیآبادی به تخصص و نیاز تو نیاز است، میگویم چشم و اگر کسی این مسئولیت را بردارد و من دیگر شرعاً کمکی نتوانم بکنم میگویم خداحافظ.
* هر دولتی که رأی مردم را داشته باشد و تنفیذ مقام معظم رهبری را بگیرد روی سر من است و تبعیت میکنم. این دیدگاه من است. بنابراین دولت آقای احمدینژاد و دولت آقای روحانی برای من هیچ فرقی ندارد. خدمت آقای جهانگیری هم آن زمان که از حوزه معاونت میآمدم گفتم که من آدم سیاسی نیستم و اجرایی هستم. من خودم را متعلق به جریان فکری کشور میدانم نه متعلق به جریان فکری فلان و بهمان. من با آقای هاشمی رفسنجانی هم کار کردم. من فعالیت سیاسی نداشتم.
* سعیدلو را خودم معرفی کردم اما ایشان رفتاری کردند که در چارچوب وظایفشان نبود و به نظرم ایشان مستبدانه میخواست برخورد کند. اما میگویم دوران استبداد سالیان زیادی است که در این کشور تمام شده. قطعاً زیر بار نمیرویم. ما برای اینکه استبداد نباشد کلی خون دادیم.
* در چهار سال دوم دولت احمدینژاد نهتنها سمتی نگرفتم بلکه بحثهایی هم شد. دیدگاه من این است که احمدینژاد کارش را خوب انجام داد، خوب شروع کرد و بد تمام کرد. این نقد من از عملکرد احمدینژاد است. تا موقعی که خوب میرفت، ما مثل کارگر دنبالش دویدیم. آن موقع که احساس کردیم مسیر جریان دارد عوض میشود، معترض بودیم.
* اصلاً تمام اختلافات از زمان حضور مشایی شروع شد. در چهار سال اول هیچ بحثی نبود. اواخر دوره اول و احساس من و کسانی که با من همفکر بودند این بود که این مسیر به سمت غلط میرود؛ بنابراین حرفهایمان را میزدیم. قرار نبود در روزنامه و رسانه جار و جنجال کنیم چون درست و منطقی نبود.
* (در پاسخ به این پرسش که “یعنی آقای مشایی بین شما فاصله انداخت؟”): بهشدت. ایشان باعث شد که همه ما احساس کنیم آقای احمدینژاد، مشایی را گذاشته یک طرف و همه ماها را یک طرف. من دلایل آن را نمیدانم. همه اعتراض داشتیم به این قضیه و بعد از اینکه حضرت آقا با حکم معاون اولی مشایی مخالفت کرد و مسائل بعدی به وجود آمد، اوج فاصله گرفتن و اختلاف بود. از اول آقا بیشترین خرج را برای دولت کرد. در دولت نهم ما خودمان هم متعجب میشدیم و میگفتیم چرا اینقدر، و خواهشمان این بود که این کار را نکند اما ایشان صلاح میدیدند.
* با حضور بانوان در استادیوم کاملاً موافقم. به نظرم فضای ورزش ما سالمتر از فضاهای دیگر است و اتفاقاً حضور خانوادگی به بهتر شدن این فضا کمک میکند. اما به هر حال ما تابع قوانین مملکت هستیم. من نظر شخصی خودم را میدهم.
* احمدینژاد فقط یک نفر، حبیب کاشانی را برای مدیرعاملی پرسپولیس به من معرفی کرد.
* پشیمانم از اینکه سعیدلو را برای وزارت ورزش معرفی کردم.
* در حاشیه مراسمی در فیلیپین برای ملاقات وزیر ورزش با شیخ احمد، ساعت ۱۱ شب برای وزیر وقت گرفتیم. ساعت ۱۱ رفتیم و آقای عباسی گفت من ۱۰ دقیقه میخواهم خصوصی صحبت کنم. بعدش جلسه تشکیل شد و آقای عباسی شروع کردند به صحبت کردن، گفتند ما دولت هستیم و پول ورزش را میدهیم و باید دخالت کنیم. شیخ احمد گفت همهجای دنیا همین است و دولتها حامی ورزش هستند ولی دخالت نمیکنند.
* آقای عباسی در آن جلسه که همه سران شورای المپیک آسیا حضور داشت گفت که ما رؤسای فدراسیونها را عوض کردیم؛ از یکی مواد مخدر گرفتیم، یکی فساد اخلاقی داشت و دیگری هم فلان فساد را داشت. همه اینها را که گفت، آقای شیخ سلمان جواب داد، مگه شما قاضی هستی؟ اگر درست هم باشد بخش قضایی باید پیگیری کند. آقای عباسی گفت که آقای شیخ احمد! شما کویت را با جمهوری اسلامی ایران مقایسه میکنید؟ ما زدیم توی سرمان! گفتیم تعلیق شدیم. شیخ احمد رفت از صندلی پایین و سیگارش را درآورد. در عمرم چنین رفتاری ندیدم و همه شرها از آن جلسه بیرون آمد.
* دفتر آقای احمدینژاد به کفاشیان زنگ زد و گفت که علی دایی را بردارید.