دقیقا سه ماه. انگار همین دیروز بود که انتخابات مجلس نهم برگزار شد. گروهی از اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکردند و اصولگرایان با خودشان به رقابت پرداختند. غیبت اصلاحطلبان در مجلس دوره گذشته درست بوده باشد یا نادرست یک توفیق اجباری داشت و آن درک بهتر و دقیقتر جریان اصولگرایی است. امروز غالب اصولگرایان خود در یک دوقطبی جای میگیرند؛ یک سوی این دو قطبی اصولگرایی علی لاریجانی است و سوی دیگر اصولگرایی از جنس احمدینژاد. اما انتخابات سال ۹۲ پایانی برای سکوت اصلاحطلبان بود، پایانی که خود آغاز جدیدی را نشان میداد. این انتخابات و نتیجه اش که پیروزی کاندیدای اصلاحطلبان بود اصلاحطلبان را مصمم کرد تا به طور جدی به انتخابات مجلس فکر کنند.
قلم، در این گفتگو صادق زیباکلام استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی درباره جریانشناسی انتخابات مجلس دهم توضیحاتی بیان کرده است که در ذیل می خوانید:
بسیاری بر این باورند انتخابات مجلس امسال متمایزترین انتخابات مجلس نسبت به سالهای گذشته است. چه چیزی این انتخابات را متمایز کرده است؟
در ایران سنت جا افتادهای وجود دارد که میگویند این انتخابات مهم و سرنوشتساز است و از انتخابات قبلی خیلی مهمتر است. شما هیچ انتخاباتی را نمیتوانید در ایران پیدا کنید که مسئولان این حرف را درباره اش نزده باشند. یقینا درباره این انتخابات هم خواهند گفت که این انتخابات سرنوشتسازاست، در مقطع مهمی برگزار میشود و قس علی هذا. اما من فکر میکنم بتوانیم از یک جهت بگوییم این انتخابات خیلی مهم است آن هم به این خاطر که تا حدود زیادی انتخابات نقش نظرسنجی در قبال سیاستها و مجموعه عملکرد دو سال و نیمه دولت آقای روحانی را ایفا خواهد کرد. به همین خاطر من فکر میکنم موفقیت یا عدم موفقیت جریان معتدل و میانهرو نه تنها برای دولت آقای روحانی اهمیت دارد بلکه برای اصولگرایان میانهرو نیز مهم است.
با توجه به اینکه این انتخابات بعد از انتخابات سال ۹۲ صورت میگیرد فکر میکنید چند دسته و گروه در انتخابات ظاهر میشوند؟
من معتقدم در این انتخابات آرایش نیروهای اصلی را باید در سه دسته قرار دهیم. در واقع اگر انتخابات را به مثابه یک مثلث در نظر بگیریم در این انتخابات سه ضلع اصلی حضور جدی خواهند داشت و به رقابت خواهند پرداخت؛ طیف اول اصلاحطلبان هستند که شامل جریان اصلاحطلب به علاوه اعتدالیون یعنی طرفداران دولت آقای روحانی میشود. ضلع دوم اصولگرایان میانهرو هستند. راس سوم هم جریان تندرو یا همان جبهه پایداری است که طرفداران آقای احمدینژاد و سعید جلیلی هستند. رهبری معنوی ضلع سوم آیت ا… مصباح و در مرحله بعدی هم برخی روحانیون از قبیل آیت ا… موحدی کرمانی و سید احمد علم الهدی هستند. بنابراین انتخابات یک رقابت جدی بین این سه جریان اصلی خواهد بود.
لیدر یا لیدرهای اصولگرایان میانه رو چه کسانی هستند؟
لیدران اصولگرایان میانه رو عمدتا در مجلس هستند مثل حجتالاسلام ابوترابیفرد، علی لاریجانی، کاظم جلالی، احمد توکلی و مهندس باهنر. چهرههای زیادی هم هستند که اصولگرای میانه رو به حساب میآیند. لیدری ضلع اول اصلاحطلبان را آیتا… هاشمیرفسنجانی و رئیس دولت اصلاحات بر عهده خواهند داشت. این افراد پدرخواندههای معنوی جریان اصلاحطلب هستند.
شما به آقای هاشمی اشاره کردید. چه فاکتورهایی را در ایشان میبینید که معتقدید ایشان در کنار رئیس دولت اصلاحات لیدری اصلاحطلبان را بر عهده دارند؟
من فکر میکنم بخشی مربوط میشود به موضعگیریهایی که آقای هاشمیرفسنجانی در دو دهه گذشته یعنی بعد از دوران ریاستجمهوریشان داشتند. اگر بگوییم مواضع ایشان در دوران ریاستجمهوریشان میانهروی و اعتدال بود مواضع بعد از ریاستجمهوریشان و بعد از انتخابات دوم خرداد سال ۷۶ به جریان اصلاحطلب نزدیکتر شده است. کافی است شما نگاهی به مواضع کلی آقای هاشمیرفسنجانی در سیاست خارجی مثل مساله هستهای یا مواضع ایشان در مسائل منطقه و نقش ایشان در کاهش تنش بین ایران و عربستان بیندازید. در داخل هم ایشان خیلی محکم در برابر جریانات تندروی جناح راست ایستادهاند. ما شاهد بودهایم که بعد از انتخابات سال ۸۸ سنگینترین حملات به ایشان صورت گرفته است. تندروها بهشدت از این دلخور بودند که آقای هاشمی مثل آنها نمیگوید، همه مسائل زیر سر سفارت انگلیس یا جورج سوروس بوده است و در عوض از وفاق ملی و همدلی صحبت میکند. آقای هاشمی میگفتند ما باید ببینیم این سرخوردگی و دلخوریهایی که در بین هممیهنان و نسل جوان ما وجود دارد، ایشان معتقد بودند که آتش زیر خاکستری وجود دارد. به نظر من رویکرد آقای هاشمیرفسنجانی درست بوده است. یکی از دلایلی که ایشان تصمیم گرفتند در انتخابات سال ۹۲ نامزد شوند به نظر من این است که ایشان امیدوار بودند تا بتوانند خاکستر را پس بزنند. این درست نیست که ما فکر کنیم هیچ مشکلی وجود ندارد. به هرحال مجموعه اینها باعث میشود من آقای هاشمیرفسنجانی را بیشتر از رئیس دولت اصلاحات در راس جریان اصلاحطلب قرار دهم.
در واقع شما معتقدید آقای هاشمی در دو مرحله یعنی سال ۷۶ و سال ۸۸ اصلاحطلب شده اند؟
من نمیخواهم بگویم ایشان اصلاحطلب شدند. قطعا اگر شما در زندگی سیاسی آقای هاشمیرفسنجانی دقیق شوید میبینید رگههایی از اعتدال و میانه روی و پرهیز از رادیکالیسم در دهه ۶۰ هم در ایشان بوده است. ایشان برای تنش زدایی با آمریکا در همان ماجرای سفر مکفارلین به ایران تایید امام را هم گرفتند اما تندروها هم در داخل کشور و هم در لبنان نگذاشتند تلاش ایشان به ثمر بنشیند. تلاش ایشان درباره پایان بخشیدن به جنگ که من معتقدم بزرگترین خدمت ایشان به ایران بود، از دیگر اقدامات ایشان دال بر این موضوع بوده است. من فکر میکنم از همان زمان اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ که آقای هاشمی شروع به مبارزه سیاسی کردند به جرات میتوانیم بگوییم بزرگترین خدمت ایشان نه تنها به جمهوری اسلامی بلکه به ایران این شاهکار بود که از امام خواستند قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرند و جنگ تمام شود. البته مسائل دیگری هم هست. ایشان بهشدت مخالف اقتصاد دولتی بودند و از همان ابتدای ریاستجمهوری شان سعی کردند اقتصاد ایران را از حالت دولتی خارج کنند و اقتصاد ایران را به سمت مدلی که در کشورهای مالزی، ترکیه، هند، چین، برزیل یا آرژانتین دیده ببرند. این مدل توانسته درستی خودش را نشان دهد منتها ایشان به دلایل زیادی موفق نشدند. جریانات دیگر نگذاشتند ایشان آن اقتصاد دولتی ناکارآمد را از بین ببرد و متاسفانه با وجود گذشت ۳۶ سال از انقلاب، اقتصاد ایران یک اقتصاد ناکارآمد باقی مانده است. ما همچنان مشاهده میکنیم که بزرگترین مساله اقتصاد ایران فساد است و تا روزی که اقتصاد ایران دولتی باشد این فساد باقی خواهد ماند. اینها چیزی نیست که آقای هاشمیرفسنجانی بعد از ۷۶ یا ۸۸ به آنها اعتقاد پیدا کرده است. اینها همواره در ایشان بوده است.
شاید به همین خاطر که ایشان در دهه ۶۰ برای توسعه سیاسی چندان اولویتی قائل نبودند امروز رئیس دولت اصلاحات بیشتر به عنوان لیدر اصلاحات شناخته میشود.
نه، من این را قبول ندارم. خود رئیس دولت اصلاحات هم در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ که مدیر مسئول روزنامه کیهان بوده است زیاد بر مواضعی مثل توسعه سیاسی ایستادگی نکرد. اساسا چهرهها و شخصیتهایی که امروز در جامعه ما به عنوان اصلاحطلب شناخته میشوند و دردهای دموکراسی خواهانه، آزادی بیان، انتخابات آزاد و درد توسعه سیاسی دارند هیچ کدام در دهه ۶۰ به فکر این قبیل مقولات نبودهاند. این حکم کلی هم شامل رئیس دولت اصلاحات میشود و هم شامل آقای هاشمیرفسنجانی. اما بالطبع چون آقای هاشمی نقش مهمتری در امور سیاسی کشور داشتهاند انتقاد از ایشان بیشتر است تا رئیس دولت اصلاحات.
فکر میکنید سرنوشت انتخابات آینده به بازی لیدران این سه دستهای که به آنها اشاره کردید بستگی دارد؟ به نظر میرسد افرادی مثلآقای هاشمی یا آقای باهنر مثل آیت ا… هاشمی یا آیتا…مصباح آنقدر در لیدری سیاسی مجرب نیستند
هم لیدران مهم هستند و هم بدنه اجتماعی. به هرحال هستند کسانی که موضعگیری آیت ا… مصباح برای آنها اهمیت دارد. در عین حال اینگونه نیست که فقط و فقط لیدران اهمیت داشته باشند. در جریان میانه رو کسی مثل آقای لاریجانی، کاظم جلالی یا احمد توکلی کاریزما ندارند. اساسا یکی از بزرگترین معضلات اصولگرایان میانه رو در انتخابات مجلس این است که لیدرسیاسی کاریزماتیک ندارند، اما بدنه اجتماعی قابل توجهی در داخل کشور وجود دارد که با تقسیمبندی جامعهشناختی باید آنها را جزو پایگاه اجتماعی اصولگرایان میانه رو تقسیمبندی کرد. ایضا بدنه اجتماعی نیرومندی هم برای اصلاحطلبان وجود دارد. ما تقریبا چهار و نیم میلیون دانشجو در کشور داریم. اگر کسی بگوید ۸۰-۷۰ درصد دانشجویان کشور طرفدار اصلاحات، رئیس دولت اصلاحات و آقای هاشمیرفسنجانی هستند من حرف او را تصدیق میکنم. من در دانشگاههای مختلفی که برای سخنرانی میروم این را میبینم. این با وجود تریبونهای خاصی علیه اصلاحات وجود دارد. بنابراین این پایگاه اجتماعی وجود دارد و تقریبا ۸۰-۷۰ درصد دانشجویان ما طرفدار اصلاحات هستند. بسیاری از تحصیلکردگان ما، پزشکان، اساتید دانشگاه، وکلای دادگستری و بسیاری از افرادی که حتی در بخش خصوصی هستند از طیف اصلاحات حمایت و طرفداری میکنند .
نتیجه انتخابات را چگونه پیش بینی میکنید؟
اگر انتخابات اسفندماه رقابتی برگزار شود من هیچ تردیدی ندارم که بیش از دو سوم کرسیها به اصلاحطلبان و میانه روها خواهد رسید و تعداد کرسیهای جریان تندرو بیشتر از ۵۰-۴۰ در کل کشور نخواهد بود.
گفتگو از مهدی رضایی / آرمان