فرزین پورمحبی در مطلب طنزی در خبرگزاری دانشجویان ایران نوشت: اما مشکل زمانی است که طرف بتواند از پس دنیایی بر بیاید و ککش هم نگزد. مصیبت تر هم اینکه مخاطب مورد نظر قد و قواره آنچنانی هم نداشته باشد. اصولا نقش زور و بازو در دعوا به اندازه تاثیر کشف آمریکا در قطع یارانه هاست.
شاهد حی و حاضرش هم خودم؛ چند وقت پیش در یک دعوای خیابانی از یک بابایی که نصف منهم نمی شد تا دلتان بخواهد کتک خوردم! بد نیست این را هم بدانید که لقب ها و نام های مستعار هم یا کشکند یا مشکوک. کسی را می شناسم که به او «فری پلنگ» می گفتند و دست آخر کسی نفله اش کرد که بعدها به «سعید پلنگ کش» معروف شد.
حال با چنین اوصافی آنهایی که تا به الان به هیکل و یال و کوپالشان می نازیدند و شاخ و شانه می کشیدند و رجز می خواندند و به خودشان لقب هایی مثل: ابر قدرت، داعش، طالبان، سوپرمن، راکی ، رمبو و… می دادند و جوری جلوی دوربین ها آدم می کشتند تا زهره چشم بگیرند، فی کل الاجمعین اشان از کسی می ترسند که نه هوچیگری کرده، نه خط و نشانی کشیده، نه به خودش لقب ترسناکی داده، نه جلوی دوربین سری را بیخ تا بیخ بریده، نه لباس سیاهی پوشیده و نه ماسک های عجیب و غریب زده! آرام نشسته و دارد کارش را می کند و البته زهره ها را آب و آب را هم زهرشان می کند!
نگفتم؟ مهم جنم و جربزه است. نه های و هوی و رژه و مانور و تبلیغات گوبلزی.
خلاصه این سردار مرضی انداخته به جان پهلوان پنبه ها که یکی از علائمش فوبی ترس از زنده بودن سردار است! به همین خاطر هم هست که دم به ساعت یا او را شهید می کنند و یا زخمی.
خیلی هم فرق است بین کسانی که «مریضند» و «مرض» دارند.
مرض دارها، شیشه خرده دارند اماMRI چیزی نشان نمی دهد. کرم دارند اما کشت انگلشان همواره منفی است. هیچ دردی ندارند اما در نقاط حساس بدنشان سوزش احساس می کنند. پس در همین راستا و به تبعیت از رئیس جمهور قبلی؛ ما هم می گوییم: آب را بریزید آنجا که می سوزد چون آن توهم را لو لو برد و سردار سلیمانی همچنان استوار و پایدار، زنده است.