رضا صادقیان
فهم و تحلیل پدیدههای دنیای امروز براساس زاویه نگاه مخاطبان، نویسندگان و تحلیلگران شکل و ترسیم میشود. آنچه به عنوان تحلیل نهایی از سوی پژوهشگران به مخاطبان در حوزههای مختلف ارایه میگردد، دقیقا به عینک و نظریهای باز میگردد که آنان روی چشم میگذارند و وقایع جهان را با آن مینگرند. بدون در نظر داشت زاویه دید تحلیلگران مخاطب تنها با اطلاعاتی انبوه سر و کار دارد، اما این همه در نگاه مردم تفاوت دارد.
در میان تحلیلهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میتوان سراغ از زوایههای مختلف، متفاوت و متضاد دیدگاه نویسندگان درباره رویدادی مشخص را گرفت. به عنوان مثال؛ افراد و چهرههایی که دایم سخن از بهبود وضعیت اقتصادی کشور میزنند به یقین کارکردهای دولتی پیشرو را به عنوان بزرگترین بنگاه اقتصادی کشور مینگرند. تمرکز چنین افرادی به سیاستگذاریها، بخشنامهها و دستورات دولتمردان و مرتبط دانستن سیاستهای گذشته و شرایط امروز است، از همینرو وقوع هر رویداد را به حساب کارگزاران دولت مینویسند. بنابراین و اگر تمام کنشهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را از چنین زاویهای بنگریم در نهایت به این نقطه میرسیم که سایر واکنشهای بروز یافته در فضاهای مختلف را به ساختار کلان دولت مربوط کنیم. در این نگرش کمتر جایی برای بررسی نقش سایر نهادها برای تغییر شرایط زیست شهروندان در نظر گرفته میشود.
شماری از تحلیگران بدون توجه به رویدادهای داخلی و دقت در وضعیت کشور، نگاهشان به کمبودها، کاستیها و تناقضهای گفتاری سیاستمداران خارجی به صورت عام و آمریکا به شکل خاص است. از همینرو آنچه به عنوان تحلیل و ارایه دیدگاه از سوی این افراد مطرح میگردد در نهایت انگشت نهادن به کنشهای قدرتمداران کشورهای خارجی است. در این نگاه ما دایم به جای فهم وضعیت امروز به آنسوی مرزها سفر ذهنی میکنیم. حتی موقع بررسی شرایط کشور خودمان به گفتهها و سیاستهای آنان ارجاع میدهیم. اینکه برخی از تحلیلگران دایم در گفتارهای خویش از شخصیتهای حاضر در ساختار قدرت کشورهای خارجی استفاده میکنند نشانهای اینگونه تحلیلها است. به عنوان مثال؛ ارایه اطلاعاتی درباره فروپاشی اقتصاد کشورهای اروپایی براساس سخنان سیاستمداران اروپا ترسیم میشود، همچنین افول اقتصاد آمریکا با چنین چارچوبی تحلیل میگردد. اینکه شماری از چهرههای سیاسی و کارشناسان طی سالهای متوالی دایم از سقوط، افول و بحرانهای فراگیر و بنیادین غرب در حوزههای مختلف سخن میگویند نتیجه چنین روشی در تحلیلها است. بیشک تمرکز و تاکید به دشوارهها و بحرانهای کشورهای خارجی به عنوان اطلاعات اساسی برای ارایه یک تحلیل از دنیای پیرامون، مخاطب را به این نقطه خواهد رساند که اوضاع آنان خراب و در آیندهای نزدیک یا دور با ویرانهای به اسم اروپا روبرو خواهیم بود. گردآوری اطلاعات، سنجش، دستهبندی و تحلیل از دادههای کشورهای خارجی برای مقایسه سیاستگذاریها مفید فایده است، ولی ترسیم تصویری تیره از کنشهای آنان نه تنها به اقناع مخاطبان و شهروندان کمکی نمیکند، بلکه بعضا نتیجهای متفاوت را به همراه خواهد داشت.
فارغ از نگرشهای متفاوتی تحلیلگران به رویدادهای دیروز و امروز کنشهای دولتمردان و وضعیت کشورهای دیگر، آنچه برای شهروندان قابل فهم میگردد و دنیای پیرامون خویش را از دریچه آن مینگرند، زندگی و زیست روزمره است. به عبارتی روشنتر، شهروندان فهم خود از محیط پیرامون را براساس زیست خود مرتب میکنند و نه برعکس. گمان کنیم رییس دولت، وزیر اقتصاد، وزیر امور خارجه و ریاست بانک مرکزی درباره بهبود کسب و کارها و افزایش قدرت اقتصادی شهروندان و کنترل بازارهای مختلف در برنامههای خبری حضور یافته و از دستاوردهای اقتصادی دولت و دولتمردان وقت دفاع کنند، همچنین با گذشت چند ساعت از سخنان این شخصیتها لشکر تحلیلگران دولت وقت درباره خوبیها و دستاوردهای پیدا و پنهان دولت یادداشتهایی بلند به نگارش درآورند، فرجام چنین سخنانی برای مردم مقایسه این سخنان با وضعیت اقتصادی خودشان و اطرافیان است. هنگامهای که بخش عمدهای از شهروندان با دشواری نیازهای اساسی خود را تامین میکنند و هر روز شاهد نامتعادل بودن بازارها هستند و افزایش قیمت و تورم و رها شدن قیمتها را در زندگی خود لمس مینمایند، نه تنها این گفتهها را نمیپذیرند بلکه با بروز واکنشهایی همراه با خشم در مقابل این گفتارها مقاومت میکنند.
اقناع افکار عمومی و کسب رضایت شهروندان در اقتصاد تنها با نزدیک شدن به خواستههای جامعه محقق خواهد شد. پیمودن هر راهی به غیر از این چارچوب نه تنها حامل دستاوردی برای دولتمردان و تحلیلگران نزدیک به بدنه قدرت نیست، بلکه زمینهساز زایش دشوارهای دیگر را به دنبال خواهد داشت.
فهم و تحلیل پدیدههای دنیای امروز براساس زاویه نگاه مخاطبان، نویسندگان و تحلیلگران شکل و ترسیم میشود. آنچه به عنوان تحلیل نهایی از سوی پژوهشگران به مخاطبان در حوزههای مختلف ارایه میگردد، دقیقا به عینک و نظریهای باز میگردد که آنان روی چشم میگذارند و وقایع جهان را با آن مینگرند. بدون در نظر داشت زاویه دید تحلیلگران مخاطب تنها با اطلاعاتی انبوه سر و کار دارد، اما این همه در نگاه مردم تفاوت دارد.
در میان تحلیلهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میتوان سراغ از زوایههای مختلف، متفاوت و متضاد دیدگاه نویسندگان درباره رویدادی مشخص را گرفت. به عنوان مثال؛ افراد و چهرههایی که دایم سخن از بهبود وضعیت اقتصادی کشور میزنند به یقین کارکردهای دولتی پیشرو را به عنوان بزرگترین بنگاه اقتصادی کشور مینگرند. تمرکز چنین افرادی به سیاستگذاریها، بخشنامهها و دستورات دولتمردان و مرتبط دانستن سیاستهای گذشته و شرایط امروز است، از همینرو وقوع هر رویداد را به حساب کارگزاران دولت مینویسند. بنابراین و اگر تمام کنشهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را از چنین زاویهای بنگریم در نهایت به این نقطه میرسیم که سایر واکنشهای بروز یافته در فضاهای مختلف را به ساختار کلان دولت مربوط کنیم. در این نگرش کمتر جایی برای بررسی نقش سایر نهادها برای تغییر شرایط زیست شهروندان در نظر گرفته میشود.
شماری از تحلیگران بدون توجه به رویدادهای داخلی و دقت در وضعیت کشور، نگاهشان به کمبودها، کاستیها و تناقضهای گفتاری سیاستمداران خارجی به صورت عام و آمریکا به شکل خاص است. از همینرو آنچه به عنوان تحلیل و ارایه دیدگاه از سوی این افراد مطرح میگردد در نهایت انگشت نهادن به کنشهای قدرتمداران کشورهای خارجی است. در این نگاه ما دایم به جای فهم وضعیت امروز به آنسوی مرزها سفر ذهنی میکنیم. حتی موقع بررسی شرایط کشور خودمان به گفتهها و سیاستهای آنان ارجاع میدهیم. اینکه برخی از تحلیلگران دایم در گفتارهای خویش از شخصیتهای حاضر در ساختار قدرت کشورهای خارجی استفاده میکنند نشانهای اینگونه تحلیلها است. به عنوان مثال؛ ارایه اطلاعاتی درباره فروپاشی اقتصاد کشورهای اروپایی براساس سخنان سیاستمداران اروپا ترسیم میشود، همچنین افول اقتصاد آمریکا با چنین چارچوبی تحلیل میگردد. اینکه شماری از چهرههای سیاسی و کارشناسان طی سالهای متوالی دایم از سقوط، افول و بحرانهای فراگیر و بنیادین غرب در حوزههای مختلف سخن میگویند نتیجه چنین روشی در تحلیلها است. بیشک تمرکز و تاکید به دشوارهها و بحرانهای کشورهای خارجی به عنوان اطلاعات اساسی برای ارایه یک تحلیل از دنیای پیرامون، مخاطب را به این نقطه خواهد رساند که اوضاع آنان خراب و در آیندهای نزدیک یا دور با ویرانهای به اسم اروپا روبرو خواهیم بود. گردآوری اطلاعات، سنجش، دستهبندی و تحلیل از دادههای کشورهای خارجی برای مقایسه سیاستگذاریها مفید فایده است، ولی ترسیم تصویری تیره از کنشهای آنان نه تنها به اقناع مخاطبان و شهروندان کمکی نمیکند، بلکه بعضا نتیجهای متفاوت را به همراه خواهد داشت.
فارغ از نگرشهای متفاوتی تحلیلگران به رویدادهای دیروز و امروز کنشهای دولتمردان و وضعیت کشورهای دیگر، آنچه برای شهروندان قابل فهم میگردد و دنیای پیرامون خویش را از دریچه آن مینگرند، زندگی و زیست روزمره است. به عبارتی روشنتر، شهروندان فهم خود از محیط پیرامون را براساس زیست خود مرتب میکنند و نه برعکس. گمان کنیم رییس دولت، وزیر اقتصاد، وزیر امور خارجه و ریاست بانک مرکزی درباره بهبود کسب و کارها و افزایش قدرت اقتصادی شهروندان و کنترل بازارهای مختلف در برنامههای خبری حضور یافته و از دستاوردهای اقتصادی دولت و دولتمردان وقت دفاع کنند، همچنین با گذشت چند ساعت از سخنان این شخصیتها لشکر تحلیلگران دولت وقت درباره خوبیها و دستاوردهای پیدا و پنهان دولت یادداشتهایی بلند به نگارش درآورند، فرجام چنین سخنانی برای مردم مقایسه این سخنان با وضعیت اقتصادی خودشان و اطرافیان است. هنگامهای که بخش عمدهای از شهروندان با دشواری نیازهای اساسی خود را تامین میکنند و هر روز شاهد نامتعادل بودن بازارها هستند و افزایش قیمت و تورم و رها شدن قیمتها را در زندگی خود لمس مینمایند، نه تنها این گفتهها را نمیپذیرند بلکه با بروز واکنشهایی همراه با خشم در مقابل این گفتارها مقاومت میکنند.
اقناع افکار عمومی و کسب رضایت شهروندان در اقتصاد تنها با نزدیک شدن به خواستههای جامعه محقق خواهد شد. پیمودن هر راهی به غیر از این چارچوب نه تنها حامل دستاوردی برای دولتمردان و تحلیلگران نزدیک به بدنه قدرت نیست، بلکه زمینهساز زایش دشوارهای دیگر را به دنبال خواهد داشت.