با توجه به این شکایت بود که مرد جوان بازداشت شد. او قبول کرد با مرد درگیر شده؛ اما مدعی شد قصدی برای کورکردن او نداشت. این در حالی بود که چشم مرد جوان به طور کلی تخلیه شده بود و امکان بهبود آن وجود نداشت. دادسرا از پزشکی قانونی خواست تا دراینباره اظهار نظر کند. پزشکی قانونی نیز در گزارشی کوری مطلق یک چشم مرد جوان را تأیید و اعلام کرد با توجه به اینکه کره چشم به طور کامل تخلیه شده، امکان بهبود بههیچوجه وجود ندارد.با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران رفت. در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس شاکی در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من درخواست قصاص دارم. از وقتی این اتفاق افتاده است وضعیت من بسیار دشوار شده و دیگر نمیتوانم کار کنم. زندگیام نابود شده و همسر و فرزندانم در شرایط سختی به سر میبرند. من هیچ کار خلافی در آنجا نمیکردم. من هم مانند متهم داشتم کار میکردم؛ اما او با میخ و چوب به من حمله و من را کور کرد. او باید تقاص این کارش را پس بدهد.وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام ضرب و جرح را قبول کرد؛ اما گفت قصدی برای کورکردن مرد شاکی نداشت. متهم توضیح داد: سالها بود که من در منطقهای در سعادتآباد کار میکردم و میوه میفروختم. همه دارایی من چرخدستیای بود که داشتم. روی آن میوه میفروختم و زندگیام را اداره میکردم.من مدتها تلاش کردم تا مشتری به دست بیاورم؛ اما مرد شاکی آمد و بهراحتی داشت مشتریها را از من میگرفت. به او گفتم برو جای دیگر کار کن. حتی گفتم چند خیابان پایینتر هم میتوانی کار کنی؛ اما توجهی نکرد. او هر بار میخواست درگیری راه بیندازد و من را وادار کند از آن منطقه بیرون بروم و آنجا را مال خودش بکند؛ اما من قبول نمیکردم. روز حادثه هم او درگیری را آغاز کرد. من هم از خودم دفاع کردم؛ اما با چوب به چشم شاکی نزدم.
متهم گفت: این مرد آمده بود نان من را آجر کند. بارها گفتم جای دیگری هم میتوانی کار کنی؛ اما توجه نکرد. دقیقا همان میوههایی را میآورد که من میفروختم و همان جایی میایستاد که جای من بود. بعد هم با فحاشی سعی میکرد من را دور کند و مشتریانم را بگیرد. اگر او درگیری را آغاز نمیکرد، من هم درگیر نمیشدم. من او را کور نکردم. ممکن است کسی دیگر در آن شلوغی ضربهای به او زده باشد.در این هنگام مرد شاکی که عصبانی شده بود، گفت: من بههیچوجه حاضر به گذشت نیستم. زندگیام به دست این مرد خراب شده و تنها چیزی که من را آرام میکند، قصاص است. حالا که مدعی است من دروغ میگویم و حاضر نیست عذرخواهی کند، هیچ راهی به جز قصاص نمیماند و من درخواست قصاص دارم؛ ضمن اینکه همه خسارتی را که به من وارد شده، هم میخواهم.بعد از گفتههای متهم و شاکی وکیلمدافع متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من درگیری را قبول دارد؛ اما با توجه به شلوغی که در محل وجود داشته، نمیتوان گفت ضارب هم او بوده است. ضمن اینکه موکل من هم یک فرد ضعیف به لحاظ طبقه اقتصادی در جامعه است. او تلاش میکرد خرجی زن و بچهاش را بدهد. ما درخواست مصالحه داریم. بعد از اخذ آخرین دفاع از متهم و پایان گفتههای وکیل او هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.