صرفنظر از این که مدیریت این شرکتها چگونه به توجیه این تصمیم پرداختند، دلیل آن ساده است زیرا دیگر آینده ای در کسب و کار زغال سنگ نمی بینند. برای دریافتن تاثیر این تصمیم، کافیست ببینیم هنگامی که یک شرکت نرم افزاری دیگر نمی خواهد از یک برنامه نرم افزاری یا یک سیستم عامل حمایت کند، چه اتفاقی می افتد. مشتریان می توانند به استفاده از آن ادامه دهند اما برای بهبود فرآیند فعالیت چگونه هزینه خواهند کرد؟ چه مدت این تولیدکنندگان از محصولاتشان حمایت خواهند کرد؟ تردیدی وجود ندارد که این شرکتها مشتریانشان را نسبت به وفاداریشان به زغال سنگ قدیمی مطمئن خواهند کرد اما مسلما مصرف کنندگان که به خوبی مشکلات عدم حمایت از محصولات را می دانند به فکر تسریع برنامه تعطیلی نیروگاههای زغال سوز می افتند.
شرکتهای برق در سراسر جهان تولید نیروی زغال سوز را رها نکرده اند و به خصوص در کشورهایی مانند لهستان و آلمان، اقتصادهای محلی وابستگی زیادی به معدنکاری زغال سنگ و تولید صنعتی دارند. همین وضعیت در ایالتهای معدنی آمریکا مشاهده می شود. اگرچه معدنکاری زغال سنگ یک صنعت رو به افول است اما معدنکاران همچنان دستمزدهای بالایی دریافت می کنند به خصوص در جوامع روستایی که فرصتهای دیگر اندک هستند. منافع ایالتی و محلی آمریکا هم با حفظ این صنایع و مشاغل با وجود اطلاع از این که روزهای زغال سنگ به عنوان یک سوخت تولید نیرو رو به پایان است، موافق هستند.
شرکتهای برق به عنوان کسب و کار، انگیزه مالی برای حفظ نیروگاههای زغال سوز آلاینده و قدیمی دارند. زیرا سرمایه گذاری فعلی آنها در داراییهای زغال سنگ هنوز به طور کامل ارزش خود را از دست نداده است. بنابراین از خود می پرسند چرا باید تاسیسات را تا زمانی که مصرف کنندگان پول آنها را کامل پرداخت می کنند، تعطیل کنند؟ چنین اقدامی مستلزم صفر شدن ارزش این داراییهاست که تاثیر مالی نامطلوبی روی اظهارنامه درآمد و ترازنامه خواهد داشت و باعث افزایش تفحص موسسات اعتبارسنجی اوراق قرضه می شود. متعاقبا، شرکتهای نیرو برای حفظ وضعیت فعلی در خصوص زغال سنگ انگیزه اقتصادی دارند.
اینجاست که نقش سیاست دولت مفید خواهد بود. رگولاتورها به خصوص در سطح کمیسیون برق عمومی ایالتی می توانند به شرکتهای نیرو اجازه دهند هزینه سرمایه گذاریهای زغال سنگ بی ارزش شده خود را از مصرف کنندگان بگیرند. اما چنین اقدامی مستلزم اقدام رگولاتوری است که احتمالا با مخالفت روبرو می شود. همچنین تصور می رود اتحادیه های کارگری در صنعت برق نسبت به گرایشی که به سوی تجدیدپذیرها وجود دارد، خوشحال نیستند. مشاغل در صنعت تجدیدپذیر کمتر اتحادیه ای خواهند بود و دستمزدهای کمتری دریافت می کنند.
صنعت جهانی تولید برق با دو چالش اصلی روبروست. نخستین چالش، جایگزینی دارایی یا سیکل مدرنیزه شدن است. گذاری که نیروگاهها تمایل دارند از زغال سنگ به گاز طبیعی انجام دهند، به دلایل محیط زیستی تحت انتقاد قرار دارد. نتیجه احتمالی آن نیروگاههای بادی، خورشیدی و مخازن ذخیره سازی نیرو در ابعاد گسترده است. ساخت نیروگاههای گازسوز دربرگیرنده ریسک دارایی فزاینده ای است.
چالش دوم برای صنعت جهانی تولید برق، بخشی از یک سیکل گسترده برقی سازی است. در چنین فضایی برق تولید شده به یک شیوه دوستدار محیط زیست مستلزم کنار گذاشتن استفاده از سوختهای فسیلی خواهد بود. تاثیر برقی سازی در حمل و نقل از نظر پتانسیل خودروهای برقی باطری دار مشخص است و استفاده خانگی و تجاری از گاز طبیعی هم به تدریج کنار گذاشته خواهد شد.
برای نیروگاهها چنین امری به منزله دشواریهای فزاینده و هزینه فراهم کردن خدمات ضروری است. اما خبر خوب این است که تصور می رود مشتریان تمایل دارند برای خدمات نیرو هزینه بپردازند. اما خبر بد این است که تفحص رگولاتوری و سیاسی فزاینده ممکن است ابهامات مالی ایجاد کند. در بدترین حالت ممکن است انحصار بخش خصوصی زیر ذره بین برود و مالکیت دولتی نیروگاهها ترجیح داده شود. مرز بین فعالیت اقتصادی خصوصی و دولتی مداوم تغییر داده می شود و این ممکن است یکی از دفعاتی باشد که ساختار قدیمی آماده تغییر است.
بر اساس گزارش اویل پرایس، به نظر می رسد که پرسش بیشتر از این که در خصوص حذف استفاده از سوختهای فسیلی توسط صنعت برق باشد، درباره سرعت چنین تغییری خواهد بود.
انتهای پیام