اما مدتی بعد سر موضوعی با هم به اختلاف برخوردیم و آنها چون زورشان به من نرسیده بود میان همولایتیها شایع کردند که در کودکی به من تجاوز کردهاند. آنها به هرکسی که میرسیدند میگفتند در کودکی چه بلایی سر من آوردند و مرا بهخاطر آن اتفاق تلخ مسخره میکردند. من هم تصمیم گرفتم کاری کنم تا دهان آریا بسته شود.
متهم به قتل ادامه داد: در ولایت ما رسم است وقتی میخواهند آبروی کسی را ببرند روسری همسرش را برمیدارند. من شبانه به خانه آریا رفتم تا یکی از روسریهای زیبا را بردارم و به شوهرش به این شکل ضربه بزنم. میدانستم آریا شبها با دوستانش است و خیلی دیر به خانه میرود. متهم گفت: آن شب به خانه آریا رفتم تا روسری بردارم و از خانه بیرون بیایم. آنها تازه با هم ازدواج کرده بودند. میدانستم این کارم برای آریا خیلی تحقیرآمیز خواهد بود. وقتی وارد خانه شدم و به سمت اتاق رفتم که روسری بردارم، زیبا مرا دید و فریاد زد. هرچه گفتم آرام باش توجه نکرد. او از ترس داد میزد و با من درگیر شد. زیبا سعی داشت من را بزند. خراشهایی که روی دستم ایجاد شد به همین دلیل بود. من خیلی دستپاچه شدم؛ کنترلم را از دست دادم و یک ضربه به او زدم تا ساکتش کنم و از قضا ضربه به گردنش برخورد کرد و باعث مرگ این زن شد.با توجه به اعتراف متهم و سایر مدارک بهدستآمده کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم پای میز محاکمه رفت. بعد از اینکه کیفرخواست علیه او خوانده شد، اولیای دم درخواست قصاص متهم را مطرح کردند و تلاش هیئت قضائی برای گذشت نیز فایدهای نداشت.
وقتی متهم در جایگاه قرار گرفت، گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم چون نه با زیبا مشکلی داشتم و نه اصلا برای کشتن او به خانهاش رفته بودم. مشکل من شوهر زیبا بود. او آبروی مرا همه جا برده بود و به کاری که با من در کودکی کرده بود، افتخار میکرد. او به همه گفته بود با دوستانش مرا آزار داد و من هیچ کاری نتوانستم بکنم. آریا و دوستانش چندسالی از من بزرگتر بودند اما وقتی من بزرگ شدم، دیگر نتوانستند به من نزدیک شوند. بهخاطر اختلافی که مدتی بود با هم داشتیم و چون دیگر زورشان به من نمیرسید، سعی داشتند آبروی مرا ببرند. من هم نمیخواستم به زیبا آسیبی بزنم فقط میخواستم یک روسری او را بردارم تا شوهرش دیگر پشت سرم حرف نزند و آبرویم را نبرد. ما رسم داریم اگر روسری زنی را برداری شوهرش را بیآبرو کردهای. من هم میخواستم روسری را بردارم تا به آریا بگویم اگر حرف بزند روسری را در روستا میچرخانم و به همه میگویم که روسری از سر زنش کشیدم و چه کردم. مطمئن بودم اگر این کار را بکنم آریا دیگر پشت سر من حرف نمیزند.
متهم در ادامه گفت: شب حادثه وقتی وارد خانه زیبا و آریا شدم زیبا از ترس فریاد زد و فریادهایش باعث شد من هول کنم؛ او به سمتم حمله کرد و من برای اینکه بتوانم او را آرام کنم چاقو کشیدم؛ حین درگیری چون زیبا خیلی تقلا میکرد و میخواست مرا از خانه بیرون کند ضربه به گردنش برخورد کرد؛ من میخواستم ضربه را به دستش بزنم. بعد هم که فوت کرد. من بابت اینکه باعث شدم زیبا بمیرد عذرخواهی میکنم، اما قصدم کشتن او نبود. شوهرش مقصر همه این ماجراهاست.بعد از گفتههای متهم، وکیلمدافع او در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را مطرح کرد. در پایان قضات دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.