نرگس عاشوری| «برترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران»؛ با دیدن این گزاره بیشک یکی از چهرههایی که در ذهن اغلب علاقهمندان سینما نقش میبندد تصویر داریوش مهرجویی است. اگر قرار باشد فهرستی از شاهکارهای سینمای ایران را روی کاغذ بیاوریم چند اثر از این فیلمساز در این لیست و حداقل یکی از آنها مثلاً «گاو» بر صدر این فهرست قرار میگیرد.
صحبت اقتباس سینمایی از آثار ادبی که باشد، نمیتوان از مهرجویی و تسلطش بر ادبیات سخن نگفت و به مهارتش در شناخت ظرفیتهای دراماتیک در آثاری همچون «دایره مینا»، «پستچی» و «درخت گلابی» اشاره نکرد.
در نگاهی به آثاری که بازتابدهنده شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایران است و البته پیشگوییها در باره جامعه معاصر باز هم از آثار مهرجویی همچون «اجارهنشینها»، «میهمان مامان» و «سنتوری» نمونه آورده و تسلط او به زبان و بیان سینمایی مورد استناد قرار میگیرد.
مگر میشود از فردیت بخشیدن به نقش زنان در سینمای ایران صحبت کرد و از سهگانه «سارا» و «پری» و «لیلا» شاهد مثال نیاورد. بررسی نگرش روشنفکری در سینمای ایران و دغدغههای آن و سخن گفتن از ماندگارترین شخصیتها در تاریخ سینمای ایران بدون اشاره به «هامون» و دیگر ساختههای مهرجویی ناتمام است.
لابد سینمای ایران بدون داریوش مهرجویی خیلی چیزها کم داشت. او امروز وارد ۸۱ سالگی میشود و به همین بهانه منتقدان سینمایی از بهترین اثر کارنامه کاریش، دلایل این انتخاب و اهمیت و تأثیرگذاری داریوش مهرجویی در سینمای ایران گفتهاند.
در رأس قله سینمای فرهنگی/احمد طالبینژاد
سه فیلم را به عنوان بهترین انتخاب میکنم؛ «گاو»، «هامون» و «میهمان مامان».
«گاو» هم بهترین فیلم مهرجویی است و هم همچنان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران. یک اثرعمیق فلسفی با فرمی بسیار ساده و روان و تأثیرگذار. با هر بار دیدن این فیلم احساس میکنم اولینبار است آن را میبینم. «هامون» نیاز به تعریف ندارد.
از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران درباره یک نسل فنا شده. از نظر فرم و شیوه روایت فیلمی بسیار پیچیده و در عین حال ساده و روان است. «میهمان مامان» درباره روزگار ماست درباره نو شدن و از بین رفتن ارزشهای سنتی در جامعهای که سرگردان است بین سنت و مدرنیته.
همینقدر کافی است که بگویم اگر مهرجویی در سینمای ایران نبود، احتمالاً سینمای ما به این مرحله نمیرسید یا دیرتر میرسید. نقش و تأثیر او بر هیچکس پوشیده نیست حتی بر آنهایی که سینمای مهرجویی را دوست ندارند. او در رأس قله سینمای فرهنگی ایران قرار میگیرد و بهرغم بیمهریها و بیحرمتیهایی که نسبت به او شده هنوز هم این جایگاه را دارد.
هر کسی نمیتواند این جایگاه را بهراحتی پر کند. البته او تنها نبود و گروهی از هم نسلانش در این زمینه تلاش کردند، اما مهرجویی در رأس قرار میگیرد. شاید این حرف برای عدهای سنگین و برخورنده باشد، اما من برای اثبات آن دلایل قانعکنندهای دارم.
تشخصی هنرمندانه/جواد طوسی
بهترین فیلم «دایره مینا»، «اجارهنشینها»، «بانو» و «درخت گلابی».
دلایل انتخاب «دایره مینا»: یک نمونه قابل استناد در زمینه اقتباس ادبی موفق که در امتدادش میتوان خلاقیتهای فردی فیلمساز و درک بصری و فضاسازی مناسب و همخوان با قصه «آشغالدونی» غلامحسین ساعدی و روانشناسی دقیق و سنجیده شخصیت علی (با بازی سعید کنگرانی) را شاهد بود.
جدا از نقش و جایگاه تاریخی داریوش مهرجویی در شکلگیری و دوام «موج نو»، او دنیاهای متنوعی را در طول فعالیت مداوم ۳۳ سالهاش در سینما تجربه کرده که نوعی ژورنالیسم سینمایی خاص را رقم زده است. علاوه بر این، مهرجویی همواره در اغلب آثارش سعی داشته تشخص هنرمندانهای را به نمایش گذارد.
او در عین حال، مطرحترین و موفقترین فیلمساز نسل اول سینمای ما در دوران بعد از انقلاب در دهههای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ بوده است. افول مهرجویی در دهه ۹۰ نیز شامل حال دیگر همنسلانش بوده است که دلایل آن را در عوامل مختلفی باید جستوجو کرد.
قدرت ساخت فیلمی قویتر از هر اثر ادبی/پرویز جاهد
از دید من مهرجویی کارنامه درخشانی دارد که انتخاب یک فیلم از میان آثار او را به عنوان بهترین فیلم، دشوار میکند. گاو، پستچی، دایره مینا، درخت گلابی، لیلا، سارا و سنتوری، هر کدام به دلایلی از دید من مهم است و جزو آثار ماندگار سینمای ایران به شمار میروند، اما اگر در پاسخ به سؤال شما تنها یک فیلم را انتخاب کنم بیتردید آن فیلم، فیلم «گاو» خواهد بود که از نخستین آثار موج نویی سینمای ایران به شمار میرود.
از نظر من، فیلم «گاو» بیتردید نه تنها از شاهکارهای سینمای ایران بلکه از شاهکارهای سینمای جهان است. «گاو»، از نظر تماتیک و از نظر سبک و بیان سینمایی، اتفاق تازهای در سینمای ایران بود و مسیر دیگری را به سینماگران ایرانی نشان داد. «گاو»، اثری رئالیستی با درونمایههای اگزیستانسیالیستی بود که از ترکیب اندیشه سیاسی اجتماعی ساعدی و نگاه و ذهنیت فلسفی، شاعرانه و سینمایی مهرجویی به وجود آمده بود.
این نخستین بار بود که اثری با مایههای روانکاوانه، فلسفی و اگزیستانسیالیستی درباره یک شخصیت اسکیزوفرنیک و استحاله تدریجی و مسخ هویت از نوع کافکایی در سینمای ایران ساخته میشد. فیلمی تمثیلی که راه به تفسیرهای گوناگون روانکاوانه یا سیاسی میداد و میشد از زاویههای گوناگون آن را تحلیل کرد. مهرجویی با هوشمندی، رابطه اقتصادی مش حسن و گاو در داستان ساعدی را به رابطهای اسکیزوفرنیک و روانپریشانه تبدیل کرد.
داستان مردی روستایی که، چون نمیتوانست با ناپدید شدن (مرگ) غافلگیرکننده گاوش که رابطه عاطفی و اقتصادی عمیقی با او داشت، کنار بیاید و آن را باور کند، کارش به جنون میکشد و خود را گاو میپندارد. موفقیت فیلم گاو، به سینماگران ایرانی نشان داد که میتوانند به داستانها و رمانهای معاصر فارسی نیز به عنوان دستمایهای برای سینما نگاه کنند.
بعد از فیلم «گاو» بود که جریان اقتباس ادبی در سینمای ایران، به مفهوم واقعی و خلاقه آن در دهه چهل شکل گرفت.
به علاوه فضاهای وهمانگیز و مرموز و تصاویر هولناک و دلهرهآوری که مهرجویی از زندگی در روستایی فقرزده با مردمانی گرفتار اوهام و خرافات در گاو نشان داد، در سینمای آن زمان ایران، کاملاً بیسابقه بود و تفاوت چشمگیری با فضاها و تصاویر خیالانگیز و بهشت قلابی روستاهای به نمایش درآمده در فیلمهای ژانر روستایی سینمای ایران و آثار سینماگرانی مثل مجید محسنی، اسماعیل کوشان و سیامک یاسمی داشت.
«گاو» هنوز بعد از سالها که از تولید آن گذشته، اثری تکاندهنده و عمیقاً تأثیرگذار است. در سالهای اخیر، نسخه مرمت شده این فیلم در کشورهای مختلف از جمله فرانسه، لندن و امریکا به نمایش درآمد و تماشاگران غربی را که شناختی از سینمای هنری و موج نوی قبل از انقلاب ایران نداشتند حیرتزده کرد.
سال قبل هم که من نسخه مرمت شده «گاو» را با اجازه آقای مهرجویی در اختیار وبسایت موبی (MUBI) قرار دادم، با استقبال بینظیر مخاطبان این وبسایت معتبر سینمایی مواجه شد. «گاو» بدون شک، گوهری ارزشمند در سینمای ایران است.
مهرجویی از پیشگامان موج نوی سینمای ایران است، سینماگری که با مجموعه آثار درخشانی که آفرید، نقش مهمی در ارتقای زبان و بیان سینمایی در ایران داشته است. مهرجویی، فیلمساز باهوشی است و همواره درک درستی از شرایط جامعه و رابطه سیاست و سینما داشته است.
انتخاب هایش دقیق است و نبض زمانه را در دست دارد. همه فیلمهایش از گاو تا سنتوری متأثر از فضای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی روزگار اوست. همکاری مهرجویی با نویسنده برجسته و خلاقی، چون ساعدی در پیش از انقلاب منجر به خلق آثار اقتباسی ارزشمندی، چون «گاو» و «دایره مینا» شد.
مهرجویی، نه تنها از داستانهای ایرانی اقتباسهای سینمایی خلاقانهای ارائه کرد بلکه اقتباسهای او از نمایشنامهها و داستانهای غیرایرانی مثل «وویتسک» کارل گئورگ بوشنر در «پستچی»، «خانه عروسک» ایبسن در «سارا» و «یک روزخوش برای موز ماهی» سلینجر در «پری»، نیز نشاندهنده مهارت او در شناخت ظرفیتهای دراماتیک یک قصه یا نمایشنامه و اقتباس آن برای سینما بود.
فیلمهای بعد از انقلاب او نیز بیانگر شناخت دقیق او از لایههای مختلف اجتماعی و تضادهای عمیق میان سنت و مدرنیته در جامعه ایرانی بویژه در میان اقشار متوسط جامعه و روشنفکران است.
روشنفکرانی سرگشته و آرمان باخته که مثل «هامون» در وضعیتی معلق به سر میبرند یا مثل نویسنده «درخت گلابی»، چشمه خلاقیت آنها خشک شده یا همانند نوازنده فیلم «سنتوری»، سرخورده از شرایط اجتماعی و زندگی زناشویی، کارشان به اعتیاد کشیده است.
به علاوه مهرجویی، یکی از معدود فیلمسازان ایرانی است که تصویری رئالیستی از زنان جامعه ایران و وضعیت آسیبپذیر آنها در جامعهای سنتی و مردسالار ترسیم کرده است. زنانی وفادار و فداکار مثل «سارا» که تمام جوانی، آبرو و زندگیشان را فدای خانواده و همسر خود کردهاند، اما نه تنها قدر ندیدهاند بلکه با بیرحمی با آنها رفتار شده است.
مهرجویی از این نظر که در اقتباس از یک داستان، آن اثر را متعلق به خودش میکند، نمونه منحصر بهفردی در سینمای ایران است و این مهمترین ویژگی مهرجویی است.
اثر ادبی هرچقدر هم قوی باشد مهرجویی این قدرت را دارد که فیلمی قویتر از آن اثر ادبی ارائه دهد و دغدغهها و ایدههای فلسفی و روشنفکرانه خودش را در آن بگنجاند و جهان خودش را بسازد. مثلاً او دو داستان «یک روز خوش برای موز ماهی» و «فرنی و زویی» سلینجر را در فیلم «پری» تبدیل به یک جهان ایرانی کرده و عرفان سلینجری را به عرفان شرقی تبدیل کرده است.
او هنوز هم جوانترین فیلمساز ایرانی است/هوشنگ گلمکانی
سؤال اول شما را برای اینکه راحتتر بتوان به آن پاسخ بدهم اینطور تغییر میدهم: «از میان فیلمهای داریوش مهرجویی کدام را بیشتر دوست دارید؟» و جوابم «درخت گلابی» است.
«درخت گلابی» یک اقتباس درخشان دیگر مهرجویی از اثری ادبی که هم به داستان گلی ترقی وفادار مانده و هم اثری از داریوش مهرجویی است با همان دغدغههای آشنا؛ و البته دلیل علاقهام به این فیلم، علاوه بر صلابت ساختار و زیبایی بصری این است که به دلبستگیهای رمانتیک و نوستالژیک من هم پاسخ جانانهای میدهد. این هم از پاسخ سؤال دوم.
و، اما پاسخ سؤال سوم مفصل است که مایلم اینطوری خلاصهاش کنم. داریوش مهرجویی طی چند دهه مهمترین فیلمساز ایرانی بود. تحول ایجاد کرد. معیارهای ساختاری و زیباییشناسی ابداع کرد و بیتوجه به سن و سال، او هنوز هم جوانترین فیلمساز ایرانی است؛ چه از حیث روحیه و خلقوخوی شخصی و چه به دلیل گرایش همیشگیاش به نوآوریهای فرمی و روایتی.
دغدغههای روشنفکرانه با زبانی قابل درک/سعید مروتی
«اجارهنشینها».
میان کارنامهای پربار و تأثیرگذار، این فیلم داریوش مهرجویی جلوهای متفاوت و متمایز دارد. «اجارهنشینها» نقطه عزیمت فیلمساز برای ورود به دورانی طلایی است.
کمدی اجتماعی شهری که درست در میانه دهه شصت، به ساختمانی مستحکم انجامید که اوج هنر و هوش معمارش در فیلمنامهنویسی و کارگردانی و درک درست و دقیق از «لحن» را به نمایش گذاشت. بدون تکیه بر منابع ادبی فیلمهای پیشین مهرجویی و با تکیه بر تواناییهای حرفهایاش به عنوان کارگردان که تماشای مداومش، قند مکرر است.
سینمای ایران دستکم سه دهه از سینمای مهرجویی بهرههای فراوان برده است. مهرجویی نمونه متعالی فیلمسازی است که گرچه از جریان روشنفکری میآید، ولی هرگز کارگردان محفلی و جشنوارهای نمیشود. کارگردانی که در بهترین روزهایش دغدغههای روشنفکرانهاش را با زبانی قابل درک برای تماشاگر طبقه متوسط میسازد. تأثیر و اهمیت مهرجویی و نقشش در اعتلای سینمای ایران، توضیح واضحات است.
هوش و ذکاوت او فقط با کیارستمی قابل مقایسه است/آرش خوشخو
کارهایی که بین سالهای ۶۵ تا ۷۶ ساخت. به ترتیب «لیلا»، «درخت گلابی»، «اجارهنشینها»، «سارا»، «بانو»، «هامون» و «پری». در سال ۸۱ فیلم «میهمان مامان» هم فیلم فوقالعادهای بود.
«لیلا» و «درخت گلابی» اوج تسلط مهرجویی در روایتگری هستند. داستانهایی زیبا که با دقت و ظرافت بازگو میشوند و در بطن خودشان مسائل اصلی طبقه متوسط ایران را بازگو میکنند. از زلزلههای حاصل از هجوم تجدد به قلعه سنتها و همینطور جایگاه زنان به عنوان مقولهای نمادین.
اما باز هم تأکید میکنم که بهترین فیلمهای مهرجویی قدرت شان را از شیوه کم اشتباه داستانگویی میگیرند و ظرافتهای روایی و شخصیتپردازی. به این ترتیب «لیلا» به آزمون عشق و صبر بدل میشود و «درخت گلابی» به تصویری شگفتانگیز از تلاقی عشق و خاطره و گذر عمر.
«بانو» و «اجارهنشینها» پیشگوییهای مهرجویی از جامعه معاصر ایرانی است و «هامون» تصویرگر شرایط متزلزل روشنفکران کلاسیک در جامعه بعد از انقلاب و «سارا» هم تکاپوی زن سنتی ایرانی برای گرفتن نقشهای مهمتر در جامعه بدون آویزان شدن به فمینیسم.
مهرجویی جامعه ایرانی را بسیار خوب میشناسد و حصارهای ذهنی استادان دیگر مثل بیضایی، حاتمی یا کیمیایی را ندارد. او نه دلمشغولی تبدیل به یک روشنفکر معترض آرمانی را دارد و نه نوستالژی و عشقش به سبک زندگی تهرانی اسیرش کرده (مثل مرحوم حاتمی) و نه مثل استاد کیمیایی بر سبک قدیمی خود پافشاری میکند.
هوش و ذکاوت او در فهم دنیای پیرامون آن هم بدون تعصب و محدودیت فقط با کیارستمی قابل مقایسه است. کارنامه او در تاریخ سینمای ایران اگر بینظیر نباشد، کمنظیر است.
منبع: روزنامه ایران