این ارتباط های پیامکی و تلفنی به جایی رسید که حاضر بودم برای رسیدن به او هر کاری را انجام بدهم. او از من خواست تصاویری از خودم را برایش ارسال کنم. من هم که قصد ازدواج با او را داشتم، دور از چشم پدر و مادرم عکس های شرم آوری را برای او می فرستادم، چون دیگر او را نامزد خودم می دانستم که قرار است به زودی با هم ازدواج کنیم. در همین روزها بود که «پارسا» از من خواست برای اثبات دوست داشتنم، خودزنی کنم و فیلم آن را برایش بفرستم!من هم چندین بار با تیغ و چاقو خودزنی کردم و عکس و فیلم آن را برایش فرستادم. به حدی دیوانه وار این کار راانجام می دادم که یک روز به خاطر شدت خون ریزی تا سرحد مرگ پیش رفتم و با کمک یکی از دوستانم از مرگ نجات یافتم. اگر دوستم دیر رسیده بود، به خاطر بریده شدن رگ دستم جانم را از دست می دادم.
با این حال پارسا از من خواست به مدرسه نروم. من هم در روزهایی که قرار بود حضوری در مدرسه باشیم به کوچه و خیابان می رفتم تا پدر و مادرم متوجه این ماجرا نشوند. چند بار با هم در یکی از پارک های مشهد قرار ملاقات گذاشتیم و او مرا به فرار از خانه ترغیب می کرد.اما از مدتی قبل خواسته های بسیار شرم آور و نامشروعی داشت که با مخالفت من رو به رو شد. پارسا وقتی پاسخ منفی مرا شنید، تهدیدم کرد که همه تصاویر و فیلم هایم را در شبکه های اجتماعی منتشر می کند. او حتی از طریق تلگرام من به شماره تلفن بستگانم دست یافته و برای آن ها نیز ایجاد مزاحمت می کند. این گونه بود که به کلانتری آمدم و با راهنمایی مشاور واقعیت ماجرا را برای پدر و مادرم بازگو کردم و …شایان ذکر است، با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی مالداری (رئیس کلانتری پنجتن مشهد) تلاش پلیس برای دستگیری این شیاد اینترنتی آغاز شد و دختر نوجوان نیز مورد مشاوره های روان شناختی قرار گرفت.
اظهارات دخترنوجوان درباره رهایی ازعشق دروغین
قلم | qalamna.ir :
گروه حوادث:آن قدر در فضای مجازی شیفته آن پسر شده بودم که همه خواسته هایش را چشم و گوش بسته انجام می دادم، در حالی که پدر و مادرم هیچ اطلاعی از کارهای عجیب و غریب و هولناک من نداشتند. این خواسته های او به جایی رسید که …این ها بخشی از اظهارات دختر ۱۲ساله ای است که آثار خودزنی های هولناک با تیغ و چاقو روی دستانش خودنمایی می کرد. او که به همراه مادرش و برای شکایت از یک شیاد مزاحم به قانون پناه آورده بود، درباره عاشقی وحشتناک خود در فضای مجازی به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت:مدتی بود که خیلی کنجکاو بودم از فضای مجازی سر در بیاورم. وقتی دوستانم که تلفن هوشمند داشتند درباره ارتباطات خودشان و گروه های اجتماعی سخن می گفتند، همواره آرزو می کردم که کاش من هم می توانستم در این گروه ها حضور داشته باشم. تا این که بالاخره به خاطر مجازی شدن تحصیل، پدر و مادرم مجبور شدند برای من هم گوشی هوشمند بخرند.دیگر در پوست خودم نمی گنجیدم. خیلی زود تلگرام را با یک شبکه ایرانی نصب کردم و بدین ترتیب وارد فضای مجازی شدم. تا این که روزی در یکی از همین شبکه های اجتماعی با پسر ۱۸ساله ای اهل یکی از شهرهای شمالی کشور آشنا شدم و به او دل باختم، چون از جملات زیبا و اظهار علاقه هایش لذت می بردم.