قلم ، گفت و گوی روزنامه ایران با دکتر محمد جواد حق شناس روزنامه نگار و فعال سیاسی را در ادامه می خوانید:
شما به عنوان فعالی «حزبی» که مسئولیت ارگان مطبوعاتی حزب متبوعتان را نیز به عهده داشتید، وضعیت ارگانهای حزبی و تناسب آن با فضای سیاسی کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
احزاب در کشور ما با استاندارد جهانی فعالیت سیاسی و وضعیت مطلوب، فاصله زیادی دارد.متأسفانه به رغم قدمت چند هزار ساله کشورمان، در حوزه فعالیت سیاسی از برخی کشورها که عمرشان چند دهه بیشتر نیست، بشدت عقب هستیم. برخلاف پشتوانه عظیم تاریخی کشورمان و پیشگامی مردمش در «دموکراسی خواهی» در قیام مشروطه -که منجر به تشکیل مجلس شورای ملی شد- یا تجربههای گرانقدر قیام ملی صنعت نفت و انقلاب اسلامی ایران، فرصتی برای تعریف و ایجاد جایگاه مناسب احزاب در مناسبات سیاسی به وجود نیامده است. این در حالی است که انتظار میرفت پس از انقلاب اسلامی، صاحب قانونی منسجم و دایر بر جایگاه متناسب برای احزاب در عرصه سیاستگذاری و اداره امور کشور میشدیم، اما دو قانون «احزاب» و «انتخابات» به موازات هم تصویب شد که به رغم همه پیوندهای ذاتی شان، با هم مرتبط یا یکی نشدند.
بعد از مدتی با تصویب قانون «مطبوعات» یک ساختار موازی دیگر شکل گرفت.در حالی که «احزاب»، «مطبوعات» و «انتخابات» قطعات یک پازل هستند که «دموکراسی» را شکل داده و فرصتی فراهم میکند تا مردم در اداره امور سیاسی،مشارکت حداکثری داشته باشند.
با این مقدمه به نظر میرسد مهمترین نیاز امروز ما تدوین« قانون نظام جامع فعالیت سیاسی» باشد که در آن ارتباط «احزاب» با «انتخابات» مشخص شده و بحث ارگانهای حزبی – اعم از مطبوعات و فعالیت مجازی – به درستی تعیین تکلیف شود. قانونی که سهم احزاب را در دسترسی به «رسانه ملی» یا شبکهای ویژه احزاب را به طور واضح،مشخص کند. باید توجه داشت یکی از وظایف اصلی «رسانه ملی» حضور در فضای سیاست و مدیریت کشور است و احزاب دارای مجوز، شاخصترین جریانهایی هستند که میتوانند در این رسانه حضور پیدا کنند.
از منظر یک مدیر مسئول روزنامه حزبی چه تفاوتی میان مدیریت یک روزنامه حزبی با روزنامههای غیر حزبی و مستقل قائل هستید؟
هنگام تأسیس حزب «اعتماد ملی» سه درخواست مطرح شد. ما بر این اعتقاد بودیم که یک نشریه باید بتواند با مخاطبانش ارتباط داشته باشد که قالب «روزنامه» برای این هدف مناسب بود. یک نشریه هم لازم داشتیم که بر اساس آن حزب بتواند با اعضای خود به عنوان یک «ارگان حزبی» ارتباط برقرار کند که «ماهنامه حزبی» گزینه مناسبی بود. از سوی دیگر «حزب»، مخاطبان خاصی همچون «نخبگان جامعه» دارد که لازم بود در قالب یک «فصلنامه» بتواند در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ با نخبگان ارتباط داشته باشد. در همان مقطع این سه درخواست مطرح شد، اما نهایتاً تنها با درخواست روزنامه موافقت شد و خوشبختانه یکی از پرتوفیق ترین نشریات حزبی در ۱۰۰ سال اخیر را تجربه کردیم که در روزهای منتهی به توقیف، بالغ بر ۱۵۰ هزار تیراژ داشت.رویدادی که نشان داد اگر یک نشریه مخاطب خودش را خوب شناسایی کند، میتواند اعتماد آنها را جلب کند.
از یکی دو سال گذشته «شبکههای اجتماعی» در موارد متعددی توان اثر گذاری خود را نشان دادهاند..اما چرا احزاب هنوز تمایلی برای استفاده از این فضا و نمونههای مشابه از خود نشان ندادهاند؟
تأثیر این شبکهها،عمومی نیست. شبکههای اجتماعی یک دهه قبل در دنیا بهوجود آمد و در ایران بعد از سال ۸۸ رواج پیدا کرد.در آن ایام وجود محدودیتها در فضای رسانههای رسمی و کاغذی، توجه جوانان و فعالان سیاسی به فضای مجازی بیشتر شد. در این فضا، ارتباط یکسویه به ارتباط دو سویه و حتی چند سویه تبدیل شد و عملاً یک «انقلاب رسانهای» در عرصههای دیجیتال رخ داد.
به گونهای که میتوان گفت: کاربران ایرانی با وجود سرعت و کیفیت پایین اینترنت در ایران، جزو پیشتازان این عرصه هستند و به نظر میرسد رفته رفته فعالان مجازی این فضا را بیشتر شناختهاند و تلاش میکنند به صورت بهینهای از آن استفاده کنند و نیز تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند.
حزب شما در این عرصه چه فعالیتی انجام داده است؟
دفاتر استانی ما در فضای مجازی حضور دارند، اما در تلاش برای رفع مشکلات روزنامه حزب هستیم.
توان تأثیرگذاری روزنامه را بیشتر میدانید یا فضای مجازی را؟
هم رسانههای کاغذی و هم رسانههای مجازی، مخاطبان خاص خودشان را دارند و در مقام مقایسه نمیتوان از ارجحیت یکی بر دیگری سخن گفت.
اما بخش زیادی از نسل جوان توجه کمتری به روزنامهها دارند؛ تیراژ اغلب روزنامهها چندان چشمگیر نیست. به گفته شما روزنامه اعتماد ملی در نهایت ۱۵۰ هزار تیراژ داشت. در حالی که بیش از شش میلیون کاربر شبکه اجتماعی اینستاگرام و نیز ۱۶ میلیون کاربر فیس بوک در ایران وجود دارد.
زمانی در این کشور روزنامهها با تیراژ بالای ۳۰۰ هزار منتشر میشد، ولی امروزه همان روزنامهها بیش از دو سوم تیراژ خود را از دست دادهاند. بخشی از این کاهش تیراژ، حاصل تغییر ذائقه مردم و طبیعی است، ولی به خاطر تحمل نکردن برخی خطاهای پیش آمده و برخوردهای حذفی و توقیف مطبوعات، عادت «روزنامه خوانی» آسیب دید. همین امروز در کشورهای همسایه روزنامه هایی داریم که هر روز با تیراژ چند میلیون منتشر میشوند، ولی آرزوی ما روزنامه هایی با سقف حداکثر تیراژ ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار تا است.