این کار در میان اصلاحطلبان هم جواب نمیدهد که ائتلاف را براساس ترساندن از سلطه اصولگرایان تبلیغ کنند. این نوع ائتلاف سلبی است و فقط در شرایط خاصی پاسخ میدهد.
اصولگرایان در وضعیتی نیستند که نقاط ایجابی میان آنها قویتر از نقاط سلبی آنان باشد. برای نمونه چند موضوع بسیار مهم پیش روی آنان است که بدون حل آنها نمیتوانند فقط با اتکا و به دلیل ترس از اصلاحطلبان وحدت کنند. موضع آنان نسبت به دوره هشتساله یا حداقل چهار سال دوم احمدینژاد و نیز موضع آنان نسبت به برجام و بالاخره رابطه آنان با دولت باید مشخص شود. البته برخی از جناحهای آنها میکوشند با مسکوت گذاشتن دوره احمدینژاد و عمده کردن خطر اصلاحطلبان، این مساله را دور بزنند، به ویژه آنان که برای حمایت از آن رییس دولت، از امام زمان مایه گذاشته و از ایشان کد آوردند، امروز خود را به فراموشی زده و سکوت اختیار کردهاند. گویی که اصلا آن دوره وجود نداشته است. در حالی که آنان باید در تایید یا رد آن دوره نظر دهند ولی مثل روز روشن است که شکاف و تنش میان اصولگرایان درباره ارزیابی از عملکرد احمدینژاد بسیار عمیق و ریشهای است. جناح پایداری کماکان آن دوره را مدینه فاضله حکومتداری خود میداند و جناح طرفدار آقای لاریجانی و بسیاری دیگر از اصولگرایان آن را فاجعهای بزرگ برای کشور میدانند. از این رو حتی علیه یکدیگر اقدام کردهاند. کاری که در یکشنبه سیاه مجلس کردند یا کاری که در قم با رییس مجلس انجام دادند، نمودهایی از این کوه یخ اختلافات است که از آب بیرون آمد و دیده شد.
مشکل مهمتر از ارزیابی نسبت به دوره احمدینژاد، موضوع برجام است. اگر بتوان احمدینژاد را به گذشته ربط داد و آن را نادیده گرفت، درباره برجام چه میتوان گفت که موضوع روز ما است. موضوع سوم نیز موضعگیری نسبت به دولت است. در حالی که یک گروه اصولگرا بهطور نسبی برای تعامل با دولت کوشش میکند، گروه دیگر حداکثر سنگاندازی را وجه همت خود قرار داده. با وجود چنین شکافی، ائتلاف برای کسب کرسیهای نمایندگی مجلس بیمعنا خواهد بود.
تا وقتی که این اختلاف و نیز موارد دیگری که کماهمیتتر نسبت به این سه مورد هستند، حل نشود، ائتلاف معنا و مفهوم نخواهد داشت و برای آنان مفید هم نیست. یک دلیل ساده این است که هرگونه ائتلافی باید یک شعار را سرلوحه خود قرار دهد. این شعار باید برای مردم جذابیت داشته باشد. وقتی که دو گروه تا این حد اختلاف دارند، بنابراین شعار آنان باید بر فراز این اختلافات شکل بگیرد. در این صورت شعاری خواهد بود که بسیار کلی و فاقد برندگی و نفوذ میشود. به علاوه نامزدهای آنان در عمل و در مواجهه با مسائل روز بر ضد یکدیگر سخن خواهند گفت و همین امر موجب تضعیف بیشتر آنان و سردرگمی مخاطبان خواهد شد و این به نفع فعالیتهای انتخاباتی اصلاحطلبان است. چنین ائتلافی جز ضرر برای آنان چیز دیگر ندارد. حتما به یاد دارید که در مناظرات تلویزیونی سال ١٣٩٢، آقای ولایتی و روحانی بسیار نزدیکتر به هم سخن گفتند تا آقای ولایتی و قالیباف. وحدت برمبنای توهم ناشی از ترس اصلاحطلبان یا نابودی کشتی اصولگرایی در اسفندماه هیچ اثری بر شکلگیری ائتلاف ندارد. آنچه مهم است، ائتلاف در امور ایجابی است که حداقل باید در سه زمینه مذکور صورت گیرد؛ سه زمینهای که با گذشت زمان شکاف اصولگرایی پیرامون آنها بیشتر از گذشته میشود نه کمتر.