موازنه قدرت (Balance of Power) از جمله تعاریف کلاسیک در روابط بینالملل است. این توازن در ابعاد منطقهای موقعیتی است که دو یا چند بازیگر اصلی (عمدتاً دولتها) بنا بر شاخصهایی مرکب از قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی، عرضی، جمعیتی، فرهنگی و…در شرایطی قرار میگیرند که ترازوی قدرت به نفع هیچ یک از طرفین سنگینی محسوسی ندارد و بر اساس تعاریف واقعگرایانه و به زبان ساده قدرت به نوعی بین آنها توزیع میشود که به هم خوردن آن به هر شکل به زیان طرفین خواهد بود. در واقع تعادلی منفی در محیطی غیر دوستانه که اگر به دشمنی و تخاصم هم برسد هر رفتار غیرعقلانی آنقدر هزینهبر خواهد بود که دو طرف را از دامنهدار کردن تنشها باز میدارد.
روابط ایران و عربستان از ابتدای انقلاب اسلامی بر اساس همین مدل استوار بوده است. ساختار تدافعی دو کشور در مقبل هم تا آنجا بوده که حتی در بحرانهای سختتر از حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد دامنه اختلافات به رویارویی نظامی منجر نشده است. از جمله کشتار حجاج در سال ۱۹۸۷ میلادی که همچون امروز به قطع روابط دیپلماتیک دو کشور انجامید و بازهم حمله به سفارت عربستان و کویت در تهران.
گرچه در کشور ما ستیز سنتی و تبلیغات علیه پادشاهان و حکام سعودی و سنی سابقه طولانی دارد و خوراک خوبی برای عوام و تندروهاست، اما به قضاوت تاریخ آنجا که ایران قدمی در مسیر صلح و دوستی برای بهبود روباط با رعربستان برداشته دولتمردان این کشور هم به گرمی از آن استقبال کردند. سال ۲۰۰۱ سیدمحمدخاتمی رئیس دولت اصلاحات نخستین رئیس جمهور ایران بود که پس از انقلاب به عربستان سفر کرد و اتفاقا با استقبال گرم ملک فهد همراه شد و همین سفر به امضاء نخستین معاهدهای امنیتی بین دو کشور منتهی گردید.
امروز در دنیای مدرن صلح پایدار در مدلهایی مثل توسعه سازمان¬های بین¬المللی و امنیت دستهجمعی، توسعه اتحادیهها، و افزایش همکاریهای اقتصادی و فرهنگی دست یافتنی تر مینماید، اما در خاورمیانه همچنان صلح ناپایدار بر اساس مدلت سنتی موازنه قوا برقرار است که هر دم شکنندهتر میشود.
مخاطره آمیز آنجاست که اگر این مدل دیگر قدرت حفظ صلح در خاورمیانه را ندارد. تعارض منافع کشورهای خاورمیانه به حدی رسیده که آنها را از عقلانیت دور کرده و وارده معادلهای کرده که برخی مجهولات آن در اختیار دولتها نیست. بسیاری از رویدادهای امروز در خاورمیانه تحت تاثیر تروریسم قرار دارد. حتی در کشورهایی چون عراق، سوریه و لیبی که تا همین سالهای پیش همچنان سران قوم و قبیله و عشیره در جوامع سنتیتر قدرتی برای برقراری صلح و ثبات در مناطق را داشتند هم دچار ضعف شدند و فروپاشی این جوامع تحت تاثیر جنگ مدیریت بسیاری از رویدادها را از حیطه قدرت دولتها به عنوان بازیگران عاقلتر خارج کرده است.
ساختار امروز خاورمیانه نه به دولتها و نه به سازمانهای دولتی و غیر دولتی و نه به گروههای دینفوذ کلاسیک اجازه مدیریت بحران را نمیدهد.
برخورد اتحادیه اروپا با تروریسم و هزاران پناهجو نمونه مناسبی از مواجه عاقلانه بازیگران منطقهای با بحران است. با وجود تمام اختلافات منافع دسته جمعی دولتهای اروپایی باعث شد این بحران در مدتی کوتاه مدیریت شود. اما مواجه کشورهای خاورمیانه با بحران بسیار فاجعه بار است. دولتهای هم مسلک با وجود بحران شد ناشی از تروریسم به جای مدیریت دسته جمعی برای مهار آن کاریترین ضربات را در عرصه سیاسی به هم وارد میکنند. در نتیجه این مجادلات دولتهای خاورمیانه تمرکز و توان خود را از دست میدهند. سرمایههای نقدی و غیرنقدی آنها صرف مجادلات میشودو به شکل جنگهای نیابتی به هدر میرود. فصل مشترک این کشورها روی دست ماندن جوامع بیمار است که خشونت برایشان عادی شده و دائماً از هر سو پمپاژ میشود. بنیان جامعه در بسیاری از این کشورها فروپاشیده و خاک آنها جولانگاه گروکشیهای نطقهای قرار گرفته است که هویداترین مرض ادامه این موازنه پوسیده خواهد بود.
خاورمیانه در سراشیب فروپاشی
یادداشت / حامد محمدی
قلم | qalamna.ir :
هشتگ: خاورمیانه