محمد بختیاری، حسین آبادیان| ناصرالدینشاه سه بار و مظفرالدینشاه دو بار به اتریش مسافرت کردند. اولین مسافرت ناصرالدینشاه به اتریش در سال ۱۲۹۰ قمری به دعوت امپراتور اتریش و مجارستان برای بازدید از نمایشگاه بینالمللی وین صورت گرفت.
در این مسافرت ناصرالدینشاه از طرف امپراتور، صدراعظم، ولیعهد، شاهزادگان و دیگر بزرگان اتریش مورد استقبال قرار گرفت. شاه بعد از دو روز که به انجام این دیدارها و شرکت در میهمانیها گذشت، برای تماشای نمایشگاه صنعتی و بازرگانی که در آن صنایعدستی و اشیای نفیس ایران نیز در غرفهای به نمایش گذاشته شده بود، رفت.
در اینجا شاه علاوه بر دیدار با ملکه و شاهزادگان اتریشی و حضور در ضیافت شام و شکارگاه پادشاه اتریش و تماشای اپرای وین، از افواج اتریشی سان دید و با بزرگان و سیاستمداران این کشور در مورد خرید اسلحه و استخدام اهل فن دیدار و گفتگو کرد.
مسافرت ناصرالدینشاه به اتریش و نتایج آن
نتیجه مذاکرات ناصرالدینشاه استخدام عدهای استاد و اهل فن برای امور پست، ضرابخانه و تلگراف بود. هر چند علیخان امینالدوله به دلیل اشتغال به امور پستی و در نتیجه، به خطر افتادن منافعش با ورود هیات اعزامی اتریشی، نتیجه اقدامهای آنها را بسیار ناچیز میداند، ولی حقیقت این است که اتریشیها در این زمینهها خوش درخشیدند.
در حالی که تا سال ۱۲۹۱ قمری امور پستی در ایران صورت مرتبی نداشت و توسط چاپارها که تحت امر اشخاصی به نام چاپارباشی بود، انجام میگرفت، در این سال پستخانه نو به مباشرت ریدرر اتریشی و نایب او دایر شد. به دستیاری آنها اقدامات زیادی برای بهبود امور پست انجام گرفت:
پست داخلی منظم شد، پست ایران و اروپا به راه افتاد، اولین تمبر پستی در ایران چاپ شد و در سال ۱۲۹۴ قمری ایران به موسسه اتحاد پستی جهانی پیوست. اما در همین سال دوره خدمت ریدرر به سر آمد و با برکناری او پیشرفت کارهای پستی یک چند دچار رکود شد. بعدا استال روسی به جای او ریاست اداره امور پست ایران را بر عهده گرفت.
دومین دیدار ناصرالدینشاه از اتریش در سال ۱۲۹۵ قمری صورت گرفت. این بار نیز پادشاه ایران و همراهانش مورد استقبال گرم امپراتور و دیگر سران حکومت اتریش قرار گرفتند. در همین دیدارها کنت زالوسکی وزیر مختار جدید اتریش، اعتبارنامه خود را در کاخ سلطنتی به ناصرالدینشاه تقدیم کرد که باعث تعجب وی شد.
ناصرالدینشاه نیز نریمانخان (قوامالسلطنه) را به عنوان اولین وزیر مختار ایران در اتریش منصوب کرد. مهمترین نتیجه و رهاورد شاه از این سفر، علاوه بر استحکام روابط دوستانه با آن کشور، «استخدام جمعی صاحبمنصب و معلم نظامی از اتریش و خریداری مقداری اسلحه و مهمات عسکریه از آنجا بود».
ناصرالدینشاه بعد از اینکه از رژه قشون و مراکز و صنایع نظامی اتریش بازدید کرد، با ارتزی مستشار مخصوص امپراتور و قائممقام وزارت خارجه و کنت بیلاند وزیر جنگ، در مورد استخدام افسران اتریشی و خرید جنگافزار به تفصیل گفتگو کرد.
در هنگام مراجعت به ایران نیز به نظرآقا، وزیر مختار ایران در پاریس ماموریت داد به منظور کمک به نریمانخان برای استخدام افسران و خرید جنگافزار، موقتا چندی در وین بماند. آن دو تلاش زیادی را در این زمینه انجام دادند و توانستند قراردادهایی را نیز منعقد کنند.
در نتیجه این اقدامها چهل هزار تفنگ و دو میلیون فشنگ خریداری شده از اتریش در دو نوبت به ایران فرستاده شد. افسران اتریشی نیز بعد از امضای قراردادی که مدت آن سه سال بود و گرفتن هزینه سفر، روانه ایران شده و در محرم ۱۲۹۶ قمری (ژانویه ۱۸۷۹) وارد تهران شدند.
برنامه آنها این بود که ستاد ارتش خود را در سلطانآباد (اراک) قرار دهند و ابتدا هفت لشکر، هر یک مشتمل بر هشتصد نفر و ششصد نفر توپچی، به عنوان نمونه آماده سازند. سپس به تدریج تمام قشون ایران به همین ترتیب منظم شود.
پیشنهاد آنها به قدری مورد تمجید و تحسین ناصرالدینشاه قرار گرفت که حقوق شش ماه افسران اتریشی را پیشکش کرد. اما متوجه نشد که آنها نیز بهزودی به سرنوشت هموطنان خود و دیگر معلمان و مستشاران خارجی که قبلا به ایران آمده بودند، دچار خواهند شد و غیر از یک پیشرفت جزئی در ارتش ایران کاری از پیش نخواهند برد.
علت امر را باید در همان رقابتهای روس و انگلیس و ممانعت ایشان از سرمایهگذاری نیروی سوم در ایران ارزیابی کرد و بهعلاوه باید از فقدان پایگاه اتریشیها در بین دیوانسالاران و دربار ایران، مخالفت و کارشکنی برخی از واحدهای نظامی قدیمی و اختلاف افسران اتریشی با یکدیگر یاد کرد که موانع مهمی برای گسترش نفوذ ایشان به شمار میآمد.
از دیگر نتایج سفر دوم ناصرالدینشاه به اتریش، استخدام کنت مونتفورت برای تاسیس نیروی پلیس بود. مقدمات استخدام کنت در موقع حضور شاه در اتریش فراهم شد و او چند ماه پس از ورود دیگر افسران اتریشی، با در دست داشتن نامهای از کنت گرانویل، مهماندار شاه در اتریش، با خانواده خود به ایران آمد و شروع به تاسیس اداره پلیس کرد.
کنت ابتدا برنامه تشکیلات سازمان پلیس را تهیه کرد و نظامنامهای ویژه درباره وظایف پلیس و توضیح انواع جرمها و مجازاتها و چگونگی برخورد پلیس با بزهکاران و اخلالگران نوشت و تقدیم شاه کرد. شاه پس از امضای نظامنامه پلیس، به کامران میرزا نایبالسلطنه و حاکم تهران دستور اجرای آن را داد.
کنت که علاوه بر ریاست نظمیه، اداره امور احتسابیه (شهرداری) پایتخت را هم بر عهده داشت، برای نظم هر یک از محلههای تهران یک رئیس محله تعیین کرد و چند پلیس در اختیار هر یک از آنها قرار داد.
در نتیجه تلاشهای او پلیس تهران به حدود سیصد نفر رسید و تا حدودی نظم و امنیت برقرار شد. اداره نظمیه به وزارت نظمیه تبدیل شد و کنت لقب «نظمالملک» گرفت. اما این موفقیتها مخالفت کسانی را که روشهای نو اداره شهر تهران را به ضرر خود میدانستند، برانگیخت.
در نتیجه شروع به کارشکنی و مانعتراشی کردند. بزرگترین مخالف کنت، کامران میرزا بود که از سال ۱۲۹۷ قمری به بعد وزارت جنگ را نیز بر عهده داشت. سربازان او در وظایف پلیس دخالت میکردند؛ با آنها درگیر میشدند؛ گاه مرتکب دزدی شده، برای پلیس تولید زحمت میکردند و به تهدید و تمسخر کنت میپرداختند. کنت نیز پس از اینکه چندین بار به دخالت سربازها اعتراض کرد و نتیجه نگرفت، استعفا داد.
دلایل ناکامی کنت از نظر شاهدان آن دوره به اشکال گوناگون مطرح شده است. مثلا امینالدوله معتقد بود: «بنیان عمل و اصل اصول محل با مقصود مطابقه نداشت.» یعنی برنامه کنت بلندپروازانه بود و نظم مورد نظر او با شرایط آن روز و اخلاقیات اجتماعی مردم در انطباق نبود.
دیگر ناظران داخلی و خارجی نیز نظر امینالدوله را تایید میکنند. به طور مثال فورو کاوا سیاح ژاپنی در این مورد مینویسد: «با ملاحظه اصول سیاسی و نظامی ایران میتوان تصور کرد که پیشرفت سیاسی، ملی و لشکری هنوز به اندازهای نیست که وضع و اجرای مقررات نظامی را امکان دهد.»
واگنر خان، از افسران اتریشی نیز که تا سال ۱۳۱۶ قمری در ایران بود، با وصف وضعیت آشفته سربازان ایرانی، خود را از آموزش آنها عاجز میداند و میگوید: «چگونه میتوان ضامن قشونی بود که صاحبمنصبان و سربازان مواجب ندیده و ماهها جیره دریافت نکرده باشند و تمام افراد پیادهنظام و توپخانه در شهر هزار جا پراکنده، به قراولی و نوکری اشتغال داشته باشند.»
عامل مهم دیگری که تلاش افسران اتریشی را بیاثر گذاشت، مخالفت جدی روسها بود.
برخلاف زمان امیرکبیر که انگلیسیها بیشتر کارشکنی میکردند، این بار روسها به دسته اتریش متعرض شدند و آن را اعلام مخالفت علیه نفوذ خود قلمداد کردند. دستهبندی و مخالفت افسران ایرانی و عمال درباری، تلون مزاج و بیثباتی ناصرالدینشاه و نرسیدن پول نیز از دیگر موانع پیشرفت کار افسران اتریشی بود. در نتیجه، گروهی از افسران، نیامده راه وطن را در پیش گرفتند و بعضی از آنها هم که در ایران ماندند بهعنوان آموزگار در مدرسه دارالفنون به تدریس پرداختند.
آخرین سفر ناصرالدینشاه به اتریش بدون نتیجه خاصی صورت گرفت. دکتر فووریه که خود از همراهان ناصرالدینشاه در مسافرت اخیر بود، از بیمیلی امپراتور از حضور شاه در اتریش سخن میگوید: «در حقیقت امپراتور یا بر اثر واقعه سوزناک مرگ رودلف ولیعهد اتریش که در ۳۰ ژانویه ۱۸۸۹ اتفاق افتاده بود یا به عللی دیگر میل داشت که شاه ایران هر چه زودتر از وینه [وین]برود و این بیمیلی را ممکن بود از طرز دست دادنش که با فشار کمی انجام گرفت، حدس زد.
با وجود این، رابطه پادشاهان قاجار با فرانسوا ژوزف صمیمی و دوستانه بود. آنها علاوه بر دیدارهای حضوری، در مناسبتهای مختلف نامه، هدیه و تلگرافهای تبریک و تسلیت برای همدیگر میفرستادند و بر تحکیم و تداوم روابط فیمابین تاکید میکردند.
استقرار سفارت دائمی
پیش از استقرار سفارت دائمی ایران در اتریش و بالعکس، روابط دو کشور عموما به سه طریق زیر انجام میگرفت:
۱- در مواقع نیاز نمایندهای از ایران به اتریش میرفت و بعد از انجام ماموریت خود به کشور بازمیگشت؛ همانطور که در مورد ماموریت جان داودخان شرح داده شد. یا اینکه نماینده اعزامی ایران به یکی از کشورهای اروپایی نظیر انگلیس و فرانسه، در هنگام عبور از اتریش، نامه و هدایای پادشاه ایران را تقدیم میکرد و در صورت لزوم به انجام مذاکرات دیپلماتیک میپرداخت.
سفارت دوم میرزا ابوالحسنخان شیرازی و حسینخان آجودانباشی نمونهای از اینگونه ماموریتها بود. اتریشیها نیز متقابلا همین رویه را انجام میدادند.
مثلا در سال ۱۲۷۳ قمری «چون امپراتور مملکت آستریه [اتریش]در ضمیر داشت که با شاهنشاه ایران طریق وداد و اتحاد سپرد کلنل شندلاکر به اتفاق چند صاحبمنصب به سفر ایران مامور داشت و نامهای از مهر و حفاوت (مهربانی) نگاره داد، … [آنها]نامه و تحف خویش را پیش گذرانیدند و… رفتند.»
۲- سفیر ایران و اتریش در استانبول و پاریس در مورد روابط فیمابین کشورشان به بحث و مذاکره میپرداختند. در سال ۱۲۷۳ قمری فرخخان سفیر ایران و بارون دو هونبر سفیر اتریش در پاریس عهدنامه مودت، بازرگانی، قضاوت و کنسولی در یک مقدمه و ۱۴ ماده امضا کردند که بعدا به صحه امپراتور فرانسوا ژوزف و ناصرالدینشاه رسید.
۳- گاهی اوقات نیز امور مربوط به ایران در اتریش از طریق «شارژدافر افتخاری» صورت میگرفت.
به این صورت که برای چند کشور خارجی فقط یک سفیر انتخاب میشد، وی در یکی از کشورهای مهم اقامت میگزید و امور مربوط به سایر کشورها را نیز از طریق شارژدافر یا همان کاردار افتخاری کنترل میکرد. مثلا در سال ۱۲۷۷ قمری حسنعلیخان امیرنظام گروسی با سمت وزیر مختاری مامور دربار کشور فرانسه، انگلیس، اتریش، پروس، بلژیک و سایر دول کوچک اروپا شد. او مقر خود را در پاریس قرار داد و در سایر ممالک شارژدافر افتخاری برقرار کرد و در سال مکرر به لندن و اتریش مسافرت میکرد.
الف) سفارت اتریش در ایران
در سال ۱۲۸۹ قمری سفارت اتریش در تهران افتتاح شد. کنت دوبسکی اولین سفیر مقیم دولت اتریش و مجارستان بود که در اواخر این سال به ایران آمد و از طرف فرانسوا ژوزف امپراتور اتریش و مجارستان، ناصرالدینشاه را برای رفتن به آن کشور دعوت کرد.
از این زمان تا سقوط سلطنت قاجاریه، سفارت اتریش به غیر از وقفههای کوتاهی که منافع آن کشور توسط انگلیس و نروژ محافظت میشد، برقرار بود. نام و مدت زمان حضور وزرای مختار اتریش در ایران تا حدودی مشخص است.
هر چند سفارت اتریش یکی از قدیمیترین سفارتخانههای خارجی بود که در ایران دایر شد، ولی وزرای مختار آن کشور در زمان حضور طولانیمدت خود در ایران، از نقطهنظر برقراری توازن سیاسی و حضور موثر بهعنوان نیروی سوم، کار چندانی از پیش نبردند.
در اینباره کرزن بحق مینویسد: «غیر از نمایندگان روس، انگلیس و عثمانی، سایر نمایندگان سیاسی کمترین مشغولیتی در این شهر ندارند. ممکن است از طرف دولت متبوع خودشان بهطور محترمانه به این شهر شرقی تبعید شدهاند تا ضمنا درصدد استراحت و تجدیدقوا برآیند.»
تنها مشغولیت سفرای اتریش شرکت در مراسم درباری، جشنهای تاجگذاری، گفتن تبریک در اعیاد و تسلیت در فوت اعضای خاندان سلطنتی و بزرگان کشور، انتقال پیام تبریک و دعوت دولت متبوع خود و البته پیگیری دعاوی اتباع حقیقی و جعلی اتریش بود.
سطح روابط دیپلماتیک و تجاری دو کشور ایران و اتریش چندان تاثیری در اوضاع و احوال بهویژه خنثی ساختن نفوذ روسیه و انگلیس نداشت.
درحالیکه در اثر مسافرتهای ناصرالدینشاه به اتریش و ارتباط نزدیک و صمیمی با امپراتور فرانسوا ژوزف و مساعی برخی از بزرگان سیاسی و تجاری، اتریش از لحاظ میزان واردات و صادرات محصولات تجاری به ایران در رتبه پنجم قرار داشت، در آستانه جنگ جهانی اول به رتبه هفتم سقوط کرد.
ب) سفارت ایران در اتریش
در زمان صدارت امیرکبیر با اینکه حدود نیم قرن از تاسیس سفارتهای انگلیس، روسیه و عثمانی در ایران میگذشت هنوز دولت ایران در هیچیک از کشورهای خارجی سفارت مقیم نداشت و این امر باعث زیانهای فراوان شده بود. به این جهت به دستور امیرکبیر در سال ۱۲۶۷ قمری سه سفارت دائمی ایران در لندن، سنپترزبورگ و استانبول تاسیس شد و این امر مقدمه تاسیس سفارتهای مقیم در سایر کشورهای خارجی شد.
سفارت ایران در اتریش در سفر دوم ناصرالدینشاه به اروپا در سال ۱۲۹۵ قمری برقرار شد. در این مسافرت نریمانخان بهعنوان وزیر مختار ایران در اتریش منصوب شد. او که در سال ۱۳۰۹ قمری به قوامالسلطنه ملقب شد، تا ۱۳۲۱ در سمت خود باقی ماند.
نتیجهگیری
اتریش از جمله قدرتهای بزرگ قرن نوزدهم اروپا بود که توجه پادشاهان و سیاستمداران قاجاری را در یافتن قدرت سوم در برابر روسیه و انگلیس جلب کرد؛ طوری که اولین معلمان دارالفنون از اتریش استخدام شدند و پیادهنظام ایران به سبک نظامیان اتریش لباس پوشیده و آموزش دیدند.
همچنین، این کشور از نخستین کشورهایی بود که سفارت دائمی در ایران برقرار کرد و از نظر اقتصادی در ردیف پنجم مبادلات تجاری با ایران قرار گرفت. با وجود این، نتیجه دلخواه و مورد انتظار از روابط دو کشور که عبارت بود از حضور اتریش در ایران بهعنوان نیروی سوم، حاصل نشد.
معلمان و مستشاران اتریشی یکی پس از دیگری ایران را ترک کردند، تعلیمات آنها در حد ابتدایی و تعداد کارکنان سفارت هم در حد محدود باقی ماند که آن نیز با رفتن اتریشیها به فراموشی سپرده شد. از نظر رابطه تجاری هم اتریش به رتبه هفتم مبادلات خارجی با ایران و حتی رتبههای پایینتر سقوط کرد و حتی بعدا سفارت آن کشور در ایران منحل شد و نروژ و انگلیس حافظ منافع دولت آن کشور شدند.
مخالفت روسیه و انگلیس با نفوذ هر کشور ثالثی که منافع عظیم اقتصادی و سیاسی آنها را در ایران به خطر میانداخت؛ مخالفت و کارشکنی برخی از عمال و صاحبان قدرت مانند میرزا آقاخان نوری و کامران میرزا که اصلاحات مستشاران اتریشی را به زیان خود میدیدند فراهم نبودن زمینه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی لازم برای انجام اصلاحات اساسی در ایران و سرانجام شکست اتریش در جنگ جهانی اول از جمله مهمترین عواملی بودند که در عدمپایداری روابط دو کشور و حصول نتایج دلخواه از آن نقش اساسی داشتند.