در یادداشتی در عصر ایران آمده است: «ما را چه شدهاست؟ چرا بسیاری از ما مدام افسوس گذشته را میخوریم؟ چرا مانند رانندهای که باید حواس خود را متوجه مقابل و رو به رو کند، دائم به آینۀ عقب نگاه میکنیم؟
با چند مثال شاید بتوان این موضوع را شکافت:
قهوه خانۀ سنتی، رستوران سنتی، لبنیات سنتی، دیوارهای کاهگلی و آجر قرمز کردن نمای ساختمانهای نوساز و … تو گویی روح «قجریها» این بار به جای بدنۀ استکاننعلبکیها و قلیانها بر روح و مغز ما نقش بستهاست. در هنر و معماری و سایر بخشها انگار در چنبرهای از گذشته اسیر شدهایم و در مقاطعی هم انگار روح داییجان ناپلئون در برخی از ما دمیده است و یادمان میرود «دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند.»
انگار قرار نیست نسل امروزین برای آیندگان یادگاری بر جای بگذارند. تحت تاثیر یا خیالپردازی اتفاقات سالیان دور و گذشته از خاطر بردهایم زمان یک لحظه توقف ندارد و درنگ نمیکند و موظفایم به نسل جوان کمک کنیم تا راهی برای غلبه بر اندوه و نومیدی و ایجاد حرکت برای رسیدن به فردای بهتر بیابند.
برخی از ما به جای توجه به جنگل، به چند درخت نگاه میکنیم و در نتیجه دگرگونیهای بزرگ و برجسته و آشکار را آشکارا نمیبینیم چون تمرکزمان بر گذشتهگرایی و گلایه از زمین و زمان است؛ بی آن که علل عقبماندگیها و سیر در گذشته را در نحوه و سیستم حکمرانی و عمل و عکسالعمل خودمان جستوجو کنیم.
به این نکتۀ مهم و اساسی در چهارچوب آیندهنگری توجه نمیکنیم که طبق پیشبینیهای علمی و پژوهشی، نیمی از مشاغل امروزی تا سال ۲۰۳۰ (۹ سال دیگر) از بین خواهد رفت و این وظیفۀ ما و مجموعۀ دولتهاست که دانش آموزان و دانشجویان و مردم را برای دنیایی که هنوز مانند کوه یخ بیشتر حجم آن ناپیداست، آماده کنیم.
پاسخ را باید در «تغییر» در سیستم آموزشی و بهداشتی و آموزشهای عالی و حرفه و فن جُست. سیستم کنونی آموزشی ما هنوز بر روی چهار چرخ نیم قرن گذشته حرکت میکند و به همین دلیل خروجی این خط مشی نخنما شده، حضور و ظهور به اصطلاح فارغالتحصیلان کمسواد و کماطلاع و بیگانه با تغییر و تحولات سریع تکنولوژیک است که به دلیل ضعف در دانایی و توانایی در ترسیم راهکاری برای آینده و دنیای جدید که در آن «توسعه پایدار» اصل باشد، ناچار به افسانهسرایی و خیالپردازی رو آوردهاند.
این معضل نیز جز با ارتباطات هدفدار و ترسیم شده با محافل علمی ـ پژوهشی و صنعتی جهان قابل حل نیست وگرنه مانند این روزها گرفتار ترس و نومیدی و فرار از واقعیتها و چشم بستن به مظاهر فناوریهای جدید خواهیم بود.
این گونه است که صرفا گرایش به گذشته مانند اپیدمی رواج پیدا میکند و سوار بر مرکبی خیالی از ذهنگرایی و خیالپردازی میپنداریم به سوی پیشرفت در حرکتایم و سادهلوحانه انتظار داریم که آن مرکب ما را از تاریکی عقبماندگیها به سرمنزل پیشرفت و قلههای افتخار جهانی برساند؛ حال آن که این مرکب نمکنشناس است و شیفتۀ بر زمین کوفتن سوار خود!
عزیزانی که شیفته «گذشته» هستید، گذشتهها گذشته است! در حال حاضر و در عصر اقتصاد دیجیتال، نانورباتها، اینترنت اشیاء، ماشینهای هوشمند، انرژیهای تجدیدپذیر، اکتشافات فضایی، هوش مصنوعی و جهان وب به سرعت در حال پیشرفت است.
از سوی دیگر تغییرات اقلیمی و خشکسالیها بر تاریخ بشر سایه انداخته و سلطه پیدا میکند. باید از همین امروز باید به فکر حل این مسایل باشیم و تنها چاره هم پذیرفتن اصل «تغییر» در همۀ ابعاد کار و زندگی است. برای شروع و در گام نخست، نوسازی سیستم آموزش و پرورش فرزندان آیندهساز میهن ضرورت دارد. آن چه ضرورت ندارد این است که چرخ را از نو اختراع کنیم!
بهرهگیری از دستاوردهای علمی و تجربی کشورهای پیشرفته جهان از جمله فنلاند، نروژ، نیوزلند و … میتواند نقش ما را در ساختن فردای ایران با تربیت نسلی دانا، آگاه، چشمباز و چشمسیر و مسئولیتپذیر پُررنگ کند.
این یکی از راههای فرار از گذشتهگرایی و رسیدن یا سهمداشتن در بازارهای سیال و بهسرعت در حال تغییر است. اگرچه ذهن انسان به خصوص در جوامع توسعهنیافته همواره نگران است. در زندگی ماشینی و تقریبا هوشمند امروز البته دلایل کافی برای نگرانی وجود دارد، اما راه پایاندادن به اضطراب و ترس از آینده، گرویدن به گذشته و غرق شدن در خیالات نیست.
همین که بدانیم باید نگران چه باشیم و چگونه برای آیندهای متفاوت از جهانی که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم، آماده شویم خود کمک بزرگی برای تغییر شکل و بازمهندسی زندگیمان در عصر هوش مصنوعی و بیوتکنولوژی خواهد بود.
کافی است «آموختن» و «یادگیری» را به صورت مادامالعمر سرلوحۀ کار و زندگی خود قرار دهیم و نسخهنویس سرگردانی ابدی خویش نباشیم.
انتهای پیام