او گفت: من در خانه نبودم. وقتی آمدم خانه سوخته بود. اصلا خبر ندارم چه اتفاقی افتاده است. گفتههای این مرد در حالی بود که به پلیس خبر رسید میترا قبل از آتشسوزی خانه به قتل رسیده است. پزشکی قانونی اعلام کرد علت مرگ برقگرفتگی بوده است. با توجه به نظریه پزشکی قانونی کیان بهعنوان متهم ردیف اول مورد بازجویی قرار گرفت.او باز هم همهچیز را انکار کرد تا اینکه خانواده مقتول از دامادش شکایت کردند و مدعی شدند او دخترشان را به قتل رسانده است. آنها گفتند کیان و میترا با هم اختلاف داشتند و کیان آدم خشنی بود و چند باری دخترشان را کتک زده بود. ضمن اینکه آخرینبار آنها با هم درگیری داشتند و بههمیندلیل هم میترا به خانه کیان رفته بود تا با او صحبت کند.
وقتی کیان در برابر این ادعاها قرار گرفت، لب به اعتراف گشود و گفت: من همسرم را خیلی دوست داشتم؛ اما خانوادهاش در زندگی ما دخالت میکردند و همین باعث اختلاف بین ما شده بود. ما شیرینیخورده هم بودیم و میترا همسر من محسوب میشد؛ اما به حرفهایم گوش نمیکرد و باعث شد با هم اختلاف شدید پیدا کنیم. روز حادثه وقتی که به خانه من آمد، خیلی عصبانی بود.با هم جروبحث کردیم و من هم خیلی عصبانی شدم. او بدون اینکه حرفهای من را بشنود، به اتاق خواب رفت تا بخوابد و من که از شدت عصبانیت دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم، یک سیم برق برداشتم و یک طرف آن را به پریز برق و طرف دیگر را به بدن میترا وصل کردم و او را کشتم.
البته قصدم این نبود که او را بکشم و فقط میخواستم بداند میتوانم هر کاری بکنم؛ اما جریان برق شدید بود و باعث مرگ او شد. متهم گفت: برای اینکه قتل را اتفاقی نشان بدهم، خانه را آتش زدم و خودم از منزل خارج شدم. بعد از گفتههای متهم حکم بازداشت او صادر شد و با توجه به شکایت اولیایدم، مدارک بهدستآمده، بازسازی صحنه قتل و سایر شواهد موجود کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.متهم پای میز محاکمه رفت. در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا کیفرخواست علیه کیان خوانده شد و سپس اولیایدم در جایگاه حاضر شدند و درخواست قصاص کردند. آنها گفتند حاضر به گذشت نیستند و متهم را بههیچوجه نمیبخشند.
وقتی نوبت به مهندس جوان رسید، ادعا کرد قتل کار او نبوده است. این مرد گفت: من قاتل نیستم. انسان متشخصی هستم که به من تهمت قتل زده شده است. زمان حادثه اصلا در خانه نبودم و نمیدانم چه اتفاقی رخ داد؛ اما در اداره آگاهی آنقدر از من بازجویی کردند و من را تحت فشار قرار دادند که مجبور شدم قبول کنم قتل کار من بوده است.متهم در پاسخ به این پرسش که اگر او قاتل نیست پس چه کسی میترا را کشته است، گفت: من این کار را نکردهام و نمیدانم چه اتفاقی افتاده است و از اینکه چه کسی با همسرم دشمنی داشته است، خبر ندارم. او در پاسخ به این پرسش که اختلافش با همسرش بر سر چه مسئلهای بود، گفت: بر سر مسائل مختلف با هم اختلاف نظر داشتیم؛ اما اختلاف ما جدی نبود و من همسرم را خیلی دوست داشتم. آن روز هم وقتی به خانهام آمد، حالش هم خوب بود. ما صحبت کردیم و خندیدیم و شوخی کردیم. بعد همسرم به اتاق رفت که بخوابد.
من هم بیرون رفتم و وقتی برگشتم، خانه آتش گرفته بود. متهم درباره اینکه چه کسی سیم برق را به همسرش وصل کرده است، گفت: من نمیدانم چه اتفاقی افتاده است. شاید او یکباره تصمیم گرفته خودکشی کند یا حتی شاید کسی وارد خانه شده و او را کشته است؛ اما من این کار را نکردهام و اتهام را قبول ندارم. او درباره حرفهای خانواده همسرش گفت: من بارها گفتهام که اختلافم با میترا جدی نبود و اصلا گفتههای خانواده همسرم را قبول ندارم. یک سال است در زندان هستم.من یک مهندسم و شخصیت اجتماعی دارم و بهدلیل تهمتی که به من زده شده است، بیدلیل در زندان بهسر میبرم. اکنون درخواست رد اتهام را دارم. سپس وکیلمدافع متهم در جایگاه حاضر شد. او دفاعیات خود را مطرح کرد و گفت: موکل من مرتکب قتل نشده و بارها این اتهام را رد کرده است. موکل من فقط در مرحله بازجویی به قتل اعتراف کرده؛ ولی غیر از آن بارها این اتهام را رد کرده است. بعد از گفتههای وکیلمدافع، کیان یکبار دیگر در جایگاه حاضر شد و آخرین دفاعیات خود را مطرح کرد. در پایان هیئت قضات برای تصمیمگیری در این زمینه وارد شور شدند و بهزودی رأی خود را اعلام خواهند کرد.