این غزلسرا شعر را بازتاب جامعه و زبان جامعه دانست و گفت: هنرمند جامعه خود را میبیند و آن را انعکاس میدهد. وقتی جشنی نباشد، دیگر شاعر هم نمیتواند از جشن بگوید چون شاعر روزگار ما مسائل روز را بیان میکند و باید هم همین انتظار را از شاعر داشته باشیم. با این حال بارقههایی از آیینهای بومی در شعرهای شاعران دیده میشود، مثلا از کلمات بومی در شعرشان استفاده میکنند؛ همین خوب است و باعث میشود که این آیینها فراموش نشود.محمد سلمانی پرداختن شاعران امروز به سنتها و آیینها را در قیاس با شاعران گذشته نیز متاثر از جامعه دانست و اظهار کرد: وقتی جامعه دیگرگون میشود، شاعر و زبان او هم دیگرگون میشود. وقتی به دوره مشروطه نگاه میکنیم میبینیم که جامعه در شعر یک جور، پس از انقلاب که شعرها اغلب متاثر از جنگ و انقلاب بودند، یک جور و به این شکل خودش را در شعر بازتاب میدهد.
وقتی خون سیاوش را در شعر میبینیم
قلم | qalamna.ir :
گروه فرهنگی: محمد سلمانی با بررسی حضور آیینهای ایرانی در شعر امروز، میگوید مثلا «سیاوش» در غزل شاعران به آیین خون سیاوش که از آیینهای دیرین ماست برمیگردد.این شاعر و منتقد ادبی درخصوص جایگاه آیینها و سنتهای ایرانی در شعر امروز اظهار کرد: شعرهای بومی فراوانی داریم که به این آیینها پرداختهاند؛ در واقع از عناصر بومی در شعرها استفاده میشود. حتی اگر موضوعیت آنها به این آیینها نپردازد، ولی من بارقههایی از آنها را در غزلهای شاعران معاصر مشاهده کردهام.سلمانی افزود: مثلا وقتی «سیاوش» را در غزل شاعران میبینیم، این به آیین خون سیاوش که از آیینهای دیرین ماست، برمیگردد. یا وقتی در شعرها از نوروز صحبت میشود، این به آیینهای باستانی ما برمیگردد که در شعر شاعران متجلی شده است؛ من اینها را مشاهده کردهام و پررنگ هم بوده است.
او سپس در پاسخ به سوالی درمورد حضور برخی آیینهای ملی (که شاید مانند جشن نوروز و دیگر آیینهای مرسوم فراگیر نباشند) در شعر امروز گفت: متاسفانه این آیینها را در شعر و غزل معاصر کمتر میبینیم. هر چند که هنوز هم این جشنها بعضا برگزار میشوند اما اغلب به صورت خانگی هستند. اما این روزها شیوع ویروس کرونا باعث شده که برگزاری آیینهایمان محدودتر شود که این بر شعر هم اثر میگذارد و خودش را نشان میدهد.محمد سلمانی در ادامه با اشاره به اثرپذیری شعر از جامعه روزگار خود بیان کرد: با توجه به مشکلات جامعه، میبینیم که این آیینها در شعرها هم کمتر دیده میشود و علت آن همین گرفتاریهای رومزه شاعران است چون بناست شاعر زبان جامعه خود باشد اما وقتی جامعه را دیگرگون میبیند، جلوه آن در شعرش هم متفاوت میشود. در واقع وقتی جشنی نباشد، شاعر چگونه میتواند از جشن بگوید؟ شاعر نمیتواند بنشیند و به گذشته خود مباهات کند و بعد شعر بگوید، مگر اینکه شعرهای گذشتگان را بخواند و آنها را بازنویسی کند که البته این هم با روح شعر خیلی سازگار نیست.