قلم، در گزارش این افکارسنجی که توسط کارگروه مهاجرت و اشتغال انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران انجام شده، آمده است؛ تبدیل شدن مهاجرت دانشجویان به یک الگوی غالب در زیست جوانان ایرانی، خاصه اگر بی بازگشت باشد، تنها به یک معناست؛ دانشگاه پیوند خود را با دیگر نهادهای مقوم جامعه از دست دادهاست، به جای رفع نیازهای جامعه به تولید و صادرات نیروی انسانی متخصص و نیمهمتخصص برای بازار کار جهانی میپردازد و در یک کلام ازخودبیگانه شدهاست.
فرض نخست ما این است که دانشگاه تنها در پیوند با دیگر ارکان جامعه، در پیوند با صنایع، خدمات عمومی و دیگر شقوقی تقسیم کار اجتماعی می تواند به وظیفه های خود به عنوان حلقه هایی از زنجیرهای بازتولید اجتماعی عمل کند. تصویر دانشگاهی که عمده دانشجویان آن تصمیم به ترک وطن گرفته اند، چیزی جز تصویر برزخ میان دو خواب، کابوسی تقدیر جمعی و رویای رستگاری فردی نیست.
در پاسخ به این پرسش با محدودیتهای بسیار مواجه بودیم. نتایج پیمایش ما از مجموع ۲۳۲ پرسشنامه تکمیل شده به دست دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران برآمده است که از قضا توزیع متوازنی میان رشته های مختلف تحصیلی نداشته است. ۱۲۵ شرکتکننده از رشته های فنی، ۲۵ نفر از رشته های علوم پزشکی، ۲۶ نفر از رشته های علوم انسانی و ۵۶ نفر از دیگر رشته ها یا بدون ذکر نام رشته در این پیمایش شرکت کردند. بالطبع این توزیع بر نتایج ما تأثیر گذاشته است. با این حال کوشیدیم تا شیوه نمونه گیری از میان دانشجویان ارطریق انتخاب محل توزیع پرسشنامه تصادفی باشد و به طور ویژه سهم اعضای انجمن اسلامی دانشجویان در شرکت کنندگان بیش از سهم واقعی آنها در دانشگاه نباشد.
توزیع جنسیتی شرکت کنندگان نیز توزیع متوازنی نبود. ۱۴۱ نفر از دانشجویان آقا و ۹۰ نفر از دانشجویان خانم در پیمایش شرکت کردند و ۱ نفر نیز جنسیت خود را مشخص نکرده بود. به لحاظ مقطع تحصیلی نیز، ۱۴۵ نفر از دانشجویان کارشناسی، ۴۹ نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد و ۳۵ نفر از دانشجویان دکتری در پیمایش شرکت کردند و ۳ شرکت کننده نیز مقطع خود را مشخص نکردند. ذکر این مسائل به جز ضرورت تدقیق روشی و صداقت علمی، بر این مسئله دلالت دارد که مدعای ما انطباق دقیق رقمهای به دست آمده با واقعیت نیست. شاید بیشترین کار ما این باشد که تلاش کرده ایم به این مسئله به سهم خود موضوعیت ببخشیم.
چند درصد از دانشجویان قصد مهاجرت تحصیلی دارند؟
۱۴ درصد از شرکت کنندگان در افکار سنجی به این سوال که آیا می خواهید برای ادامه تحصیل از ایران خارج شوید پاسخ منفی دادند. ۲۳ درصد هنوز در این باره برنامه ریزی نکرده اند، ۲۹ درصد تنها در صورت پیش آمدن فرصتی مناسب مهاجرت خواهند کرد و ۳۴ درصد تصمیم خود را برای مهاجرت از ایران گرفته اند. علاوه نتایج برگرفته از خوداظهاری، تحلیل شیوهی انتخاب پاسخ سوالات بیانگر این بود که ۶۴ درصد دانشجویان قصد مهاجرت از کشور دارند، ۲۳ درصد تمایل به ماندن و ۱۳ درصددچار تردید میان ماندن و رفتنند.
بگذارید به نتایج پرسش قبل نگاهی به تفکیک جنسیت و مقطع تحصیلی نیز بیاندازیم. تحلیل نتایج پرسشنامه ها به تفکیک جنسیت گویای این است که آقایان گرایش بیشتری به مهاجرت از ایران دارند و همچنین درصد کمتری از آقایان تنها در شرایط مطلوب حاضر به مهاجرت اند. تمایل به ماندن در ایران در خانم ها ۵ درصد بیشتر از آقایان است.
در میان دانشجویان مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، بیشترین درصد افراد – به ترتیب ۳۵ و ۴۱ درصد – تصمیم خود را برای مهاجرت از ایران گرفتهاند و به ترتیب ۲۸ و ۲۷ درصد نیز در صورت وجود فرصت مناسب از ایران مهاجرت خواهند کرد. اما اکثریت نسبی دانشجویان دکتری – ۴۶ درصد – تنها در صورت وجود فرصت مناسب از ایران مهاجرت خواهند کرد؛ ۲۹ درصدایشان در هر شرایطی از ایران خواهند رفت و ۲۵ درصد در ایران خواهند ماند.
از شرکت کنندگانی که در سوال نخست به مهاجرت از کشور “نه” نگفتند پرسیدیم که “در صورت مهاجرت، آیا پس از پایان تحصیل به ایران باز خواهید گشت؟” ۴۱ درصد خواهان بازگشت به ایران بودند، ۴۶ درصد هنوز تصمیم خود را نگرفته اند و ۱۳ درصد بازگشت به ایران را از سرنوشت خود حذف کرده اند. به این ترتیب عمدهی دانشجویان مهاجر بر سر مسئله ی بازگشت به ایران مرددند. علاوه بر اینکه باید امیدوار بود تا روند مهاجرت از کشور با تغییر سیاستگذاری برای نسلهای بعد به نفع ماندن جا به جا شود، بنا به این شواهد سیاستگذاری برای تقویت روند بازگشت دانشجویان به ایران نیز میتواند مورد برنامه ریزی قرار گیرد.
چرا دانشجویان از کشور مهاجرت می کنند؟
چرا دانشجویان از کشور مهاجرت می کنند و سرنوشت خود را در کدام مقصد و با چه معاییری جستجو میکنند؟ ۲۱ درصد شرکت کنندگانی که تصمیم به ماندن در ایران نگرفته اند، دسترسی به تحصیلات با کیفیت را جزء سه دلیل واجد اولویت خود برای مهاجرت ذکر کرده اند. تحلیل نتایج با مبنا قرار دادن سه دلیل واجد اولویت هر شرکت کننده برای ترک ایران به ما می گوید که ۱۵ درصد دانشجویان برای کسب رفاه و درآمد مناسب، ۱۳ درصد به دلیل اعتقاد به وجود فساد اقتصادی و اداری و بیعدالتی در ایران، ۱۰ درصد گریزان از محدودیتهای اجتماعی، ۹درصد ناامید از اصلاح و بهبود مشکلات، ۹ درصد به سودای تنوع و ماجراجویی، ۷ درصد دلزده از فرهنگ شهروندان و ۵ درصدبه دلیل محدودیتهای سیاسی جلای وطن میکنند.
تبعیت از افراد موفق، استقلال از خانواده و دیگر مسائل خانوادگی، مخاطرات محیطی امنیت و سلامت و نیز وجود سربازی اجباری هر یک کمتر از ۵ درصد و مجموعا ۱۰ درصد دلایل مهاجرت از ایران را تشکیل میدهد.
مقصد مهاجرت های تحصیلی کدام کشورها هستند؟
۳۸ درصد شرکت کنندگان امریکای شمالی را جزء سه مقصد واجد اولویت خود قرار داده اند. ۳۶ درصد نیز به این ترتیب اروپای غربی، ۱۵ درصد استرالیا، ۹درصد اروپای شرقی و ۲درصد شرق آسیا را انتخاب کرده اند.
نتایج تحلیل سه دلیل نخست دانشجویان برای انتخاب کشور مقصد از این قرار بود که ۲۶ درصد در جستجوی دانشگاه های باکیفیت تر، ۲۲ درصد امیدوار به سطح بالاتری از رفاه و تأمین اجتماعی، ۱۷ درصد خواستار زندگی در کشوری توسعه یافته تر، ۱۵ درصد جویای فرصتهای شغلی، ۱۱ درصدبه سودای رشد اقتصادی و ۹ درصد چشم دوخته به آزادی های مدنی و سیاسی، زیستن در کشوری دیگر را برمی گزینند.
این یافته که تنها ۲۱ درصد دانشجویان، جویای تحصیل با کیفیتترند و تنها ۲۶ درصد وجود دانشگاه با کیفیت را معیار انتخاب کشور مقصد می دانند باید ما را در اطلاق عبارت فرار مغزها به روند مهاجرت دانشجویان محتاطتر کند. در حقیقت شبکه پیچیده ای از مقاصد سرنوشت دانشجو را در قبال مهاجرت از ایران رقم میزند که بخش زیادی از آن خارج از دانشگاه قرار دارند. دانشجویان نه برای شکوفا کردن توان علمی خود، بلکه بیشتر به سودای بهرهمندی از زیستی دلخواه تر ترک وطن می کنند؛ برای تغییر روند، به نفع ماندن در ایران باید علاوه بر بهبود اکادمی، تصویر کلی زیست در ایران که برخی از اجزای آن ضمن دلایل پرسش های پیش به تلویح بیان شد، ارتقا یابد.
مهاجران تحصیلی چقدر از شرایط مهاجرت مطلعند؟
پرسش دیگر این است که دانشجویان، که با دلایلی که در بند پیش تحلیل شد وطن را ترک می کنند، از شرایط تحصیل، کار و اقامت در مقاصد احتمالی تا چه اندازه مطلعند. ما میزان اطلاع شرکت کنندگان از هزینه های زندگی، شرایط کسب شغل، شرایط الزامات و دشواری های تحصیل، میزان تنهایی و ایجاد ارتباط، تسلط به زبان، رفتار شهروندان کشور مقصد با مهاجران، تفاوتهای فرهنگی کشور مقصد با ایران، سیاستهای کشور مقصد دربارهی مهاجران و شرایط دریافت ویزا و اقامت را به تفکیک سنجیدیم. در مجموع این پرسشها به طور میانگین، ۲۹ درصد از افراد آگاهی کامل را اظهار کردند.
۵۵ درصد تا حدودی آگاهی و اطلاع کلی دارند و ۱۳ درصد به طور میانگین درباره این موارد اصلا آگاهی ندارند. ۳ درصدنیز آگاهی از این مسائل را واجد اهمیت ندانستند؛ به تعبیری عمده دانشجویان بدون اطلاع دقیق از شرایط مقصد کشور را ترک میکنند. تسلط به زبان بیشترین موردی است که دانشجویان در خصوص کشور مقصد لحاظ کرده اند، ۹۶ درصد به زبان کشور مقصد تسلط نسبی یا کامل دارند.
در این میان ۲۵ درصد از سیاستهای کشور مقصد در قبال مهاجران اصلا آگاهی ندارند؛ ۲۰ درصد شرکت کنندگان در قبال شرایط اخذ ویزا و اقامت، ۱۹ درصد در قبال رفتار مردم کشور مقصد با مهاجران، ۱۵ درصد درباره شرایط شغلی و ۱۰ درصد درباره شرایط تحصیل بنا به اظهار خود هیچ اطلاعی ندارند. ۳۶ درصد شرکت کنندگان از شرایط تحصل آتی خود، ۲۱ درصد از هزینه های زندگی، ۱۸ درصد از شرایط شغلی آتی و ۱۶ درصد از سیاستهای کشور مقصد در قبال مهاجران کاملا آگاهند. ۴۱ درصد افراد کاملا بر تنهایی خود و مسائل در ارتباطی در کشور مقصد آگاهند، ۴۴ درصد آگاهی نسبی دارند و برای ۷ درصد از کسانی که کشور همزبان خود را ترک میکنند تنهایی و مسائل ارتباطی بیاهمیت است.
از شرکت کنندگان خواسته بودیم تا پیش بینی خود را نیز از شرایطی که پس از مهاجرت خواهند داشت برای ما بنویسند. گروهی گفته بودند که شرایط دشواری در انتظارشان خواهد بود اما برای رسیدن به چیزی که شایستگی آن را دارند و امید به آیندهای مطمئن حاضر به تحمل سختی هستند. گروهی نیز شرایط روحی و روانی بهتری را در زندگی خارج از ایران برای خود متصورند. آلوده نشدن به فساد در مسیر کار و پیشرفت در ایران و کسب فرصت برای نشان دادن تواناییهای فردی نیز از زمره پیشبینیهای دیگر شرکتکنندگان در پیمایش بود.
علیرغم آنکه جامعه مورد پیمایش ما دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران بود، مهاجرت از طریق پذیرش تحصیلی تنها راهی نیست که دانشجویان از طریق آن حاضر به ترک وطن هستند. ۶۲ درصد شرکت کنندگان مهاجرت از طریق پذیرش تحصیلی را جزء سه طریق واجد اولویت خود برای ترک وطن ذکر کرده اند. ۱۹ درصد از طریق یافتن شغل، ۱۱ درصد با لاتاری، ۶ درصد به واسطهی ازدواج با اتباع یا افراد مقیم و ۲ درصد از طریق پناهندگی و راه های غیرقانونی حاضر به ترک ایران هستند. به علاوه از میان شرکت کنندگان، ۱۵ درصد تا به حال در لاتاری شرکت کردهاند، ۱۹ درصد تمایل به شرکت دارند اما فرصت آن را تا به حال پیدا نکرده اند، ۲۶ درصد با لاتاری آشنایی ندارند، ۳۶ درصد تمایلی به شرکت در آن ندارند و ۱ درصد نیز به هوای مهاجرت مرتبا در لاتاری شرکت می کنند.
این واقعیت که در یکی از دانشگاه های مادر کشور، ۳۸ درصد دانشجویان به طریقی جز پذیرش تحصیلی در پی مهاجرت از کشورند تأییدی دیگر بر این مسئله است که مهاجرت دانشجویان علاوه بر کیفیت دانشگاه، باید در رابطه با کل مسائلی که بر آینده و معیشت یک فرد در ایران تأثیر میگذارد تحلیل شود.
چند درصد به ایران باز خواهند گشت؟
آنها که میمانند، آنها که بازمیگردند، با چه ریسمان هایی سرنوشت خود را به ایران گره زده اند؟ ۱۴ درصد از شرکت کنندگان از همان ابتدا به پرسش مهاجرت “نه” گفتند. از آنها پرسیدیم که چرا در ایران می مانید.
تحلیل سه دلیل دارای اولویت برای ماندن در ایران به ما میگوید که آنها که می مانند ۲۱ درصد دلبستگیهای جدی در ایران دارند، ۱۴ درصد دغدغه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارند، ۱۴ درصد به ایران علاقه دارند، ۱۴ درصد به اصلاح وضع موجود امیدوارند، ۱۲ درصد از تنهایی و غربت هراسانند، ۱۰ درصد از امکانات کافی در ایران بهرهمندند، ۸ درصد توانایی مالی ندارند و ۷ درصد در ایران موقعیت تحصیلی یا شغلی مناسبی دارند. تحلیل مشابه دلایل آنها که بازمیگردند می گوید: ۲۴ درصد ایران را دوست دارند، ۲۴ درصد دغدغه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برای ایران دارند، ۲۱ درصد دلبستگی های جدی در ایران دارند، ۱۴درصد از تنهایی و غربت رنج میکشند، ۵ درصد امکانات کشور را برای زندگی کافی میدانند، ۵ درصد معتقند میتوانند موقعیت و شغل مناسب در ایران پیدا کنند و ۱ درصد از یافتن شغل مناسب در خارج از ایران مأیوسند. ۶ درصد نیز علیرغم تمایل به بازگشت به ایران، حاضر به بازگشت برای زندگی دائمی در ایران نیستند. با اینکه در شهود عمومی، بارزترین دلیل عدم مهاجرت وجود دلبستگیهایی فردی برای ماندن به نظر می رسد، اما این تنها در ۲۱ درصد موارد علتی برای ماندن یا بازگشت به وطن است. یافته های ما به روشنی نشان می دهد که دلایلی که به نحوی بازنمای وطن دوستی و تعهد به مشارکت در سرنوشت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور است میتوانند نقش بارزتری در انتخاب ماندن در ایران داشته باشند.
چه دلایلی دانشجویان را از رفتن باز می دارد؟
از کسانی که می روند پرسیدیم که در چه شرایطی حاضرید از تصمیم خود صرف نظر کنید و در ایران بمانید. بیشترین پاسخ ها بر مدار بهبود شرایط تحصیلی، پژوهشی و شغلی، شایسته سالاری و اعتماد به نخبگان جوان، افزایش آزادی ها، حرکت در مسیر توسعه و امنیت اقتصادی می گشت.
برخی نیز به مواردی از قبیل آزادی اکادمیک و ایجاد فرصت برای چهره های علمی، بهبود اوضاع آموزش و پژوهش علوم انسانی در کشور، حذف سربازی اجباری، بهبود اخلاقی و معنوی جامعه، رفع فساد در بوروکراسی حاکم، ایجاد فرصت مشارکت و حقوق برابر برای زنان، بهبود وضعیت سلامت و بهداشت و امکان دستیابی به آرامش روانی به عنوان دلایلی که در صورت حصول حاضر به بازنگری در تصمیم خود برای ترک وطن هستند اشاره کردهبودند.
با این که بسیاری، مهاجرت از ایران را سرنوشت مطلوب افراد موفق و نخبگان دانشگاهی می دانند، اما چنین تقدیری تنها به کند شدن پیشرفت کشور، تضعیف بخش تحولخواه مردم و فراموشی آهسته تقدیر جمعی خواهد انجامید. صداهایی میان مردم و دانشجویان برای ماندن در ایران، برای اولویت دادن به سرنوشت جمعی در برابر رویای رستگاری فردی و برای تلاش جمعی در جهت رقم زدن چنین سرنوشتی به گوش می رسد، امیدواریم که این صداها همانند جویبارهایی در دامنه ها، یکدیگر را بیابند و به هم برسند. همچنین چنان که از این پیمایش بر میآید بخش زیادی از دانشجویان بر سر مهاجرت از کشور و نیز بر سر بازگشت به ایران در صورت مهاجرت مرددند. همچنانیکه نشان دادیم دلبستگیهای فردی علیرغم تأثیر تعیین کننده ترین عامل برای چنین تصمیمی نیستند. تقدیر در گرو بهبود شئون مختلف زیست در ایران و حفظ امید به چنین بهبودی است.
منبع: ایسکا نیوز