پس از دستگیری متهم، مادر مقتول به مأموران گفت: دختر و دامادم بر سر اینکه بچه دار نمیشدند اختلاف داشتند و مدام باهم درگیر بودند و دامادم مدام دخترم را کتک میزد تا اینکه او از خانه قهر کرد و یک ماهی به خانه ما آمده بود تا از همسرش جدا شود.روز حادثه دامادم به خانه ما آمد و بهجای دلجویی به سمتش حمله کرد و دوباره کتکش زد.
پسرم برای کمک به خواهرش جلو رفت که دامادم با چاقو او را زد و بعد در حمام را شکست و دخترم را در داخل حمام کشت و حالا هم من و پدرش برای او درخواست قصاص داریم.در ادامه متهم در دفاع از خودش گفت: من و همسرم از ابتدا باهم اختلاف داشتیم و چون بچه دار نمیشدیم این اختلاف شدیدتر شده بود.یک ماه بود که همسرم قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود. من در یکی از شهرستانها کار گرفته و به شهرستان رفته بودم، بعد از یک ماه به تهران برگشتم به خانه پدرزنم رفتم تا با همسرم آشتی کنم.
وقتی زنگ خانهشان را زدم همسرم با فحاشی و داد و فریاد من را از خانه بیرون انداخت.خانوادهاش هم از او حمایت میکردند. بعد برادرش به سراغم آمد و من را هل داد. از خانهشان خارج شدم، اما آنها بازهم به من فحاشی میکردند.آنقدر عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم. به سمت ماشین رفتم یک چاقو برداشتم و به خانه برگشتم به سمت همسرم رفتم، او با عصبانیت و ترس فحاشی کرد و به سمت حمام رفت. برادرش جلو آمد و با من درگیر شد که او را زدم بعد هم همسرم را کشتم.
بعد از گفتههای متهم، کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری ارسال شد و وی محاکمه شد و در نهایت هیأت قضات پس از شور متهم را به قصاص، پرداخت دیه و ۳ سال و نیم حبس محکوم کردند.حکم در دیوان عالی کشور نیز تأیید شد.به این ترتیب متهم در فهرست اعدامیان قرار گرفت و چندین بار اولیای دم برای اجرای حکم دعوت شدند، اما آنها نه حاضر به گذشت شدند و نه حاضر به اجرای حکم قصاص.
تا اینکه متهم از دادگاه درخواست اعمال ماده ۴۲۹ کرد. او در نامهای به دادگاه نوشت که، چون اولیای دم حاضر به تصمیمگیری نیستند از دادگاه درخواست دارم تا به وضعیتم رسیدگی کنند. من سالهاست در زندانم و درخواست دارم دادگاه من را آزاد کند تا بتوانم مستقیم با اولیای دم صحبت کنم و رضایت آنها را جلب کنم.