stat counter
تاریخ : یکشنبه, ۴ آذر , ۱۴۰۳ Sunday, 24 November , 2024
  • کد خبر : 366793
  • 01 خرداد 1400 - 9:57
1

«عاشق خیابانی» اسیر طناب دار شد

قلم | qalamna.ir :
گروه حوادث: جوان ۲۵ ساله ای که سه سال قبل در ماجرای یک عشق خیابانی، مرد بی گناهی را با ضربات خنجر در یک میوه فروشی به قتل رساند، سپیده دم چهارشنبه گذشته در زندان مرکزی مشهد، اسیر طناب دار شد و به مجازات رسید.

این حادثه وحشتناک در هجدهم بهمن سال ۹۷ هنگامی در بولوار ادیب مشهد رخ داد که جوان ۲۲ ساله ای به نام «سجاد» از مدتی قبل با دختری در یکی از مراکز معروف تجاری منطقه سی متری طلاب آشنا شده بود. طولی نکشید که سجاد به «بهاره» دل باخت و این عشق خیابانی با دیدارهای حضوری و قرارهای ملاقات پنهانی و آشکار ادامه یافت.

آن ها که عنوان «دوست اجتماعی» را برای خودشان برگزیده بودند به تفریح و گشت و گذار در حاشیه شهر و مناطق ییلاقی می رفتند و با یکدیگر خلوت می کردند اما درحالی که «سجاد» علاقه عجیبی به دختر جوان پیدا کرده بود، زمزمه های ارتباط او با جوانان دیگر در مرکز تجاری و همچنین رابطه عاشقانه اش با یکی از دوستان خودش در بازار تجاری پیچید. «سجاد» که نمی خواست این گونه شنیده ها را باور کند خودش را توجیه می کرد که چنین موضوعی دروغ است اما آرام آرام سوء ظن و تردید وجودش را فرا گرفت.

او برای رهایی از این افکار سرگردان، دوستش «امیر» را زیر نظر گرفت. اگرچه در همین مدت کوتاه به ارتباط «بهاره» با دیگر افراد غریبه نیز پی برد اما باز هم نمی توانست آن دختر را فراموش کند. او که به این عشق هوس آلود دلبسته بود این گونه خود را قانع می کرد که نباید به گذشته «بهاره» کاری داشته باشد در حالی که آن دختر همچنان به ارتباط دوستانه خود با دیگران نیز ادامه می داد.

در این میان شعله های کینه و دشمنی بین امیر و سجاد زبانه کشید و این دوستی طوری رنگ خشونت و وحشت گرفت که دوئل عشقی هولناکی بین آن ها آغاز شد.«بهاره» نیز حدود ۱۰ روز بود که به تماس های «سجاد» پاسخ نمی داد و کسی هم از او خبری نداشت تا این که بالاخره «سجاد» از یک خط تلفن دیگر به «بهاره» پیام داد و از او درخواست کرد به تماسش پاسخ دهد. حدود ساعت ۱۹ بود که «بهاره» با سجاد تماس گرفت ولی درحالی که عاشق ۲۲ ساله لب به شکوه و گلایه گشوده بود از آن سوی خط صدای آشنایی را شنید و اصرار کرد که «بهاره» بگوید کجاست و با چه کسی همراه شده است؟!

بهاره نیز خیلی خونسرد پاسخ داد در طرقبه است و با «امیر» به تفریح و گشت و گذار می پردازد! «سجاد» با شنیدن نام «امیر» دیگر سررشته افکارش برید و به نقشه شوم یک جنایت گره خورد. او با ترفندی خاص، بهاره را به منزلش کشید و با تشریح عشق آتشین خودش که نمی تواند او را فراموش کند، تیغی را برداشت و برای اثبات این عشق خیابانی، دستش را برید تا با این خون به «بهاره» ثابت کند که به او علاقه مند است ولی در همین حال زنگ گوشی بهاره به صدا درآمد و گفت وگوی تلفنی او با «امیر» در آن سوی خط دوباره ورق این عشق هوس آلود را برگرداند و صحنه هولناکی را رقم زد.

«سجاد» با مشاهده این گفت وگوی تلفنی، تصمیم گرفت از دوستش «زهرچشم» وحشتناکی بگیرد به همین دلیل چند بار با او قرار گذاشت تا یکدیگر را ملاقات کنند اما «امیر» که می دانست این دیدار فرجام شومی خواهد داشت، هر بار از رفتن به سر قرار خودداری می کرد تا این که بالاخره آخرین قرار خیابانی در بولوار ادیب منطقه قاسم آباد گذاشته شد. آن شب پدر و مادر سجاد هم در سفر بودند و او تا پاسی از بامداد با یکی از دوستانش به مشروب خوری پرداخت و صبح روز بعد منتظر «امیر» ماند اما از سوی دیگر «امیر» که با خودروی پراید مسافرکشی می کرد و می ترسید به تنهایی با سجاد روبه رو شود به یک بهانه واهی پسر خاله ۴۲ ساله اش را سوار پراید کرد و به طرف محل قرار به راه افتاد.

«امیر» که دیگر کمی جرئت پیدا کرده بود در حالی که پشت فرمان خودرو قرار داشت و تلفنی با «سجاد» کری خوانی می کرد به او گفت: من در محل قرار هستم! اگر جرئت داری بیا!… هنوز حرف های تلفنی امیر ادامه داشت که ناگهان دو جوان کنار شیشه خودرو سبز شدند. در این هنگام سجاد درحالی که دسته خنجر را در دست می فشرد به امیر گفت: پیاده شو! ولی امیر با دیدن تیغه خنجر و از شدت ترس پدال گاز را فشرد و فرار کرد. هنوز مسافت زیادی راطی نکرده بودند که علی پسرخاله امیر، از او خواست خودرو را متوقف کند تا بفهمد ماجرا چیست؟ و آن جوان چرا دست به چاقو کشی زده است؟!

چند لحظه بعد مرد ۴۲ ساله و متاهل پیاده به طرف سجاد رفت تا علت را جویا شود ولی سجاد که حس غرور و خشم وجودش را فراگرفته بود به سوی علی حمله ور شد. مرد بی گناه که هنوز نمی دانست درگیر چه مخمصه شومی شده است از شدت ترس به طرف یک میوه فروشی در آن سوی خیابان گریخت و وارد فروشگاه شد تا پناه بگیرد اما جوان ۲۲ ساله عاشق پیشه که همچنان فریاد می کشید ابتدا با کلم و پرتقال مرد ۴۲ ساله را هدف گرفت و سپس با خنجر به جانش افتاد و او را زیر ضربات وحشتناک سلاح سرد قرار داد.

این گزارش حاکی است، چند دقیقه بعد و با فرار سجاد از صحنه حادثه، مرد مجروح به بیمارستان طالقانی انتقال یافت اما تلاش پزشکان برای نجات وی بی نتیجه ماند و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت ضربات خنجر جان سپرد. این گونه بود که پرونده ای جنایی تشکیل شد و با حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل جنایت، تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه یافت. طولی نکشید که با بازبینی دوربین های مداربسته توسط قاضی احمدی نژاد (قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه) متهم فراری دستگیر شد و به جرم خود اعتراف کرد.

پس از تکمیل تحقیقات در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد و با توجه به اهمیت این ماجرای جنایی که موجب خدشه به امنیت عمومی مردم شده بود، پرونده با دستور مقامات ارشد قضایی استان خراسان رضوی به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی سپرده شد تا قضات زبده این شعبه به جنایت مذکور رسیدگی کنند. مدتی بعد جلسات دادگاه به ریاست قاضی جواد شاکری و مستشاری قاضی هادی دنیادیده آغاز شد و متهم پای میز محاکمه ایستاد. قضات دادگاه در حالی به محاکمه متهم به قتل پرداختند که فیلم این جنایت وحشتناک نیز در یکی از جلسات دادگاه به نمایش درآمد به گونه ای که متهم هیچ دفاعی برای فرار از مجازات نداشت.

اگرچه او مدعی شد که بر اثر عوارض مصرف مشروبات الکلی دست به جنایت زده است ولی این دفاع او نیز مورد قبول دادگاه واقع نشد چرا که قضات باتجربه این شعبه چنین استدلال کردند که اگر در حال طبیعی نبودید پس چگونه راه فرار را تشخیص دادید؟! و…در نهایت قضات دادگاه پس از مشورت های قانونی، رای به قصاص نفس متهم ۲۲ ساله در ملأ عام دادند که این رای به تایید قضات دیوان عالی کشور نیز رسید و آماده اجرای حکم شد.

در حالی که عشق آتشین سجاد به اشک های پشیمانی گره خورده بود، سپیده دم روز چهارشنبه گذشته مقدمات اجرای حکم این پرونده با صدور دستوری قاطع از سوی قاضی محمدرضا دشتبان (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) فراهم شد و در حالی که اولیای دم حاضر به گذشت نشدند، این جوان که حالا به ۲۵ سالگی رسیده بود، با حضور قاضی زرگر (قاضی باتجربه اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) و دیگر مقامات و مدیران ذی ربط، پای چوبه دار رفت و به مجازات رسید تا دیگر جوانانی که درگیر ماجرای عشق و عاشقی های خیابانی و هوس آلود می شوند، از این حادثه تلخ درس عبرت بگیرند و بدانند که فرجام چنین دوستی هایی بسیار تلخ و گریزناپذیر است.

هشتگ: , , , , , , , , , , , , , , , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.