اما همه مشکلات نفت از جایی شروع شد که مسئولان در رساندن پول در زمان مناسب به این باشگاه تعلل کردند و نفت که در نیمفصل اول چندین هفته با جوانانش در صدر جدول بود، رفته رفته به دلیل نبود پول و تقویت نشدن تیم، از روزهای خوب خود فاصله گرفت تا اکنون در منطقه خطر باشد، منطقهای که جز دلهره و استرس برای مردم آبادان، چیز دیگری ندارد.
اما سوال مهم این است که مقصر دل شکسته عاشقان تیم صنعت نفت و حال بد این روزهای نفت آبادان چه کسی است؟ پورموسوی که در آن شرایط سخت ابتدای فصل، وقتی کسی هدایت نفت را نمیپذیرفت، این مسئولیت را قبول کرد یا آنهایی که کاری از دستشان بر میآمد و دست یاری باشگاه را برای حمایت رد کردند؟
پورموسوی هم مثل هواداران تیمش حال و روز خوبی ندارد و غمگین از فحاشیها و نامهربانیها است. او حتی گفته، “هفت هفته دیگر در نفت میماند و بعد از آن از این شهر میرود و بعد هم مشخص میشود، او به نفت، خیانت یا خدمت کرده است.” جملات این مربی در نشست خبری شب گذشته بازی با استقلال، نشان از دل پُر او از عدهای است که هفتهها است، دست از حمایت تیمش برداشتهاند و به او و تیمش فحاشی میکنند.
گویا پورموسوی تصمیم خود را از الان برای جدایی از صنعت نفت در پایان لیگ بیستم گرفته است؛ اما سوال این است که چرا هر فصل صنعت نفت – حال مربیاش ایرانی، بومی یا خارجی باشد -، دقیقه ۹۰ و در آستانه آغاز لیگ بسته میشود، آن هم با بودجهای کم که بعضا تیمهای لیگ یکی هم، آن را بیشتر از نفت آبادان دارند و چرا مسئولان این شهر در تمام این سالها، فکری به حال نفت نکردهاند تا این تیم در شرایط بهتری پیش از آغاز لیگ بسته شده و بعد، نه سرمربی فحش بخورد و نه دل هوادار عاشق خون شود؟