• مدتهاست که اقتصاد ایران هرآنچه دارد از نفت است، اما این روزها شاهد شکل گیری زنجیرهای از اعتصابات کارگران نفت هستیم؛ دامنه اخبار این اعتصابات حتی بر سهام شرکتهای نفتی هم تاثیر گذار بوده است؛ وقوع این اتفاق در حیاتیترین و زیربناییترین بخش اقتصاد ایران از کجا ناشی شد؟
آنچه که امروز به شکل اعتصاب کارگران صنعت نفت ایران شاهدش هستیم محصول سیاستهای نئولیبرالی در سه دهه گذشته است؛ البته چنین پیامدهایی مختص به ایران نیست و ماهیتی جهانشمول دارند به صورت فقر شدید جوامع انسانی و غالبا آسیب نیروی کار جلوه میکنند؛ شکل این آسیب، اما به اقتضای رویهای که در هر جامعه برای مالکیت زدایی مردم اتخاذ شده فرق میکند؛ مثلا در ایران طی سالهای اخیر افزایش نرخ ارز شایعترین شیوه مالیکیت زدایی و فقر عمومی بود و طبیعی است تبعات اجرای این سیاست در ایران ویژگیهای خاص خودش را داشته باشد.
لابد در نظر دارید که شاغلان صنعت نفت به نسبت سایر شاغلان بخشهای رسمی و غیر رسمی کشور از برخورداری نسبی بیشتری برخوردارند، اما در کل ثمره اجرای برنامههای خصوصی سازی و خودمانی سازی سالهای گذشته چیزی غیر از به بار نشستن وضعیت حاضر نیست؛ اینکه در بخش به نسبت برخوردارتر صنعت نفت هم موجی از اعتراضات کارگری شکل بگیرد؛ مدیران جامعه در مواجهه با موقعیت به وجود آمده اگر تجدیدنظر جدی نکنند جامعه باید هزینه به مراتب سنگینتر پرداخت کنند.
• اعتراضات کارگری در ایران پدیده تازهای نیست؛ اتفاقی است که مدتهاست در صنعت نفت ایران رخ میدهد، اما کمتر پیش آمده که اعتراضات صنفی کارگران صنعت نفت اینطور پیوسته و زنجیرهای باشد؛ یادمان باشد که به اذعان خود حاکمیت، استقرار نظام کنونی نتیجه اعتصاباتی است که درسال ۵۷ کارگران وقت صنعت نفت انجام دادند و به همین دلیل در تمام سالهای اخیر حاکمیت همیشه حساسیت ویژه و بالایی نسبت به شکل گیری فعالیتهای صنفی کارگری این صنعت داشته است که شایعترین پیامد آن ترس عمومی کارگران این صنعت از برخوردهای قهری کارفرمایان نفت است؛ در چنین شرایطی انتشار تصاویر مربوط به اعتراضات فراگیر اخیر صنعت نفت واقعهای از اساس متفاوت محسوب نمیشود؟
البته پاسخ به این پرسش در اصل موضوع که سیاستهای مخرب آزادسازی اقتصادی عامل موثر اعتراضهای اخیر کارگران صنعت نفت است تغییری ایجاد نمیکند؛ اما در رابطه با سوال طرح شده باید بگویم که آنچه با آن مواجهیم واکنش اعتراضی بخشی از نیروی کار کشور است به وضعیت نامساعد کنونی؛ آن هم نه اعتراض کارگری معمولی بلکه اعتراضی از جانب کارگران صنعت نفت که به دلیل وابستگی اقتصاد ایران به فروش نفت جایگاهی ویژه دارند؛ وقتی در یک جامعه، صنعتی ممتاز باشد طبیعی است که نقش نیروی کار آن صنعت هم برجسته میشود و واکنشهای آنها بیشتر به چشم میآید. پس اخباری که این روزها از اعتراضات کارگران صنعت نفت به گوش میرسد مطلب عجیبی نیست.
• همانطور که گفتم نگاه دولت و حاکمیت به کارگران صنعت نفت تا حد زیادی متمایز از سایر کارگران است؛ درست است که در سالهای اخیر راجع به شرایط نامناسب شغلی و مزدی این کارگران زیاد صحبت شده است، اما برخوردهای صورت گرفته با مطالبات صنفی کارگران این بخش هم به مراتب بستهتر و قهریتر بوده است؛ حالا در این شرایط ناگهان با کارگرانی مواجه هستیم با علم به محدودیتهای موجود در محل کارشان به دوربین زل میزنند و از اعتصابشان خبر میدهند؛ خب این وضعیت را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
در این رابطه اتفاقی افتاده است که شرایط را با دهههای قبل و حتی سالهای گذشته متفاوت کرده است؛ ریشه این اتفاق به تحولات فناوریهای ارتباطی باز میگردد؛ خب همه میدانیم که در نتیجه تحولات فناوری دولتها و حاکمیتها در سراسر جهان در مواجهه با شهروندانشان کنترلگرتر شده اند، اما به موازات این اتفاق سلطه حاکمیتها بر انتشار اخبار به مانند گذشته قرص و محکم نیست؛ این یک پدیده جهانی است که با آن مواجه هستیم؛ بله قطعا مسئولان مربوطه تمایل چندانی به درز و انتشار اخبار مربوط به اعتراضات کارگران نفت نداشته و ندارند و همیشه از فناوریهای جدید برای اعمال هرچه بیشتر کنترلشان استفاده کرده اند، اما همین فناوری از طرف مقابل به شهروندان که یک گروهش کارگران معترض صنعت نفت هستند این امکان را میدهد تا سایرین را از حال و وضع خود باخبر کنند و در نتیجه یک گام به سمت بهبود وضعیت موجود نزدیک شوند.
• هرقدر که فناوری جدید به شهروندان امکان عرض اندام بیشتر در قبال سلطه جویی دولتها بدهد بازهم تبعات انفرادی برخورد با مردم سنگین و حتی غی قابل جبران است؛ به صورت مشخص در همین صنعت نفت از اخلال در پرداخت حقوق گرفته تا اخراج و حتی قرار گرفتن در لیست سیاه مستخدمین کمترین اتفاقی است که ممکن است برای فعالان صنفی این صنعت بیفتد.
از یک طرف کنترلهای سنتی بر رفتارهای شهروندان کارکرد خودشان را از دست داده اند و از طرف دیگر با اتفاقاتی که در چند سال اخیر افتاده است این حس به عامه مردم از جمله القا شده که چیزی برای از دست دادن ندارند؛ این دو به مردم ناراضی از جمله کارگران معترض صنعت نفت شهامت رودرو شدن را میدهد؛ یادمان باشد قبل از شکل گیری اعتراضات اخیر کارگران صنعت نفت شاهد چنین حرکاتی از ناحیه کارگران هپکو و هفت تپه بودیم. این یعنی معترضان به وضع موجود از جمله کارگران به نقطهای رسیده اند که ترسی از پیگیری عیان و آشکار مطالبات خود ندارند و، چون دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند بی پروا و بدون احتیاطهای معمول گذشته آن را دنبال میکنند.
• با این وضعیت چقدر محتمل است که بازیگردانان سیاسی نخواهند از اعتراضات صنفی به وجود آمده به سود خود بهره برداری کنند؛ اینکه وضعیت اقتصادی کار را به جایی رسانده که مردمی مثل کارگران صنعت نفت اینطور بی پروا اعتراض کرده و مطالباتشان را به زبان میآورند یک واقعیت است که با آن مواجهیم، اما در این بین موج سواران سیاسی هم هستند که بخواهند از این موقعیت به سود خود استفاده کنند؛ مشخصا چه آنها که خارج از ایران هستند و چه آنها که در داخل کشور منافعشان قرار است با جابجاییهای پیشروی کابینه تغییر کند جز سوء استفاده کنندگان احتمالی این قبیل اعتراضات صنفی هستند.
این حرف را بارها در رابطه با پدیدههای این چنینی زده ام و هنوز هم میگویم که بسیاری از مسائل غامضی که در کشور با آنها مواجهیم در اصل مطالبه صنفی هستند که با آنها سیاسی و غیر صنفی برخورد شده است؛ تعجبی ندارد که این مسائل از مطالبه صنفی به توقعات سیاسی تغییر کنند؛ شما قانون اساسی خودمان را نگاه کنید فهرستی از حقوق شهروندان در اصل ۲۹ آن هست که دولتها ملزم به تامینش هستند، اما در عمل وضع اغلب مردم طوریست که حتی داشتن یک شغل و محل درآمد هم برای بسیاری از مردم ناممکن است؛ نتیجه این وضعیت عرصهای را برای موج سواری اهالی سیاست چه در داخل و چه در خارج از کشور فراهم میکند.
• کارگران صنعت نفت هم در استقرار نظام سیاسی کنونی و هم در اقتصاد آن نقش موثری دارند؛ به صورت مشخص اعتراضات اخیر چه قدر به اعتصاباتی شباهت دارد که سال ۵۷ در صنعت نفت ایران انجام شد و به تغییر رژیم پادشاهی انجامید؟
خب از یک جهت هنوز شباهتی وجود ندارد، اما از جهات دیگر داریم به شرایط آن زمان نزدیک میشویم؛ یادمان باشد که یکی از اصلیترین دلایل شکل گیری اعتصابات و اعتراضات سالهای ۵۶ و ۵۷ القاء این حس در جامعه بود که یک طبقه ممتازه در تعرض به حقوق سایر طبقات هیچ حد و مرزی قائل نیست و کسی هم نیست که آن را کنترل کند؛ آن زمان بسیاری از کارمندان و کارگران از جمله افراد شاغل در صنعت نفت، موسسات بانکی و سایر دستگاههای دولتی و خصوصی از نظر مالی مشکل خاصی نداشتند و حتی در رده طبقات متوسط به بالای اجتماعی بودند، اما تحت تاثیر القای چنین حسی اعتصاب کردند و به معترضین پیوستند.
آنها متقاعد شده بودن که نظام سیاسی حاکم جامعه با این فرض که نظام سیاسی حاکم حقوق بخشهای عمده جامعه فدای منافع اقلیتی ممتاز، زیادی خواه و غیر پاسخگو کرده است؛ این اصلیترین دلیلی بود که آن زمان به همراهی اعتصابیون با معترضان منجر شد. اما شباهت وضعیت موجود با سالها در شکل گیری تدریجی مجدد همان طبقه ممتازه و غیر پاسخگوست؛ نمونه اخیرش در جریان همین رقابتهای اخیر ریاست جمهوری اتفاق افتاد؛ رئیس بانک مرکز بابت معرفی نکردن ابربدهکاران بانکی تحت پرسش قرار گرفت و از طرف دیگر اعلام شد که فهرستی از این بدهکاران در اختیار رئیس قوه قضاییه قرار گرفته است؛ اما نمود کلی ماجرا در جامعه این ظن را تقویت کرد که انگار متولیان نظام قضایی و تصمیم گیری و اجرایی نمیتوانند تبعیضهای به وجود آمده را مرتفع کنند؛ خب این وضعیت نمیتواند برای اکثریت مردمی که دغدغه اصلی آنها داشتن معیشت است خوشایند باشد.
• حالا که صحبت به اینجا رسید میپرسم؛ جامعه ایران در چند سال گذشته اتفاقاتی را از جنس اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ پشت سرگذاشته است که دلایلشان با صحبتهای شما بی ارتباط نیست و در ادامه این اتفاقات است که با اعتراضات کارگری صنعت نفت مواجهیم.
بی اغراق مردم منتظر بودند و هستند که دولت آینده راه حل جدی برای حل معضل اقتصادی ارائه کند، اما به نظر میرسد که به زعم مشخص شدن نتیجه انتخابات هنوز این احساس عمومی قوت نگرفته است؛ این مطلبی است که از لابه لای شایعات منتشر شده در فضای مجازی میتوان به فراصت آن را دریافت و طبق برآوردهای من اگر عزمی جدی برای مشکلات معیشتب مردم وجود نداشته باشد این احتمال هست که در ماههای دی و بهمن با مشکلات جدی بیشتری مواجه شویم؛ واقعیت این است که دولت سیزدهم باید هرچه زودتر پیام رفع سریع معضلات معیشتی و رفع تبعیض را به آحاد جامعه منتقل کند و این در حالی است که عادیترین پدیدههای اجتماعی به شدت سیاست زده هستند.
• به عنوان مطلب آخر، تحریمهای اقتصادی تا چه اندازه میتواند با ایجاد اخلال در ایجاد ثروت به نارضایتیهایی از جنس اعتصابات اخیر کارگران نفت منجر شود؟
مسئله فراتر از این است، از ابتدا قابل پیش بینی بود که اگر برای مسئله وابستگی بلند مدت اقتصاد ایران به نفت چاره اندیشی نشود، حاکمیت وقت باید یک روز خود را در معرض تبعات اجتماعی این اتفاق قرار بدهد. اتفاقی الآن با آن مواجهیم ایجاد یک الیگارشی دولت ساخته در سه دهه گذشته بوده که همه شئون زندگی اجتماعی در ایران را تحت تاثیر قرار داده است؛ اعتراضات اخیر کارکنان یکی از ابعاد همین الیگارشی است که حاکمیت دارد آنرا پرداخت میکند.
کسانی از درون قدرت آمده اند و صاحبان ثروت مبدل شده اند و از زمان خاتمه جنگ تحمیلی سیاست را طوری کنترل کرده اند که منافعی به جیب زده اند. یک پای این الیگارشی در درون قدرت و حاکمیت است و یک پای دیگر با پولهایی که از ایران خارج شده است به پا سرمایه گذاری در آنسوی مرزها مشغول ست. باردیگر تکرار میکنم کخ اگر حاکمیت عزم جدی برای تغییر جهت این رویه اقتصاد سیاسی نداشته باشد باید تبعات جبران هزینهها را پرداخت کند.