ادامه تنش در بین جبهه پایداری و انقلابیها
پس از گذشته یک هفته از یادداشت انتقادی نویسنده کیهان و وطن امروز نسبت به آیت الله مصباح، ارگان رسانهای جبهه پایداری با انتشار مطلبی تحت عنوان «خیلی زود از قالیباف به لاریجانی رسیدی» خطاب به حسین قدیانی نوشت: سخنرانی اخیر حسین قدیانی را حتما بشنوید. یک دوره کامل از تحلیلهای سطحی و بیمایه با مقادیر زیادی از اطلاعات غلط سیاسی و تاریخی؛ و در کلان بدون هیچ مبنای مشخص فکری و اعتقادی. جدا کردن «مصباح فلسفی» از «مصباح سیاسی» نقطه شروع قدیانی است. او مصباحی که در مناظره مچ حجتی کرمانی و سروش را خوابانده میستاید و مصباح دیگری که فعالیت سیاسی داشته را به باد فحش میگیرد. او نمیداند که «مصباح سیاسی» هر چه دارد از «مصباح فلسفی» دارد. او نمیداند تک تک رفتارهای علامه مصباح از مبنای مستحکم دینی نشات گرفته و اساسا اگر جز این بود به وصف «علم و بصیرت» از سوی رهبر انقلاب توصیف نمیشد. راستی چه آشنا بود این جدا کردن «مصباح سیاسی» از «مصباح فلسفی». بزرگترهای او وقتی هنوز آنقدر شجاعت نداشتند که مستقیم به جنگ مصباح بروند، همین مغالطه را دست به دست میچرخاندند که آقا از مقام علمی او تمجید کرده و باور کنید که خود آقا هم به مواضع سیاسی مصباح نقد دارد! اینها را البته قبل از آن سالی گفتند که آقا به ایشان مدال «علم، بصیرت و صفا» بدهد. بعد از آن دیگر کسی جرات نکرده بود خودش را با چنین مغالطه بچهگانه و دروغآمیزی به تمسخر بکشاند.
مصباح وجودی یکپارچه بود و امتیازش به همین بود که سیاستش دینی بود نه دینش سیاسی. آن چیزی که مصباح را ممتاز کرده بود مبارزهاش برای همین مغالطهای بود که دین و سیاست را جدا میخواست. مصباح مچ این استدلال را سالها قبل خوابانده بود. در جای دیگری گفته شده که تفکر مصباح جمهوری ۹۸ درصدی را به اقلیت ۴۸ درصدی تبدیل کرده است. عجب! پس پاسخگوی مشارکت ۴۸ درصدی هم باید مصباح باشد؟ انتخابات قانون اساسی سال ۶۸ با مشارکت ۵۰ درصدی را چه کسی جواب بدهد؟ مشارکت ۵۰ درصدی در دولت سازندگی را از چه کسی مطالبه کنیم؟ آیا واقعا سطح تحلیل شما درباره مشارکت در انتخابات همین است؟
اما من آدرس بهتری برای کاهش مشارکت میشناسم. کمی دقیقتر به اطرافت نگاه کن . ببین چه کسانی برای رهبری نامه نوشتند که این دوره از مشارکت حداکثری کوتاه بیا و تبلیغ نکن. دقیق بررسی کن که چه کسانی به دنبال حذف مناظرههای انتخاباتی و ضبطی شدن آن بودند. دغدغه مشارکت به هر کسی بیاید به قبیله آرزومندان مشارکت حداقلی نمیآید. البته از نگرشی که حتی یک دور مواضع رهبری در سالگردهای رحلت امام را نخوانده، عجیب نیست که بگوید رهبری در ۱۴ خرداد امسال داشته پاسخ مصباح را میداده است! رهبر انقلاب که در سالهای پایانی دهه ۷۰ پرچمدار تئوری مردم سالاری دینی بوده و بارها در مراسمات سالگرد رحلت امام درباره مردم سالاری سخن گفته را در حدی پایین بیاوری که بعد از فوت مصباح آمده و دارد پاسخ او را میدهد! باز البته از کسی که فتنه ۸۸ که به تصریح رهبری از خارج از مرزها طراحی و اجرا شده را حاصل رفتار احمدینژاد میداند، انتظاری نیست که تسلط زیادی روی نگرشهای رهبری داشته باشد.
او مصباح را خوب نمیشناسد و به قول حاج حسین شریعتمداری، برعکس میشناسد! به همین خاطر میگوید مشایی و بقایی خروجی اسلام مصباح اند! یعنی لطیفهای خندهدارتر از این میتوان گفت که مشایی خروجی آموزههای مصباح باشد؟ او شاگردان مصباح را متهم به پیشگویی عاقبت دیگران میکند و به دروغ میگوید این روش خود مصباح بوده که شریعتی را از روی قیافه تکفیر کرده است؛ کافر همه را به کیش خود پندارد! حسن عباسی و سعید قاسمی و صدیقی را میزند اما جرات ندارد یک کلمه درباره «استاد»هایی که بالاسریهایش به حزبالله حقنه کردهاند سخن بگوید. اما چه زود از قالیباف عبور کردی. چه زود دم خروس بیرون زد و مدح و ثنای لاریجانی را آغاز کردی. نمیدانم با نامه امروز حاج حسین شریعتمداری ماجرا به کدام سمت خواهد رفت اما حالا که اسم میآوری کاش تا ته صف را نام ببری. کاش پردهها یکی پس از دیگری بیفتد تا همه بدانند در جمهوری اسلامیِ قدیانی و مدینه فاضله بالاسریها، لاریجانی سیاستورز تراز و تو قلم به دست نمونهاش هستی.
کینهها از مصباح برای همین بود که کسانی را پرورش میداد که دین و سیاست را یکی میدانستند و با هم میخواستند، دقیقا بر خلاف کسانی که آیتالله مهدوی کنی را برای حوزه و دانشگاه میخواستند و علی لاریجانی را برای سیاست.
به روح همین «بَهمن» من «حزب الهی» نیستم!
قلم | qalamna.ir :
گروه سیاسی: حسین قدیانی (فعال رسانهای ارزشی) در تازه ترین واکنش ها نسبت به انتقادها و فحاشی های اعضای جبهه پایداری با انتشار یک فایل صوتی گفت: “اگر این افرادی که به بنده اهانت می کنند حزب الهی هستند به روح همین بهمنی که روشن کردم بنده حزب الهی نیستم.” (منظور از بهمن، سیگار بهمن است!)