قطعی مداوم برق در چند هفته اخیر در اغلب نقاط ایران و اعتراض جمعی از مردم در نواحی مختلف به آن باعث شد که بالاخره هیأت وزیران در جلسه روز چهارشنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۰، چارهای برای این مسئله بحرانی که زندگی مردم را مختل کرده، بیندیشند. آنها در این نشست تصویب کردند که ساعت کاری ادارههای تهران بهجای ۸ صبح، ۶ و نیم آغاز و ساعت ۱۳ و نیم به پایان برسد و روزهای پنجشنبه نیز ادارهها تعطیل باشند.مصوبهای که در اغلب ادارههای دولتی در نخستین روز نصفه و نیمه اجرا شد و سرگردانی و کلافگی مراجعان را به همراه داشت. البته موضوع دورکاری دو سوم کارمندان دولتی در شهرهای قرمز نیز به این نابسامانی دامن زد و گره به کارها انداخت.
شش و نیم صبح، اداره ثبت احوال جنوب شرق تهران
بلوار کوثر در خیابان نبرد جنوبی تهران در قرق ادارات دولتی است.ثبت احوال، شهرداری منطقه ۱۴، دادسرای ناحیه ۱۴ شهید محلاتی، دادگاه خانواده و اداره پست جنوب شرق سالهاست که در همین بلوار کنار بازار گل محلاتی مشغول فعالیتاند و به همینخاطر اینجا محل تردد شهروندان بسیاری است که روزانه با این نهادها سر و کار دارند. بلوار و اطرافش زودتر از روزهای دیگر زیر پای ترافیک و شلوغی خودروها و عابران پیاده رفتهاند.
ثبت احوال جنوب شرق تهران نخستین اداره در این بلوار است که شش و نیم صبح شنبه کار را آغاز کرده است. دو کارمند پشت پیشخوان نشستهاند و جوابگوی شهروندانی هستند که برای درخواست شناسنامه جدید و کارت ملی و… مراجعه میکنند. کارمند زن ثبت احوال که خواب هنوز از چشمانش پرنکشیده و انگار دل خوشی از این تغییر ساعت ندارد، با بیحوصلگی جواب مراجعان سحرخیزی را میدهد که صبح زود آمدهاند تا قبل از گرما و شلوغی، کارشان را انجام بدهند و بروند. میگوید که سیستم قطع است و باید صبر کنند. مراجعان رکب خورده زیر لب غر و لند میکنند و یک گوشه میایستند تا سیستم درست شود. احمد پیرانی یکی از همین مراجعان است، برای صدور شناسنامه المثنی مراجعه کرده و میگوید نخستین نفری است که امروز وارد ثبت احوال شده. «بعضی از کارمندان میخواهند تلافی این یک ساعت و نیمی که امروز زودتر آمدهاند را سر ما خالی کنند، حالا از آن طرف اگر دیرتر کسی بیاید شک نکنید که میگویند ساعت کارمان تا یک و نیم بیشتر نیست و جواب کسی را نمیدهند. درحالیکه قانون قانون خوبی است، هم برای خودشان و هم برای مراجعان که حداقل یک سر رفتوآمد به اینجا را در خنکی هوا تردد کردهاند.»
سه نفر که باید کارت ملیشان را از دفتر پیشخوان دولت در آن طرف خیابان میگرفتند، ناراحت و کلافه به ثبت احوال آمده و میپرسند که چرا آنجا بسته است؟ کارمندان جوابی برای آنها ندارند. صدای اعتراض بیپاسخی از پشت یکی از باجهها بلند میشود. « دفتر پیشخوان جای دولتی نیست، ساعت هفت است ولی هنوز باز نشده؟»
دادگاه خانواده، نیمه باز، نیمه بسته
حیاط خاکستری دادگاه خانواده به نسبت ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح شلوغ است، آدمهای خمودهِ پرونده بهدست منتظر ایستادهاند تا سرباز اجازه ورود آنها را به ساختمان بدهد. هر کسی از راه میرسد، یک نوبت میرود جلوی ساختمان و وقتی میشنود که مسئول پرونده نیامده، بر میگردد به حیاط. تک و توک افرادی هستند که بدون نظارت سرباز وارد ساختمان میشوند که معلوم است از کارمندان دادگاه هستند. سمیرا از تهرانپارس آمده، ساعت شش صبح راه افتاده تا راس باز شدن دادگاه اینجا باشد و تک امضایی که پرونده حضانت فرزندش نیاز دارد را از قاضی بگیرد، اما خبری از قاضی نیست. صادق هم از دماوند ساعت پنج صبح راه افتاده تا دیر به جلسه تعیین پرداخت مهریه نرسد اما قاضی نیامده. «کلافگی از اوضاع زندگی شخصی یک طرف، اضطرابی که اینجا بابت ساعت حضور به ما میدهند یک طرف دیگر.
من نخستین پرونده یعنی هشت و ربع صبح بودم و چون ساعتها جا به جا شد، گفتم که زودتر بیایم که کارم به مشکل نخورد اما هنوز قاضی نیامده. قوه قضاییه هم هیچ اطلاعیهای در سایت نزده بود که ساعت مراجعه براساس نوبتی که از قبل دادند، تغییری کرده یا نه. این شده که از ترس عقب افتادن پرونده اکثر مردم زودتر آمدهاند.» صادق ناشتا سیگار پشت سیگار دود میکند و دودش را به گنجشکانی که زیر درخت زیتون از آمدن صبح خنک، شادی میکنند، حواله میدهد. گنجشکها جیغ جیغ کنان پر میکشند و سر شاخه درخت دیگری مینشینند.ساعت هر چقدر به هشت صبح نزدیک میشود، تعداد مراجعان هم بیشتر میشود، تک و توکی اجازه ورود پیدا میکنند و بقیه همچنان منتظر پشت در میایستند.
یک بام و دو هوا
داستان در اداره پست که دیوار به دیوار دادگاه خانواده واقع شده، کمی متفاوت است. کارمندان بیشتری راس ساعت پشت باجهها نشستهاند و پاسخ مراجعانی که برای ارسال بسته یا گرفتن آن آمدهاند را میدهند. تکاپو در طبقه پایین که محل استقرار پستچیهاست بیشتر است، خودشان را آماده میکنند برای شنبه پر کار. میم از پستچیهایی است که با سرعت بالا مشغول ثبت بستهها و گذاشتن آنها در کیسه پارچهای بزرگ است. میگوید که از این تغییر ساعت راضی است. « خوبیش این است که زودتر کارهای داخل پست را انجام میدهیم و قبل از گرمشدن هوا برای تحویل میزنیم بیرون ولی بدیاش این است که تحویل بسته حوالی ساعت هشت صبح برایمان سخت است چون اکثرا مردم هنوز خواب هستند و وقتی که زنگ خانهشان را میزنیم عصبانی میشوند.
این میشود که ما مثل هر روز معطل میشویم و اینجای کار است که تفاوتی برای ما نمیکند که ساعت کاری زودتر شروع شود.» البته بعضی باجهها اینجا هم هنوز باز نشدهاند و کارمندانشان نیامدهاند. حسین داوودی یکی از مراجعان نسبت به این وضعیت گلایه دارد. « اگر قانون قانون است و باید اجرا شود چرا نصفه و نیمه و با شلختگی اجرایش میکنند؟ وقتی قانون میگذارند که ساعت شش و نیم صبح اداره باز باشد و مردم میتوانند برای کارشان مراجعه کنند، پس چرا کارمندان دل بخواهی عمل میکنند؟ من برای تحویل کارت سوخت آمدهام ولی الان ساعت هشت صبح شده و کارمند باجه نیامده و کس دیگری هم کار او را انجام نمیدهد. حالا اگر من بروم و دو بعد از ظهر برگردم قانون واو به واو اجرا میشود و همین کارمندی که دیر آمده، میگوید خارج از ساعت اداری، کاری نمیکند. این یک بام و دو هواها آدم را عصبانی میکند.»
خیلی کارمندان عادت ندارند
داستان بانکها هم تفاوت چندانی با ادارههای دیگر ندارد، فرقش این است که کرکره بانک را راس ساعت ۷ بالا کشیدهاند اما کارمندان با فواصل یک ربع یک ربع با چشمهای پفدار پشت باجه مینشینند. جلوی یکی از بانکهای بلوار ابوذر ساعت هشت صبح خلوت نیست. هفت هشت نفر از شهروندان با برگه نوبت در پیاده رو ایستادهاند تا نوبتشان بشود. مغازههای اطراف در خواب و بانک و بقالیها بیدار. الف از کارمندان بانک است که زودتر از بقیه آمده و تلاش میکند که نبود همکارانش را جبران کند. « حق بدهید، هفت صبح خیلی زود است و همکاران زیادی به این ساعت عادت ندارند یا از راههای دور میآیند. چند روز که بگذرد همهچیز روی روال میافتد.» او میگوید که تغییر ساعت به کاهش مصرف برق چندان کمکی نمیکند و فقط باعث میشود که برای چند روزی روال عادی کارها بهم بریزد. «همه این کارمندانی که در یک مجموعه با هم مشغول بهکار هستند، وقتی سر ظهر برگردند به خانه کولر روشن نمیکنند؟ ادارات که برق چندانی استفاده نمیکنند، اصل ماجرا کارخانه و صنایع بزرگ و حتی خرد هستند که برق زیاد مصرف میکنند و باعث قطعی میشوند.» شهر کرونا زده و داغ از تابستان بالای ۴۰ درجه که حالا برقهایش هم زود به زود و بیخبر میرود، دل خوش است به مصوباتی که شاید مرهمی شوند بر دل شهروندانش. شهروندانی که خستهاند از بیماری، از گرمای کلافهکننده و حالا از بینظمی و منتظرند که هر چه زودتر تابستان، کرونا و بیبرقی با هم تمام شوند.