تنها باخت او در دیدار دوستانه مقابل مکزیک آن هم با شکست چهار بر صفر رخ داد.
قلعهنویی هنوز هم پس از ۱۴ سال نتوانسته با کنار گذاشتهشدن خود از تیم ملی کنار آید. به زعم او و بسیاری، او به خاطر حذف شدن بدون باخت سزاوار اخراج نبود اما آنچه از نظر او و بسیاری روند کنار گذاشتنش را از تیم ملی تسهیل کرد، حضورش در برنامه نود برای مصاحبه و تبدیل شدن آن مصاحبه به نوعی محاکمه بود که قلعهنویی نیز نتوانست با تجربه و با ادبیات پخته نشده آن زمانش از پس عادل فردوسیپور و کارشناسهای به نامش برآید.
قلعهنویی به خاطر آن برنامه نود تا مدتها از عادل فردوسیپور و برنامهاش دلچرکین بود و پس از اینکه چهار سال بعد تیم ملی در شرایطی مشابه با زمان قلعهنویی با باخت مقابل عراق در ضربات پنالتی از جام ملتها حذف شد و برخوردی متفاوت با آنچه با او شده بود را از سوی برنامه نود با کارلوس کیروش دید، گلایههایش را صریحتر به زبان راند و خود را قربانی تصمیم عجولانه و جوسازیها دانست.
البته انتخاب امیر قلعهنویی به عنوان سرمربی تیم ملی در سال ۸۵ یک اجماع عمومی را بوجود نیاوردهبود. او همان زمان انتخابش سرمربی استقلال بود و طبیعی بود که این انتخاب چندان به مذاق پرسپولیسیها هم خوش نمیآمد. از آن طرف اصرار او به ماندن در چارت فنی استقلال به عنوان مدیرفنی نیز به این عدم اجماع عمومی دامن زد. ضمن اینکه اهالی فوتبال انتظار داشتند برای تیمی که چندین ستاره در فوتبال اروپا داشت مربی اسمیتری انتخاب شود.
روزی که عادل فردوسیپور در پایان گزارش بازی ایران و آنگولا غزل خداحافظی برای برانکو را سر داد و روند کنار گذاشتن این مربی را تسهیل کرد، احتمالا هم او و هم منتقدان دیگر برانکو انتظار مربی بهتری از برانکو را برای تیم ملی میکشیدند اگرچه ، چه بسا اگر برانکو پس از جام جهانی ۲۰۰۶ در تیم ملی میماند، او با شناختی که از شاگردانش و همچنین رقبایش در آسیا داشت و با توجه یک بار قهرمانی در بازیهای آسیایی و یک بار رسیدن به نیمهنهایی جام ملتها، میتوانست ایران را قهرمان جام ملتهای ۲۰۰۷ کند. همان جامی که نصیب عراق شد و ایران با حذف مقابل کره جنوبی از دستش داد.
آن زمان اما این دیدگاه ادامه دادن با برانکو طرفدار چندانی در فوتبال ایران نداشت. همانطور که وقتی قلعهنویی با تیم ملی حذف شد، قاطبهی افکار عمومی فوتبالیها مخالف ادامه دادن با او بودند آن هم به این امید که یک مربی بینالمللی جای قلعهنویی را بگیرد. اما نتیجه آن محاکمهی قلعه نویی در برنامه نود چه شد؟ این بار یک مربی ایرانی کمتجربه تر از قلعهنویی هدایت تیم ملی را در دست گرفت. کسی که زمانی همبازی ستارههای اصلی تیم ملی بود و با آنها به مشکل هم برخورده بود. در حالی که قلعهنویی برخلاف تصور اولیه به خوبی رفتار و روابطش با ستارههایی چون مهدویکیا، کریمی، هاشمیان و نکونام را مدیریت کرده بود و از این نظر تیم او یکی از کمحاشیهترین تیمهای ملی تا آن زمان بود.
شاید اگر عادل فردوسیپور میدانست که انتقادات او از برانکو راه را برای آمدن قلعهنویی و انتقاد از قلعهنویی راه را بر آمدن دایی هموار میکند، کمی مهربانانهتر و سیاستمدارانهتر به انتقاد از مربیان وقت تیم ملی میپرداخت. نه عادل فردوسیپور که به هر جهت منتفذترین چهره رسانه ورزشی آن زمان بود بلکه همه کسانی که منتقد برانکو و قلعهنویی در دوران مربیگری آنها در تیم ملی بودند نیز اگر از آینده خبر داشتند چه بسا فرصت بیشتری به آنها نیز میدادند.
البته شاید همین دو تجربه بعدا به کمک فوتبال ایران آمد تا پس از باخت به لبنان و ازبکستان و به خطر افتادن ماجرای صعود به جام جهانی ۲۰۱۴، کسی انتقاد چندانی از کیروش نکند و اکثریت اصرار بر ادامه دادن با او کنند.
یا پس از حذف در جام ملتهای ۲۰۱۵نه تنها انتقادی به کیروش وارد نشد که همچون تیم قهرمان از او و تیمش استقبال شد و بدین ترتیب یک صعود راحت به جام جهانی ۲۰۱۸ با او بدست آمد. فرصتی که اگر به قلعهنویی داده میشد چه بسا با توجه شناختی که او از تیم ملی بدست آورده بود و تجربه بیشترش نسبت به علی دایی و مدیریت بهتر برخوردش با ستارههای تیم ملی، میتوانست ایران را به جام جهانی ۲۰۱۰ برساند.ما گروه خیلی سختی هم نداشتیم.
دو کره ، امارات و عربستان که در نهایت پرونده این گروه با صعود مستقیم کره شمالی و جنوبی و حضور عربستان در پلی آف بسته شد جایی که عربستان از پس بحرین برنیامد و ضعف شدید خود را به نمایش گذاشت درحالیکه آن تیم ما را در تهران شکست داده بود.
حالا که سالها از آن زمان گذشته میشود گفت فعل و انفعالی که منجر به برکناری برانکو و سپس قلعهنویی شد تا حد زیادی نادرست بود و در نهایت یک جام جهانی را از ما گرفت .اتفاقی که تلویزیون و مجریان و تهیه کنندگات ورزشی اش بیش از هر نهاد دیگری در آن دست داشتند.
حجت شفیعی