از لیگ دستهدوم پرتغال شروع کردی و بعدا بهترین دروازهبان فصل لیگ برتر فوتبال این کشور شدی. حتما سختی زیادی کشیدی؛ از این سختیها برایمان بگو.
اول باید ببینیم مردم سختی را در چه میبینند؟! وقتی شما عاشق کاری هستی که داری و هر روز انجامش میدهی، حتی اگر هم سخت باشد، نمیتوان اسمش را سختی گذاشت. میتواند نامش لذت باشد. کاری که داری انجام میدهی و قدم میگذاری تا به هدفهایی که میخواهی برسی، اسمش کار نیست، لذت است. برای همین من کلا مخالف کلمه سختی هستم. این درست است که من در ۲۳سالگی از ردههای پایین پرتغال شروع کردم و رسیدم به لیگ برتر و همینطور آرام آرام این تکامل را طی کردم و پلهپله فیکس شدم و خوب بازی کردم، سعی کردم باثبات باشم، حالا بالا و پایینهایی هم در این مسیر بود ولی همهاش بهنظرم لذت و تجربه بود. من هیچ وقت نمیتوانم اسمش را سختی بگذارم. خودم از خودم راضی بودم که توانستم نماینده خوبی برای کشورم در لیگ پرتغال باشم.
شاید از پرسش طور دیگری برداشت کردی. منظور از سختی، زحمت است. معلوم است که زحمت زیادی برای رسیدن به اینجا کشیدهای.
بله، من زحمت کشیدم، چون فوتبال عشقم بود. آدمیکه عاشق کارش باشد، حالا چه در ورزش و چه در زندگی در رقابتی که وجود دارد، باید تمام تلاش خود را انجام دهد. این زحمت هم قشنگ است. من عاشق این بودم که در اروپا بازی کنم. خدا هم یک جوری هدایتم کرد که از پرتغال شروع کنم. ۵سال پرتغال بودم و در این مسیر اتفاقات خیلی خوبی برایم افتاد. خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی تجربهها بود و توانستم رشد کنم. بازیهای زیادی کردم و میتوانم بگویم توانستم ذهنیت خوبی از خودم در تیم ماریتیمو به جا بگذارم.
فصل قبل در تیم ماریتیمو عملکرد فوقالعادهای داشتی و همه نگاهها را به سمت خودت بردی. در نهایت هم برترین دروازهبان فصل پرتغال شدی، اما بعد از آن همه انتظار داشتند به تیم یا لیگی بزرگتر بروی. حالا از انتخابی که کردهای راضی هستی؟
خودم اعتقاد دارم آدم جایی که خوشحال باشد، اتفاقات خوبی برایش میافتد. من وقتی به پرتغال آمدم، تنها بعد از ۴ماه به تیم ماریتیمو رفتم. در آن مقطع واقعا خوشحال بودم. آنقدر باانگیزه کار میکردم که اتفاقات خوب راحت برایم خودبهخود پیش میآمد. من همه هدف را در مسیر میبینم و دوست دارم رشد کنم. حالا قرار نیست تصمیمهایی بگیرم که بقیه خوشحال شوند، تصمیمهایی میگیرم که خودم خوشحال شوم.
در دستهدوم اسپانیا میتوانی خوشحال باشی؟
من حتی قبل از اینکه از آمریکا بخواهم به ایران بیایم، دوست داشتم در اسپانیا بازی کنم. وقتی پیشنهاد اسپانیا رسید، اصلا به بقیه پیشنهادهایم فکر هم نکردم. پیشنهادهای خیلی خوبی داشتم. از تیمهای دیگر که همهجوره روی کاغذ میگذاشتی بهتر از این بود ولی وقتی پیشنهاد اسپانیا آمد اصلا نمیتوانستم به بقیه پیشنهادها فکر کنم و واقعا یک تصمیم قلبی بود. الان هم که در این تیم هستم میفهمم که چه تصمیم خوبی گرفتهام. واقعا خوشحالم.
چرا به لالیگا نرفتی؟
طبیعتا خودم هم دوست داشتم به لالیگا بروم اما فکر میکنم بهتر بود مسیر تکاملم را در لیگ جدید پله به پله طی کنم و بالا بیایم. همان کاری که در پرتغال انجام دادم. جدا از این یکسری محدودیتها از لحاظ پاسپورتی هست که انتخابها را محدود میکند؛ مثلا گذرنامه غیراتحادیه اروپایی داشته باشی، سهمیه خارجی محسوب میشوی و این دست باشگاهها را برای جذب بازیکن میبندد. این موضوع هم خیلی به من کمک نکرد ولی با این حال بهخودم و تصمیمم افتخار میکنم که در لیگی بازی میکنم که ۲تا سهمیه غیراروپایی بیشتر ندارد. اصلا کم پیش میآید یا شاید تاحالا اتفاق نیفتاده که تیمهایی در این لیگ بخواهند سهمیه محدودشان را خرج دروازهبان کنند.
فکر نمیکنی یک گام به عقب برداشتهای و از بازی مقابل تیمهای بزرگ به لیگی گمنامتر با حضور باشگاههای کوچکتر رفتهای؟
اگر از هر بازیکن یا مربی که در لیگ پرتغال است بپرسید سگوندا دیویژن اسپانیا چهجور لیگی است، پاسخ میدهد که این لیگ از لحاظ کیفیت، رقابت، امکانات و سطح فوتبال از لیگ برتر پرتغال بهتر است؛ البته غیر از ۳تیم بزرگ پورتو، بنفیکا و اسپورتینگ لیسبون. در ضمن من با مربیانی مانند ژوزه گومز که در تیم ماریتیموی خودمان بود و حالا در تیم آلمریا مربیگری میکند و یک مربی فوقالعاده است، مشورت داشتم. گفت که سطح دسته دوم اسپانیا خیلی بالاتر است. برای همین این چالش را انتخاب کردم. میدانستم یک جای بهتر خودم را یک محک جدیتر میزنم. میدانم که با گذر زمان درستی تصمیمم مشخص میشود و خدا هم هدایتم میکند، همانطور که تا الان هدایتم کرده.
جواد نکونام که سالها سابقه حضور در لالیگا را دارد، در مورد حضورت در تیم پونفرادینا صحبت کرده و گفته که این تصمیم بزرگی بوده.
بله شنیدم. از حمایتش ممنونم.
شاید خیلیها فکر میکردند امیر عابدزاده هم مانند طارمی به تیمهای معروف پرتغال برود. نظرخودت چیست؟
نه. پیشنهادم جوری بود که میگفتند اگر یکی از دروازهبانهایشان بروند، من را میخواهند. حضور در یکی از این ۳تیم میتوانست مسیر جداگانهای باشد برای رسیدن به هدفم؛ یعنی تو میخواهی از تهران بروی شمال حتما نباید از چالوس بروی؛ میتوانی از هراز هم بروی. خیلی تأکید ویژه ندارم که حتما از یک مسیر خاص باید حرکت کنم. من دارم از حرکتی که هر روز انجام میدهم، لذت میبرم. عشقم فوتبال است و اینکه هر روز پیشرفت کنم و برایم خیلی قشنگ است که خیلی مسیرهای متفاوت را طی کنم و از هر مسیری که خدا من را هدایت میکند، میتوانم لذت ببرم و به هدفم برسم. برای همین واقعا از تصمیمی که گرفتهام خوشحالم.
برخی رسانهها در اسپانیا پیشبینی کردهاند که تیم پونفرادینا در این فصل با هزینه و برنامه ویژهای که دارد، میتواند به لالیگا صعود کند. درست است؟
همه هدفهای خودشان را دارند. این لیگ خیلی پرفشار و پر رقابتی است. بهخاطر اینکه اکثر تیمهایش سابقه حضور در لالیگا را داشتهاند. یعنی هر تیمیپتانسیل این را دارد که لالیگایی شود. خودتان اسمها را ببینید؛ وایادولید، آلمریا، اوئسکا، لگانس، لاسپالماس، مالاگا و… یعنی همهشان در لالیگا تجربههای زیادی داشتهاند؛ یعنی میخواهم بگویم کار خیلی راحتی نیست اما شدنی است.
خودت چنین حسی داری که در باشگاه میخواهند لالیگایی شوند؟
من آن چیزی که خودم میبینم انگیزه زیادی در تیم است و انگیزه جدید؛ اینکه آنها میخواهند در سالگرد صدسالگی باشگاه کار بزرگی انجام دهند. یکجورهایی دارند فعالیتها را گسترش میدهند و اینکه شما میگویید بعضی رسانهها پیشبینی صعود ما را کردهاند، شاید دلیلش همین باشد؛ صدسالگی باشگاه.
با درخششی که در پرتغال داشتی، شاید بهنوعی باعث جذب ۲دروازهبان ایرانی دیگر در این لیگ شدی. بیرانوند و پیام نیازمند از فصل آینده در لیگی بازی میکنند که خاطرات خوبی از عابدزاده در آن وجود دارد. شاید بشود گفت عابدزاده برای دروازهبانان هموطنش صفشکن بوده.
این نظر لطف شماست. من هر کاری کردهام از روی عشق بوده؛ میخواستم مسیر خودم را بروم. اگر فکر میکنید که مسیر من باعث شده ایرانیهای بیشتری به لیگ پرتغال بروند، این باعث افتخار من است، اما منتی نیست. من همه حرکاتم، همه انتخابهایم و همه تصمیماتم از روی عشق بوده و بهخاطر پیشرفت خودم و لذتبردن از شغلم. حالا اینکه من کاری که عاشقش هستم و دارم آن را انجام میدهم همزمان برای وطنم خوب میشود، فکر میکنم حسی بهتر از این وجود ندارد. از این بابت باید شکر کنم. اینکه تیمهای پرتغالی دنبال بازیکن ایرانی میروند بهخاطر اعتمادسازی و عملکرد بازیکنانی است مثل طارمی و دیگران که باعث جلبنظر باشگاههای این کشور شده. خیلی سابقه ندارد یک نفر از یک لیگ بیگانه و ناشناخته برای پرتغالیها به لیگ این کشور برود و از دسته پایینتر شروع کند و ۵سال هم در سطحی بالا ادامه دهد.
علی علیپور در ماریتیمو ماند. شاید هنوز به هدفی که داشته، نرسیده و نتوانسته مثل تو بدرخشد.
کسی نمیتواند بفهمد در ذهن دیگران چه میگذرد. بازیکنی یا هر فردی اگر روی هدفش بایستد و بهخاطر چیزی که قبلا آن را دوست دارد، از خودگذشتگی کند، نتیجه میگیرد. خدا الکی آن آرزو و هدف را در دلت نمیگذارد. وقتی تو تواناییاش را داری، هدف را به دلت راه میدهد. تو هم آرام آرام میتوانی به آن برسی. حالا مشکل این است که همه فکر میکنند مسیرها همه باید عین هم باشد. اگر یک بازیکن در یک فصل توانسته به موفقیت برسد، دلیل نمیشود من یا شخص دیگری هم حتما در همان زمان موفق شویم. یعنی اگر یکی یک مسیر را طی کرده من هم باید آن مسیر را بروم و این چیزی است که خود آدم باید با آگاهیهایی که هر روز بهش میرسد، توکل به خدا و آن تصمیمهای درست بهش برسد. برای علیپور که همتیمی سابقم بود آرزوی موفقیت میکنم. علیپور شاید به این دلیل نتوانسته خودش را نشان دهد چون دیر به تیم اضافه شد و پیشفصل را از دست داد و وقتی هم که آمد، مهاجمان دیگر خیلی گل زده بودند و تصمیم برای مربی سخت بود که از او استفاده کند ولی امسال او را میشناسند و مهمتر اینکه در تمرینات پیشفصل هم حاضر است. بنابراین فکر میکنم این فصل، فصل علیپور باشد.
تیتر جالبی از رسانههای پرتغالی یا جمله و لقبی که مفسران پرتغال به تو داده باشند در خاطرت هست؟
برای من تیترها و لقبها خیلی مهم نیست. من همیشه اعتقاد دارم تیتر امروز، زباله فرداست! باید در حال زندگی کرد. هم انتقادات نباید روی بازیکن تأثیر بگذارد، هم تشویقها باعث غرور بیجا شود. باید مسیر خودت را بروی. خیلی درگیر لقبها و تیترها نیستم. اگر بخواهی مدام در حال پیشرفت باشی، باید مثل آب روان و دائما در حال حرکت باشی. نه بگذاری انتقادات خیلی اذیتت کند و تو را پایین بکشد و نه تعریفها باعث غرور و از خودبیخودشدنت شود. یک ضربالمثل هست که میگوید هرچه پربارتر شوی، افتادهتر میشوی. موفقیتهای گذشته را جلوی چشمانت بگذار و با خودت بگو اگر توانستی تا به این مرحله برسی، پس میتوانی به هدفهای بعدیات نیز دست پیدا کنی. به آن چیزی که اعتقاد داری ادامه بده و مهمترین چیز هم اینکه خوشحال باش. من وقتی خوشحالم میتوانم باانگیزه ادامه بدهم.
به هرحال یکی که ناراحت است یا تصمیماتی بهخاطر نظر بقیه میگیرد تا آنها را خوشحال کند، یک جایی خودش را نشان میدهد؛ یعنی مثلا وقتی شما هر روز آشغالها را زیر مبل میریزید، یک جایی بوی بد آن بالا میزند. اما وقتی عاشق کاری که میکنی باشی و با قلبت تصمیم بگیری، مسیر خیلی قشنگتر میشود. من خودم حس میکنم هر فصل که در پرتغال بودم، شرایط برایم دائما بهتر و بهتر شد چون سعی کردم از این قانون خوب استفاده کنم و به خدا خیلی نزدیکتر شوم. واقعا بعضی وقتها فکرش را میکنم اینکه دارم کاری را انجام میدهم که عاشقش هستم، بهخودم میگویم چیزی بالاتر از این نیست؛ چراکه همه مردم دنیا این شانس را ندارند هر روز کاری را بکنند که عاشقش هستند. من فوتبال را بهعنوان کار نمیبینم بلکه بهعنوان یک لذت میبینم. حالا لقب و نمیدانم اینجورچیزها جنبه فان قضیه است ولی من دنبال اصلش هستم.
بازیکنانی که به لیگ پرتغال میروند، از تو مشورت میگیرند؟
بله، من با همه حرف میزنم. همه را تشویق میکنم و میگویم جایی برو که خوشحالت میکند.