فرادید| کلارا پِتاچی (Clara Petacci) با نام مستعار کلارتا (Claretta) نخستین بار در آوریل ۱۹۳۲ میلادی با موسولینی دیدار کرد؛ کلارتا زنی احساساتی، فاشیست جوان حدودا ۲۰ ساله با موهای تیره و بینی برجسته بود. موسولینی نیز مردی چهل و نه ساله بود، با موهای تراشیده، چانهای بیرون زده و دهانی گوشتی؛ موسولینی هشت سال بود که آوازهاش به عنوان دیکتاتور ایتالیا در همه جا پیچیده بود.
فرادید به نقل از لیترری ریویو، آن دیدار در مجموعه تفریحی ساحلی اوستیا (Ostia) صورت گرفت. هم موسولینی و هم کلارتا برای گذراندن یک روز خوب بهاری به آنجا رفته بودند. کلارتا از خودروی خانوادگی و دارای راننده شخصی بیرون آمد تا به ایل دوچه [رهبر] ادای احترام کند. موسولینی از این کار بسیار خرسند شده بود. گرچه کلارتا هیچگاه به لحاظ زیبایی، باهوشی و جذابیت به پای معشوقههای قبلی موسولینی نرسید، اما بیشترین دوام را در کنار دیکتاتوری ایتالیا آورد؛ این را هم باید اضافه کرد که او بود که پایان کار موسولینی را نظاره گر بود.
کلارتا در مقایسه با آخرین معشوقه هیتلر، اوا براون، به خصوص در خارج از ایتالیا کمتر شناخته شده است. هر دوی آنها در سال ۱۹۱۲ میلادی به دنیا آمدند. شهر پره داپیو، زادگاه موسولینی، نیز امروزه به مقبرهای برای نئوفاشیستها بدل گشته است. همچنین صدها یادداشت از سوی خانواده و معشوقههای موسولینی در آنجا به چاپ رسیده است.
کتاب جدید آر جی بی بوسورث “کلارتا: آخرین معشوقه موسولینی” (Claretta: Mussolini’s Last Lover) از دو حیث بسیار جالب توجه است: اول تصاویری است که بوسورث از روی خاطرات، نامهها و گزارشهای پلیس از رابطه آنان ترسیم کرده؛ و دوم، پرداختن به فساد، طمع و طرح جهانی رهبر فاشیستها است. کلارتا نیز به تبع خودش در فسادهای مالی دست داشته اما او به شکلی عجیب به موسولینی مستبد و بیهوده نیاز دارد.
کلارتا حوالی بهار یا اوایل تابستان سال ۱۹۳۶ میلادی همسر موسولینی شد. بوسورث (Bosworth) با اشتیاقی وصف ناشدنی توضیح میدهد که برخی از روابط دیگر موسولینی در دوران کلارتا نیز ادامه داشت. معشوقههای پیشین موسولینی عبارتاند از لدا رافانلی، آنارشیستی کتابخوان و رویکردهای جدی در مورد مسئله جنسیت، مارگاریتا سارفاتی، ژورنالیست ثروتمند اهل ونیز ایتالیا، و آیدا دالسر، متخصص آرایش و زیبایی. هشت معشوقه پیشین موسولینی برایش ۹ فرزند به دنیا آوردند؛ همسرش راچله نیز پنج فرزند برای موسولینی به دنیا آورد. همچنین افسانههای زیادی در مورد قابلیتهای جنسی موسولینی مطرح شده بود. یکی از کارشناسان نیز در مورد موسولینی گفته بود که «بیش از آنکه مستبدانه باشد، جنسی است.»
گرچه بوسورث در مورد زندگی عمومی ایتالیای فاشیست – اتحاد شکننده، جنگهای خونین اتیوپی، مداخله فاجعه بار در اسپانیا – مینویسد، موسولینیِ روایت شده در خاطرات کلارتا، که از اولین دیدارشان نوشته شده بود، به مردی صمیمی اشاره دارد به سمفونی هفت بتهوون و ظرافتهای زندگی خانوادگی فکر میکرد.
از دریچه چشمان کلارتا، موسولینی را مشاهده میکنیم که به بریتانیاییها به چشم خوکهای بیمغز و مست نگاه میکند؛ فرانسویها را ترسو و سفلیس (نوعی بیماری آمیزشی) میداند؛ و به اساتید آلمانی خود ادای احترام میکند (گرچه موسولینی قابلیت به تمسخر گرفتن هیتلر را نیز داشت؛ موسولینی پس از دیدار با هیتلر در ونیز در موردش گفته بود که او [هیتلر] مانند لولهکشی است که بارانی به تن میکند). در مورد یهودستیزی موسولینی نیز نباید فراموش کرد که هیچ یهودی پیش از اشغال آلمان از ایتالیا اخراج نشد و اینکه ایتالیا بخشی از مناطق جنوب شرقی فرانسه را به اشغال خود درآورده بود؛ آن منطقه به منطقه امن یهودیانی تبدیل شده بود که از دست ویشیها و آلمانها در شمال فرار کرده بودند.
پس از خلع شدن موسولینی از قدرت توسظ شورای بزرگ فاشیستها در سال ۱۹۴۳ میلادی، خانواده کلارا پتاچی و دیگر خانوادههای قدرتمند فاشیستها مجبور به ترک ایتالیا شدند که این کار موجب شد خانههای مجللشان مصادره شود. خود کلارتا نیز دستگیر و به زندان نوورآ منتقل شد؛ وی در آنجا از حشرات و سوسکها شدیدا گلایه داشت. سپس در نتیجه مذاکره ایتالیا با متفقین برای برقراری آتش بس موقت، بیشتر خاک ایتالیا به اشغال آلمانها درآمد. موسولینی به عنوان یک دیکتاتور دست نشانده به قدرت بازگشت. کلارتا نیز از زندان آزاد و به ویلایی در نزدیکی خودش منتقل شد. گرچه آن دو در ۲۰ ماه باقیمانده از عمرشان کمتر با یکدیگر دیدار داشتند، اما رابطهشان حفظ شد. کلارتا حتی در جریان حمله گروهی به کاروان حامل موسولینی و انتقالشان به سوئیس یا آلمان در آوریل ۱۹۴۵ میلادی نیز حضور داشت. عکس کلارتا در کنار موسولینی در میلان نیز یکی از مشهورترین عکسهای تاریخ ۲۰ ساله دیکتاتوری در ایتالیا است.
خاطرات و نامههای کلارتا تاریخ مخصوص به خودشان را دارند. دوستان کلارتا آن خاطرات و نامهها را برای نسلهای آینده پنهان کرده و در سال ۱۹۵۰ میلادی به آرشیو کشوری ایتالیا تحویل دادند. خانواده پتاچی خواستار بازگرداندن آن موارد شدند که در ابتدا در پرونده نیز پیروز شدند اما بعد رای باطل شد. این نامهها و خاطرات هیچگاه به زبان انگلیسی ترجمه نشده است.
منبع: Literary Review
ترجمه: وبسایت فرادید