بهار آزادی – دکترای فلسفه و پژوهشگر فوق دکترا در جامعه شناسی – یکی از موضوعات قابل تامل در این حوزه مواجهه اخلاقی فرد و مسئولیت اجتماعی او در عبور از بحران کرونا است. بحرانی که بیش از پیش به ما آسیبپذیر بودن و در عین وابستگی به زندگی های دیگر را یادآوری میکند.
برای شکلگیری خرد فردی و جمعی جهان پس از کرونا، نیازمند تعمق به عملکردمان در مقیاس خرد، در دوران بحران هستیم.
در موقعیت بحران یعنی پس از شیوع ناگهانی و جهان گیری ویروس کرونا، بیش از هر زمانی شبکههای اجتماعی مجازی، ملموستر و در برخی موارد حتی مهمتر از منابع موثق تخصصی و علمی بر روی افراد و جامعه تاثیر میگذارند.
ژان بودریا، فیلسوف وجامعه شناس فرانسوی، تنوع و تکثر شبکههای اجتماعی و خبری را از ویژگیهای اصلی جهان پسامدرن میداند. هر فرد با دسترسی شخصی و نسبتا آزادی که به شبکههای اجتماعی مجازی دارد، با بمباران و ملغمهای از اطلاعات صحیح و ناصحیح درباره بیماری ناشی از ویروس کرونا مواجه میشود.
پیامها و ویدیوهایی که هر روز تولید و بازتولید میشوند، هم شامل اطلاعات پزشکی درست و غلط هستند و هم نوعی سرگرمی تصویری را برای مخاطب ایجاد میکنند. این پیامها ترکیب دو حوزه کاملا متفاوت علمی و تخصصی پزشکی یا دانش اپیدمولوژی با حوزه سرگرمی- تجربه شخصی و حتی خرافات میشوند.
نتیجه اولیه تولید و بازتولید اطلاعات ضد و نقیض درباره کرونا، میتواند به کم اثری و حتی بی اثری اطلاعات تخصصی و موثق در مقیاس جمعی و در طولانی مدت انفعال فردی در برابر بحران منجر شود.
در این مقاله به باز اندیشی در برخی جنبههای اخلاقی یا مسئولیت فردی در زندگی روزمره و همچنین در فضای مجازی در مواجهه با بحران کرونا میپردازیم.
مراقبت از خود و مراقبت از دیگری
از زمان شروع اپیدمی یا همه گیری بیماری، مهمترین توصیهای که به افراد شد، شستن مداوم دستها، ماندن در خانه، استفاده از ماسک در صورت ابتلا به بیماری و رعایت نکات بهداشتی بوده است. رسانهها بصورت مداوم این پیام را منتشر میکنند که مهمترین وظیفه هر فرد در کنترل بحران رعایت فاصله اجتماعی، ماندن در خانه و رعایت نکات بهداشتی است.
در پرسش نخست به بررسی نسبت بین ترس طبیعی و ذاتی هر فرد در عدم ابتلا به بیماری یا ترس از بیمار شدن، در برابر ترس از انتقال بیماری و بیمار کردن دیگری میپردازیم.
در حالی که در پیامها بر رعایت نکات بهداشتی برای عدم انتقال بیماری توسط افراد تاکید میشود، مخاطب به صورت ذاتی، ابتدا پیام را به صورت فردی یعنی پیشگیری از بیماری و مراقبت از خود میبیند. بطور مثال، پیامهای بهداشتی بر رعایت فاصله ایمنی و استفاده از ماسک در «صورت بیماری» تاکید میکنند، در حالی که مخاطب همواره در سردرگمی و ترس خود میخواهد بداند که چطور بیمار نشود.
اگر این ترس و مراقبت از خود یا مسئولیت در برابر سلامتی خود را خصلت ذاتی انسان در نظر بگیریم، ترس در مرحله دوم، یعنی مراقبت از دیگری و یا مسئولیت در قبال دیگری، در پروسهای اکتسابی و آموزشی تقویت میشود.
بطور مثال، کمبود ماسک و یا حتی دزدی ماسک در مراکز بهداشتی زمانی صورت میگیرد که رسانه بر استفاده از ماسک در صورت بیماری تاکید دارد، اما فرد پیام را به استفاده از ماسک برای پیشگیری از بیماری برداشت میکند.
این واکنش میتواند طبیعی قلمداد شود و حتی در صورت موجود بودن ماسک کافی، ایرادی هم نداشته باشد. اما مشکل زمانی ایجاد میشود که فرد نه تنها در توجیه دزدی ماسک یا انبار کردن ماسک به ارجحیت خود در برابر پزشکان و کادر درمانی فکر میکند، بلکه با ماسک به معاشرت خود همچون گذشته ادامه میدهد و فاصله اجتماعی و انزوای اجتماعی که مهمترین مسئولیت خواسته شده از اوست را نقض میکند.
تاکید بر مسئولیت فردی به مثابه مهمترین اصل کنترل اپیدمی البته میتواند از دریچهای دیگر و کاملا متضاد، در برخی رسانهها و یا در برخی جوامع اثری معکوس هم داشته باشد. بدین صورت که فرد تازه مبتلا شده به بیماری یا مشکوک به بیماری، ممکن است از ترس برچسب خوردن (stigmatized) به دلیل عدم رعایت بهداشت یا فاصله اجتماعی، از طرف همکاران یا دوستان، اقدام به درمان یا تست خود نکند و حتی خود را در معرض خطر بیشتری قرار دهد.
به نظر میرسد که در فرهنگ سازی وظیفه شهروندی در کنترل بیماری و جلوگیری از شیوع بیشتر ویروس، تفاوتی مهم بین نگاه پزشک و یا رسانه با نگاه شهروند به بیماری وجود دارد. اگر شهروند بیش از هرچیز از بیمار شدن هراس دارد، پزشک و رسانه بیشتر بر تلاش در عدم انتقال ویروس به دیگری سخن میگویند.
آنچه مهم به نظر میرسد، لزوم اطلاعرسانی در دو بخش اصلی یعنی مراقبت از دیگری و مسئولیت در قبال انتقال بیماری به دیگری، همتراز با مراقبت از خود در برابر بیماری است. لزوم مسئولیت پذیری فرد در برابر انتقال بیماری، پروسهای بیشتر اکتسابی است که بصورت مدوام نیاز به یادآوری و فرهنگ سازی دارد.
فضای مجازی و مسئولیت شخصی
هر فرد در موقعیت بحران و بخصوص ناشناخته بودن سبب بحران احساس ناامنی میکند و به دنبال شناخت و رسیدن هرچه زودتر به پاسخی قطعی برای حل بحران و بازگشت به شرایط عادی گذشته است. این تقاضا دقیقا در مقابل شرایط علمی و تخصصی قرار میگیرد که غالبا در وضعیت عدم قطعیت علمی سکوت میکند و یا پاسخهایی نسبی و یا گزارههایی غیرقطعی در مورد چرایی و یا درمان بیماری، ارائه میدهد. پاسخهای قاطع فردی، کشفهای به یک باره و راه حلهای سادهای که در بمباران پیامهای کرونایی مشاهده میکنیم، دقیقا به نیاز شدید مخاطب جوابی سریع و آسان میدهند و گویی او را برای لحظهای آرام و حتی صاحب قدرت کشف و دانایی میکنند.
فضای مجازی با دسترسی نسبتا آزادی که به فرد میدهد انحصار ارائه و پخش اطلاعات را از مرجع رسمی، یعنی متخصصان و دانشمندان میگیرد و در اختیار عامه مردم قرار میدهد. آزادی نسبی شبکههای اجتماعی که مزایای بسیاری مانند دسترسی بیشتر و آسانتر به اطلاعات را دارد، در عین حال به گسترش اطلاعات غلط و باورهای غلط و خرافی نیز منجر میشود.
ویدیوهای متعدد ساخته شده درباره کرونا، از دلیل شیوع ویروس در قالب تئوری توطئه گرفته تا روشهای پیشگیری و حتی درمانهای به ناگهان کشف شده در آزمایشگاههای کوچک، مثالهای ملموس پخش اطلاعات ضد و نقیض و اکثرا بدون مبنای تخصصی هستند.
فرد دریافت کننده اطلاعات مانند هر فرد دیگری که در حس ناامنی حاصل از ناشناختگی بیماری قرار دارد، محتوای پیام را که یا پرده از راز شکلگیری ویروس بر میدارد و یا معجزهوار راه درمان را نشان میدهد، جوابی برای حس ناامنی خود و نزدیکانش میبیند و او هم وارد این بازی شده و پیامها را برای دیگران ارسال میکند.
سازنده این پیام ها یا افرادی هستند که از تجربه شخصی خود در برابر بیماری میگویند و مصرف برخی خوراکیها را توصیه میکنند یا در مواردی فرد را به استفاده از روشهای پرخطرتری مانند نوشیدن الکل ویا شستوشو با آب بسیار داغ تشویق میکنند.
در گروه دیگر پیامها، فرد تجربه شخصی خود را همچون کشفی علمی با دیگران در میان میگذارد، مثلا از گرفتن سشوار در بینی جهت گرم کردن مخاط تنفسی و از بین بردن ویروسها صحبت میکند. آنچه در این مثال بیش از هرچیز دیگر جلب توجه میکند، بازتولید بیش از اندازه این پیام با نسبت دادن آنها به افراد سرشناس مانند پزشکان معروف یا هنرپیشگان است. در این رفتار بی مسئولیتی فردی در مواجهه با بحران به اوج خود میرسد. فرد نه تنها سلامتی دیگران را با تجربه شخصی خود به خطر میاندازد بلکه پخش کنندگان پیام در مرحله دوم، از شهرت فردی دیگر برای انتشار بیشتر آن استفاده میکنند.
بی مسئولیتی فردی اما تنها شامل تولیدکننده این قبیل پیامها نمیشود، بلکه کسی که این پیامها را برای بقیه ارسال میکند نیز شریک این بیمسئولتی است. پرسشی که مطرح میشود این است که چرا فرد حتی لحظهای به صحت و سقم پیام دریافتی فکر نمیکند؟
برای پاسخ به این پرسش هم میتوانیم به عدم آموزش کافی در ارتباط با راستی آزمایی اشاره کنیم و هم فضای سانسور و کنترل شدید اطلاعات را در مقیاسی بزرگتر به زیر سوال ببریم. به بیانی دیگر، فردی که از ابتدا با ابهام و پنهان کاری درباره یک بحران سردرگم بوده است، شهادتهای فردی و یا «اخبار به ناگهان بیرون درز کرده» را همچون حقیقتی کشف شده میانگارد و سریعا به بازنشر آن اقدام میکند. در این شرایط به نظر میرسد که مسئولیت پزشکان و کادر درمانی و همچنین پژوهشگران ایجاب میکند تا در رقابت با بمباران اطلاعات ناصحیح درباره بیماری، هرچه بیشتر به اطلاع رسانی به زبانی ساده بپردازند و حتی پژوهشگران حوزههای غیر پزشکی نیز در ترجمه و انتشار اطلاعات علمی بیش از پیش فعال باشند.