از آن سو، اقتصاد ایران در دهه ۱۳۹۰ ویران شد. برخی پیش بینیها نشان میدهند که درآمد سرانه ایرانی ها، «ممکن است» تا ۱۰ سال دیگر، یعنی تا سال ۱۴۱۰، به سطح سال ۱۳۹۰ برگردد. این در حالی است که بالاترین درآمد سرانه برای شهروندان ایران پس از انقلاب، در سال ۱۳۸۳ رقم خورده و ما تا رسیدن به آن نقطه، شاید ۲ دهه دیگر فاصله داشته باشیم.
در چنین شرایطی، وزیر اقتصاد، به عنوان مهمترین مهره کابینه دولت در حوزه اقتصاد، چه کاری میتواند برای توسعه اقتصادی ایران انجام دهد؟ آن طور که از برنامه هایِ از پیش اعلام شده وزیر جدید اقتصاد بر میآید، یکی از مهمترین برنامههای خاندوزی این است که نظام مالیاتی کشور را اصلاح کند. در این زمینه، ظاهراً وزارت امور اقتصادی و دارایی در دولت سیزدهم، قصد دارد «مالیات بر عایدی سرمایه» (Capital Gains Tax) را به سرعت در ایران اجرایی کند.جلوی ِاجرای این شکل از مالیات سالها در ایران گرفته شده بود، چرا که منافع برخی گروه ها، اجازه اجرای آن را نمیداد. با اجرای «مالیات بر عایدی سرمایه»، از خرید و فروش کالاهای سرمایهای مانند مسکن، خودرو، ارز، طلا و حتی سهام مالیات دریافت میشود.
با این همه، «مالیات بر عایدی سرمایه» منتقدانی هم دارد که میگویند علت رشد قیمت داراییها در ایران، عمدتاً تورم است و اگر شهروندان بخواهند برای جلوگیری از افت ارزشِ پولشان در بازار داراییهایی مانندِ مسکن و طلا سرمایه گذاری کنند و دولت هم از آنها مالیات بگیرد، در واقع در حق شهروندان جفا شده است. این ادعا را میتوان در فرصتی دیگر بررسی کرد.
ایران، بهشت مالیاتگریزان
اگر عزم دولت، مجلس و مجموعه حاکمیت در اجرای مالیات موسوم به CGT واقعاً جزم باشد، این را باید به فال نیک گرفت. به این ترتیب، کسی که دلالی میکند، تولید مولد ندارد و با سرمایه خود در واقع به کاهش ارزش پول ملی ایران هم کمک میکند، مالیات میدهد.
این گروهها در ساختار تمام جوامع حضور دارند و از طریق لابی کردن با نهادهای قانونی، سعی در افزایش منافع خود دارند. به عبارت خیلی ساده، اگر نفع یک گروه در وارداتِ یک کالا نهفته باشد، این گروه به مجلس و دولت فشار میآورد که واردات همچنان ادامه داشته باشد، حتی اگر نفس واردات، موجب زیان به اقتصاد ملی و عامه مردم باشد.
این اتفاق در مناطقِ موسوم به «بهشت مالیاتی» (Tax haven) مرسوم است. «بهشت مالیاتی» به طور ساده، به کشور یا منطقهای از یک کشور گفته میشود که در آن، میزان مالیات موثر اخذ شده از شهروندان و غیرشهروندان به اندازهای کم است که سرمایهگذاران خارجی ترجیح میدهند سرمایهشان را به آنجا (و طبیعتاً بانکهای آنجا) روانه کنند.
بهشتی که سرمایه هم جذب نمیکند
اما چرا چنین مکانهایی وجود دارند؟ این پرسش پاسخهای متعددی دارد. یکی از دلایل میتواند جذب سرمایههای خارجی باشد. اگر جایی وجود داشته باشد که از دارایی بانکی شما مالیات نگیرد (مالیاتی که مثلا در برخی کشورهای اروپایی ممکن است به حدود ۵۰ درصد از دارایی شما هم برسد)، طبیعی است که به باز کردن یک حساب بانکی در آنجا فکر کنید.
«سوئیس»، اما احتمالا مشهورترین بهشت مالیاتی جهان باشد و البته بزرگترینِ آنها. نیازی نیست به دام تئوریهای توطئهای بیفتیم که میگویند سوئیس در واقع مرکز اداره جهان است، اما این کشور تاریخچه جالبی از این منظر دارد.
بهشت به جهنم تبدیل میشود؟
در فهرستهای جهانی در مورد «بهشتهای مالیاتی»، نامی از ایران دیده نمیشود، شاید به این دلیل که ابرثروتمندانِ اروپایی و عرب، به هیچ وجه حاضر نیستند سرمایه خود را به جای بانکهای سوئیس، در بانکهای ایران سرمایه گذاری کنند. با این همه، ایران همین حالا برای ابرثروتمندان ایرانی یک «بهشت مالیاتی» است. اما چرا؟ بگذارید مثال بزنیم.
اینکه شهروندان یک کشور بتوانند هر میزان دارایی بانکی داشته باشند و بابت آن مالیاتی نپردازند و کسی هم نتواند به اطلاعات حسابهای بانکیشان دسترسی داشته باشد، در تقریباً هیچ کشوری با سطح توسعهیافتگیِ ایران وجود ندارد.
هادی خانی، مدیرکل وقت دفتر بازرسی ویژه مبارزه با پولشویی و فرار مالیاتی سازمان امور مالیاتی، در سال ۱۳۹۸ گفته بود در ایران حدود ۵۰۰ میلیون حساب بانکی وجود دارد. به عبارت سادهتر، به ازای هر ایرانی بین ۶ تا ۷ حساب بانکی مختلف در کشور وجود دارد و ایران از این منظر از سرآمدان جهان است.
به عبارت دیگر، اگر میانگین موجودی این حسابهای بانکی را (به فرض) حدود ۲ میلیارد تومان در نظر بگیریم، تنها در این حسابهای بانکی حدود هزار هزار میلیارد تومان (هزار تریلیون تومان) دارایی وجود دارد که مشمول مالیات نیست.
«مالیات بر خانههای خالی» و «مالیات بر تعدد املاکِ در اختیار» هم اقسام دیگری از مالیات هستند که در ایران اجرا نمیشوند و طبقهای از ابرثروتمندان را ایجاد کرده اند که دائماً با فعالیتهای سوداگرانه شان اقتصاد ایران را هدف قرار میدهند. با این حساب، اگر وزارت اقتصادِ دولت سیزدهم برای جلوگیری از این فعالیتهای غیرمولد شمشیرها را از رو بسته باشد، نمیتوان این موضوع را به فال نیک نگرفت.