گروه سیاسی: احمد زیدآبادی فعال سیاسی در روزنامه اعتماد نوشت: با گذشت بیش از یک ماه از استقرار دولت سیدابراهیم رییسی، جهتگیری این دولت در مورد برخی از موضوعات بسیار مهم سیاست خارجی هنوز روشن نیست. برای نمونه ناظران مسائل ایران تا این لحظه هنور نمیدانند که دولت آقای رییسی درباره پرونده هستهای کشور چه تصمیم مشخصی خواهد گرفت. به همین دلیل نیز طیفِ وسیعی از حدس و گمانهای متفاوت و حتی متضاد در این باره بهطور دائم در رسانهها مطرح میشود.
در یک سرِ طیفِ گمانهزنیها، سرسختی و انعطافناپذیری دولت در برابر مساله هستهای مورد تاکید قرار میگیرد. طبق این نوع گمانهزنیها، جناح اصولگرا به ۳ علت نمیخواهد و بلکه نمیتواند در بحث هستهای راه انعطاف و سازش در پیش گیرد. علت نخست، پیوند خوردن ایدئولوژی و هویت اصولگرایان به نوعی مقابلهجویی دایمی با کشورهای غربی بهخصوص امریکاست که عمدتا در مناقشه اتمی تبلور پیدا کرده است.
علت دوم، حیثیتی کردن برنامه هستهای به صورت امری دارای ارزش ذاتی و حتی قدسی از سوی جریان اصولگراست. علت سوم نیز ذهنیت بخش قابلتوجهی از پایگاه اجتماعی این جناح است که طی چند سال اخیر، بر اثر بمباران تبلیغاتی بیوقفه و لاینقطع چهرههای اصطلاحا «دلواپس» علیه برجام یا هر توافقی مشابه آن شکل گرفته و قوام یافته است به گونهای که انعطاف و سازش در برنامه هستهای را به مثابه خیانتی غیرقابل بخشش تلقی میکنند و آن را برنمیتابند.
در منتهیالیه دیگرِ طیف گمانهزنیها، نرمش و مصالحه دولت و دستیابی آن به توافق درباره موضوع هستهای، امری مسلم و گریزناپذیر فرض میشود. طبق این گمانهها، اصولگرایان در مساله هستهای به ۳ دلیل مسیر سازش را در پیش خواهند گرفت. دلیل نخست، نیاز آنها به بهبود شرایط اقتصادی کشور با انگیزه تداوم قدرت است.
در حقیقت، چراغ راهنمای سیاستورزی جناح اصولگرا همواره کسب و حفظ و بسط قدرتشان بوده است. در شرایط وخیم اقتصادی و ادامه تحریمها این موارد به خطر افتاده و نیاز به چارهجویی دارد. دلیل دوم که چندان متفاوت از دلیل نخست نیست، غریزه پنهان عملگرایانه آنهاست که در سر بزنگاهها و اوجگیری بحرانها بهطور غیرمترقبهای خود را عیان میکند و جهت حرکت آنها را تغییر میدهد. دلیل سوم نیز نوعی اجماع بینالمللی بر سرِ ضرورت توافق هستهای ایران است.
این اجماع بهخصوص روسیه و چین را نیز دربر میگیرد، یعنی دو قدرتی که جمهوری اسلامی در سالهای اخیر آنها را به عنوان پشتوانههای جهانی خود به منظور پیشگیری از انزوا و خنثیکردن فشار حداکثری امریکا تعریف کرده است. در حقیقت، جمهوری اسلامی خواسته یا ناخواسته مسکو و پکن را در جایگاهی در سیاست خارجی خود قرار داده است که «نه گفتن» به هر دوی آنها بینهایت مشکل شده است و این در حالی است که آن دو نیز به همان اندازه امریکا و کشورهای اروپایی خواهان توافق و مصالحه ایران در مورد برنامه اتمی آن هستند.
در واقع آنچه فعلا در عملِ مسوولان کشور جریان دارد، تلفیقی از دو نگاه فوق است. به عبارت دیگر، موضوع اتمی ایران دو جنبه ذهنی و عینی متفاوت و مغایر با هم پیدا کرده است که هرکدام دولتمردان را به سمت و سوی متضادی میکشانند. منظور از جنبه ذهنی همان وجه ایدئولوژیک ماجراست که سازش را به عنوان خیانت معرفی میکند و منظور از وجه عینی داستان ضرورتِ رفع تحریمها و لزومِ همراهی با چین و روسیه در این مساله است. این تضاد خود را در بیان مقامهای دولتی نیز نشان میدهد.
آنها از یکسو به خلاف مواضع گذشته خود، اصل برجام و احیای آن را پذیرفتهاند، اما در عین حال تبصرههای مبهمی نیز به سخن خود اضافه میکنند که نشان از تشویش و آشوب درونی آنها برای دستیابی به توافق دارد. در حقیقت قصه مجنون و ناقه او در اینجا مصداق واقعی خود را پیدا کرده است. یعنی انگیزهای برای حرکت به جلو با انگیزهای از گشت به عقب باهم ترکیب شده و بیانِ مسوولان کشور را در این مورد دوپهلو و مغشوش کرده است.
با توجه به شرایط منطقهای و جهانی ایران این نحوه بیان تعارضآمیز درباره مساله اتمی، قابل دوام نیست و مسوولان کشور به ناچار باید هرچه سریعتر تکلیف خود را با این موضوع یکسره کنند و تصمیم نهایی را بگیرند. تصمیم آنها هرچه باشد امیدوارم طبق معمول همراه با فضاسازیهای کاذب برای گریز از پذیرش مسوولیت و مقصر جلوه دادن رقبای داخلی در این موضوع نباشد.
واقعیت این است که «زمان رویارویی با حقیقت» در مساله اتمی جمهوری اسلامی فرارسیده است و این رویارویی قدری صداقت و مسوولیتپذیری میطلبد.
پینوشت: «سرشک خامه» عنوان ستون ثابتی است به قلم احمد زیدآبادی که از این پس هر سهشنبه در همین صفحه منتشر میشود و سعی دارد با عبور از سطح اخبار روز، تا حدودی در مسائل عمیق شده و با نگاهی تحلیلی به واکاوی و بررسی این موضوعات بپردازد.
در یک سرِ طیفِ گمانهزنیها، سرسختی و انعطافناپذیری دولت در برابر مساله هستهای مورد تاکید قرار میگیرد. طبق این نوع گمانهزنیها، جناح اصولگرا به ۳ علت نمیخواهد و بلکه نمیتواند در بحث هستهای راه انعطاف و سازش در پیش گیرد. علت نخست، پیوند خوردن ایدئولوژی و هویت اصولگرایان به نوعی مقابلهجویی دایمی با کشورهای غربی بهخصوص امریکاست که عمدتا در مناقشه اتمی تبلور پیدا کرده است.
علت دوم، حیثیتی کردن برنامه هستهای به صورت امری دارای ارزش ذاتی و حتی قدسی از سوی جریان اصولگراست. علت سوم نیز ذهنیت بخش قابلتوجهی از پایگاه اجتماعی این جناح است که طی چند سال اخیر، بر اثر بمباران تبلیغاتی بیوقفه و لاینقطع چهرههای اصطلاحا «دلواپس» علیه برجام یا هر توافقی مشابه آن شکل گرفته و قوام یافته است به گونهای که انعطاف و سازش در برنامه هستهای را به مثابه خیانتی غیرقابل بخشش تلقی میکنند و آن را برنمیتابند.
در منتهیالیه دیگرِ طیف گمانهزنیها، نرمش و مصالحه دولت و دستیابی آن به توافق درباره موضوع هستهای، امری مسلم و گریزناپذیر فرض میشود. طبق این گمانهها، اصولگرایان در مساله هستهای به ۳ دلیل مسیر سازش را در پیش خواهند گرفت. دلیل نخست، نیاز آنها به بهبود شرایط اقتصادی کشور با انگیزه تداوم قدرت است.
در حقیقت، چراغ راهنمای سیاستورزی جناح اصولگرا همواره کسب و حفظ و بسط قدرتشان بوده است. در شرایط وخیم اقتصادی و ادامه تحریمها این موارد به خطر افتاده و نیاز به چارهجویی دارد. دلیل دوم که چندان متفاوت از دلیل نخست نیست، غریزه پنهان عملگرایانه آنهاست که در سر بزنگاهها و اوجگیری بحرانها بهطور غیرمترقبهای خود را عیان میکند و جهت حرکت آنها را تغییر میدهد. دلیل سوم نیز نوعی اجماع بینالمللی بر سرِ ضرورت توافق هستهای ایران است.
این اجماع بهخصوص روسیه و چین را نیز دربر میگیرد، یعنی دو قدرتی که جمهوری اسلامی در سالهای اخیر آنها را به عنوان پشتوانههای جهانی خود به منظور پیشگیری از انزوا و خنثیکردن فشار حداکثری امریکا تعریف کرده است. در حقیقت، جمهوری اسلامی خواسته یا ناخواسته مسکو و پکن را در جایگاهی در سیاست خارجی خود قرار داده است که «نه گفتن» به هر دوی آنها بینهایت مشکل شده است و این در حالی است که آن دو نیز به همان اندازه امریکا و کشورهای اروپایی خواهان توافق و مصالحه ایران در مورد برنامه اتمی آن هستند.
در واقع آنچه فعلا در عملِ مسوولان کشور جریان دارد، تلفیقی از دو نگاه فوق است. به عبارت دیگر، موضوع اتمی ایران دو جنبه ذهنی و عینی متفاوت و مغایر با هم پیدا کرده است که هرکدام دولتمردان را به سمت و سوی متضادی میکشانند. منظور از جنبه ذهنی همان وجه ایدئولوژیک ماجراست که سازش را به عنوان خیانت معرفی میکند و منظور از وجه عینی داستان ضرورتِ رفع تحریمها و لزومِ همراهی با چین و روسیه در این مساله است. این تضاد خود را در بیان مقامهای دولتی نیز نشان میدهد.
آنها از یکسو به خلاف مواضع گذشته خود، اصل برجام و احیای آن را پذیرفتهاند، اما در عین حال تبصرههای مبهمی نیز به سخن خود اضافه میکنند که نشان از تشویش و آشوب درونی آنها برای دستیابی به توافق دارد. در حقیقت قصه مجنون و ناقه او در اینجا مصداق واقعی خود را پیدا کرده است. یعنی انگیزهای برای حرکت به جلو با انگیزهای از گشت به عقب باهم ترکیب شده و بیانِ مسوولان کشور را در این مورد دوپهلو و مغشوش کرده است.
با توجه به شرایط منطقهای و جهانی ایران این نحوه بیان تعارضآمیز درباره مساله اتمی، قابل دوام نیست و مسوولان کشور به ناچار باید هرچه سریعتر تکلیف خود را با این موضوع یکسره کنند و تصمیم نهایی را بگیرند. تصمیم آنها هرچه باشد امیدوارم طبق معمول همراه با فضاسازیهای کاذب برای گریز از پذیرش مسوولیت و مقصر جلوه دادن رقبای داخلی در این موضوع نباشد.
واقعیت این است که «زمان رویارویی با حقیقت» در مساله اتمی جمهوری اسلامی فرارسیده است و این رویارویی قدری صداقت و مسوولیتپذیری میطلبد.
پینوشت: «سرشک خامه» عنوان ستون ثابتی است به قلم احمد زیدآبادی که از این پس هر سهشنبه در همین صفحه منتشر میشود و سعی دارد با عبور از سطح اخبار روز، تا حدودی در مسائل عمیق شده و با نگاهی تحلیلی به واکاوی و بررسی این موضوعات بپردازد.