_در خصوص معنا در معماری و هنر توضیح دهید.
معنا از کلماتی است در نگرش های مختلف تعاریف متفاوتی را به خود اختصاص داده است البته در دیدگاههای ضد ذات گرا حتی حذف معنا را داریم که در هنرو معماری هم نمود می یابد که از انواع آن می توان به هنر فرمالیستی و در حوزه معماری به معماری مدرن اشاره کرد. اما در صورت پذیرش معنا می توان به طیفی از تعاریف مختلف اشاره کرد.
به عنوان مثال در یک نگرش معنا اشاره جهانی دارد که ورای عالم محسوس است و در بردارنده حقایق است که البته در این حوزه هم تفاوت های زیادی می بینیم که می توان به مثل افلاطونی و یا در نگرش دیگر بر پیوند معنا با معنویت اشاره کرد. اما در تعریفی دیگر معنا به صورت مطلق وجود ندارد و وارد حوزه چند معنایی می شود آنچنان که اولین بار رولان بارت مرگ مولف را اعلام کرده و معنای ضمنی را نفی می کند و معنارا وابسته به مخاطب می شود. آنچنانکه بارت از مخاطب فعال در درک اثر صحبت می کند مخازبی که هنر را نه به عنوان مدلول بلکه دالی می داند که دالها می توانند به کنار هم قرار گیری متفاوت معناهای جدید خلق کنند. و در آیین گونه از هنر، هنر تعاملی زاده می شود که مشارکت فعال مخاطب را می طلبد از آن نمونه می توان به نمایشگاه “اجرایش کن” اشاره کرد. به عبارتی هنر رویدادی ناتمام است که نه به فهم نیت مولف بلکه با مشارکت فعال مخاطب کامل می شود. پس معنا دیگر مرجع انسانی می یابد . در بسیاری از جریانات هنری معاصر که شاهد آن هستیم دیده می شود که این جریانات هنری بدون توجه بر اساس فکری آن دنبال می شود.
اما معنا یی که اینجا می خواهم در ارتباط با آن صحبت کنم لایه آخری از ادارک اثر هنری است که در لایه های عمیق تر درک اثر وارد می شود. به عبارتی اگر ادارک اثر را انچنان که پانوفسکی مطرح کرده ۳ لایه بدانیم در لایه اول آنچیزی است اشکال رنگها به ما می گویند و احساسی که به دنبال آن در مخاطب ایجاد می شود. که در بالا به هنر فرمالیسم اشاره کردم. اما در لایه دوم معنای قراردی است که وابسته فرهنگ و اجتماع است و اداراک متفاوتی را ایجاد کند. اما سومین لایه حقایقی است که نه چیستی اثر بلکه چرایی آن را در بر می گیرد.
حقایقی که باید ورای ظاهر قرار گیرد و غایت است. پس در اینجا این سوال مطرح می گردد که آیا اثر هنری و معماری غایتی دارد ؟ به صورت خاص معماری نیز در جستجوی معناست . معنایی که باید شهود شود. آنچنان که در مقابل نامکان اٌژه مکان قرار می گردد. و هویت معنا می یابد .
_سبک معماری ایرانی تا چه اندازه در زیبایی شهرها تاثیر دارد و این سبک به نظرتان تا چه اندازه در کشور رعایت شده است؟
در پاسخ به این سوال باید تعریفی از هویت ارائه شود. بارها در این رابطه صحبت شده است، زمانی که از هویت در معماری صحبت می کنیم چانچه در بالا هم اشاره کردم به واژه مکان می رسیم . به عبارتی در وهله اول می خواهم بگویم معماری که بر سر ۲ راهی بین فرم و فضا به دنبال فرم است یا معماری فضا را می افریند و این فضا است که فرم را شکل می دهد. آنچنان که در هنر شرق تاکید بر فضا بوده و هست.
به عبارتی دیالکتیک فرم و فضا دیگر وجود ندارد بلکه هر در معماری ایرانی چنان در هم ادغام شده اند که هر کدام دیگری را تداعی می کند. و به نظر بنده مکان در این صورت تبلور می یابد. زیرا راز ماندگاری یک اثر در این است و معماری بی زمان تبلور می یابد. پس غایت معماری زیبایی نیست ولی مسلما این رویکرد متضمن زیبایی شهر است.
در چند دهه اخیر تلاش هایی در جهت تغییر در قوانین ساخت و ساز صورت گرفته و توجه به مفاهیم معماری گذشته ایران و احیاء آن مورد توجه بوده است.
_سخن آخر اگر نکته ای ناگفته مانده که نیاز به توضیح دارد را لطفا بفرمایید.
به زعم بنده عمده نقیصه در معماری امروز ما اولویت قرار گرفتن ظاهر اثر و رویکرد تجاری در این حوزه است. به عبارتی نادیده گرفتن معنا و فضا و توجه به ظاهر اثر در راستای فروش بیشتر و مدگرایی در معماری شاکله شهر را به مرور دچار اغتشاش کرده است. زیرا مدگرایی اگر در معماری جامعه عمومیت یابد با توجه به زمانی کوتاه خود می تواند تبعات نامطلوبی را در کلیت یک معماری ایجاد کند که شاید در ابتدا تغییر ذائقه عمومی در رسیدن به یک معماری (که بنده واژه معماری را متفاوت با ساختن می دانم) می تواند تاثیر گذار باشد. زیرا مد رویه ترین عوامل مانند مصالح را تغییر می دهد و بحث معنا و فضا در آن جایی ندارد.