روزنامه ایران یکشنبه چهارم مهر در گفت وگو با امیر دریادار شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، آورده است: این خصلت همه نظامیها است که وقت گفتوگو با رسانهها از هر دیپلماتی دیپلماتتر میشوند که البته نظامیان ما در این زمینه از همتایان خود در دیگر کشورها چیرهدستترند.
باوجود این از خلال گفتههای امیر دریادار شهرام ایرانی، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران میتوان نکات بسیاری دریافت؛ مانند اینکه جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه اجازه حضور رژیم صهیونیستی در خلیج فارس را نمیدهد، اینکه حملات ادعایی به کشتیهای این رژیم یا دیگر شناورها در خلیج فارس و دریای عمان کار ایران نیست و اینکه اگر ایران بخواهد به این شناورها حمله کند، به گونهای حمله خواهد کرد که آنها کاملاً در اعماق دریا غرق شوند.
گفتوگو با امیر ایرانی، چند روزی پس از بازگشت ناوگروه ایرانی از اقیانوس اطلس و نیز اندکی پس از آغاز فرماندهی او بر نیروی دریایی و به مناسبت هفته دفاع مقدس انجام شد. فرمانده نیروی دریایی ارتش ضمن اشاره به دلاوری همرزمانش در دوران دفاع مقدس توضیح میدهد که چگونه این نیرو به فرمان فرمانده کل قوا به «نیروی دریایی راهبردی» تبدیل شد.
شما جزو آن دسته از امرای ارتش هستید که در سال ۶۴ وارد نیرو شدید، از این رو در فضای جمهوری اسلامی رشد کردید. فرماندهان و امرایی که بعد از انقلاب وارد نیرو شدند، چه تفاوتی با فرماندهان ارتش در رژیم گذشته دارند و شما و فرماندهانی چون شما چه نگاهی به کشور، به نظام اسلامی، مردم و مسائل بینالمللی دارید؟
نکتهای که در این سؤال مطرح کردید، نکتهای است که بارها در کلاسهای درس و دانشگاه نیز با آن مواجه شدهایم. حتی گاهی در شبکههای مجازی هم میبینم که در این زمینه مقایسههایی هم انجام میشود که مثلاً فرماندهان ارتش در رژیم گذشته چطور بودند یا نبودند. اما نکته اینجاست که هرچند من این افتخار را داشتم که در سالهای پس از انقلاب شکوهمند اسلامی به ارتش جمهوری اسلامی ایران بپیوندم، اما پیش از آن، خودم عضو یک خانواده ارتشی بودم و برخلاف این چیزهایی که که گفته میشود، از نزدیک شرایط آن زمان را دیدم و لمس کردم.
از جمله این شرایط اینکه در دوره انقلاب، برخی از معلمان ما انقلابی پرشوری بودند که از سوی ساواک دستگیر و بشدت شکنجه شدند؛ یا درباره وضعیت ارتش آن دوره، در خاطرم هست که فروردین و اردیبهشت ۵۹ یعنی ماهها پیش از آغاز حمله رژیم بعث، ارتش در مرز حضور داشت و مستقر بود، اما ما در آن زمان آمادگی درگیری نداشتیم. به همین دلیل در تجاوزات محدودی که ارتش بعث در این زمان داشت، خاطرم هست که یکی از افسران ما اسیر شده بود که البته در یکی از روزهای تیرماه توانست فرارکند و با مشقتهای بسیار به کشور برگردد.
بعد هم که ارتش بعث حمله سراسری خود را به کشور ما آغاز کرد، پادگانی که ما در آن مستقر بودیم شبانه تخلیه و ما به کرمانشاه منتقل شدیم. منظور از بیان این نکات اینکه به دنبال وقوع انقلاب اسلامی، ما از یک خفقان سراسری حاکم بر کشور، وارد فضایی شدیم که هرکس میتوانست و میتواند حرفها و دغدغههای خود را مطرح کند.
تحت این تحولات بسیاری از شرایط و حتی مبانی تغییر کرد؛ ما امروز در فضا و بستر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تنفس، زندگی و خدمت میکنیم و همه چیز ما، از زندگی عادی تا نیروهای نظامی ما با گذشته کاملاً متفاوت است و این تعالی و تغییر مبانی به سمت ارزشها و اصول اسلامی و ولایی قابل کتمان نیست.
البته به رغم این تغییرات شگرف و تاریخسازی که در کشور ما اتفاق افتاد، هنوز گاهی میبینم که مثلا تلویزیون در ایام دهه مبارک فجر، ارتش رژیم سابق را نشان میدهد که این ارتش چنین و چنان کرد، درحالی که ۴۰ سال پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ما، همه چیز، بویژه ارتش عوض شده است و از این رو حداقل انتظار این است که اگر به ویژگیهای ارتش در رژیم سابق اشاره میکنیم، این را هم اضافه کنیم که اساساً امروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، چه از نظر مبانی، چه از نظر اصول و ارزشها، چه از نظر فرماندهی عالیه که زیر نظر مقام عظمای ولایت و فرمانده معظم کل قوا است، اصلاً با ارتش گذشته قابل قیاس نیست.
بالاترین مقام جهان اسلام یعنی فرمانده معظم کل قوا که امروز فرمانده مستقیم ما هستند، کراراً در کلام مبارک خود به این مسأله اشاره فرمودند که امروز ارتش ما یک ارتش انقلابی و مکتبی است و ساختار آن کاملاً عوض شده است. به عبارت دیگر هم در سطح امرا و هم در بدنه نیروهای مسلح و ارتش ما، تغییرات کلی اتفاق افتاده است.
انگیزه نیروهایی چون شما برای ورود به ارتش جمهوری اسلامی ایران چه بود؟
در آن مقطع زمانی، بویژه در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی که کشور درگیر یک جنگ تحمیلی تمام عیار بود، نگاه و دغدغه بسیاری از ماها این بود که به قدر و وسع خود برای این کشور و این نظام مقدس و نوپا کاری انجام دهیم. بسیاری از عزیزانی که در آن سالها وارد بدنه ارتش و نیروهای مسلح شدند، این بود که تلاش کنند تا در این حوزه کار و خدمتی انجام دهند.
درست مانند امروز که بحث دفاع از حرم و حریم مطرح است، آن زمان هم دفاع از انقلاب، دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی و دفاع از سرزمین مادری مطرح بود. بعدها که پیشتر آمدیم، این نگاه در ما تقویت شد که اگر در گوشهای و برای انجام کاری شما را صدا نزدند، شما خودتان باید پیشقدم شوید و مطابق وظیفه شرعی، دینی، اخلاقی، فرهنگی و مکتبی خود جلو بروید تا به سهم خود بتوانید گرهای را بازکنید یا باری را به دوش بکشید.
دیروز نگاه ما این بود و امروز هم نگاه ما و دیگر دوستان ما در نیروهای مسلح همین است، به این معنی که هیچ وقت منتظر نبودیم تا کسی بیاید و به ما بگوید این کار را انجام دهید، بلکه در مقابل، هرجا احساس کردیم نیاز هست ورود کردیم.
نکتهای که اشاره کردید بسیار مهم است، یعنی میبینیم که در شبکههای اجتماعی تصاویر بالماسکهای از فرماندهان رژیم سابق را همراه با اغراقهای بسیار منتشر میکنند، اما کسانی که تاریخ خواندند، میدانند که در رژیم گذشته، مطلقاً به فرماندهان استقلال رأی و حق ابتکار عمل داده نمیشد، یعنی نه تنها رأس رژیم اجازه نمی داد که نیروها حتی درمسائل ریز و روزمره خودشان تصمیم بگیرند، مستشاران نظامی خارجی هم معتقد بودند که ما فکر میکنیم و شما به چیزی که ما فکر کردهایم، صرفاً عمل کنید. امروز از شما که فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هستید، میپرسم که تا چه حد احساس میکنید ابتکارعمل دارید میتوانید طراحی کنید، تصمیم بگیرید و بالاتر از همه، اینکه چقدر میتوانید فرماندهی کنید؟
میتوانم این طور به شما پاسخ بدهم که در ۴۰سالی که از انقلاب اسلامی گذشت، تنها خط قرمزی که برای ما وجود داشت، اصول ما بود. ارزیابی و مسأله شخص من این بود که آیا اصول خود را حفظ کردم یا از آن اصول عدول کردم؛ اما بقیه موارد در اختیار خودمان بود، بقیه مسائل یعنی چیزهایی که در ردههای بعد از اصول قرار میگیرند، به خودم مربوط بود.
به تعبیر عامه، پس از پاسداشت اصول که اصلیترین وظیفه ما بود و هست، هر گلی زدیم به سر خودمان زدیم، یعنی تا این حد ابتکار عمل در اختیار ما هست. اینکه در رسانهها اطلاعرسانی میکنیم، یعنی در صحنه عمل و در دریا مقابل کشور یا رژیم دیگری، چگونه تصمیم بگیریم و چگونه عمل کنیم، در هر کدام از این دقایق حساس، به عنوان فرمانده میدان، تصمیم گرفتم و این تصمیمات را اجرا کردم، هرچند بعداً با بازخورد مثبت یا منفی آن تصمیم مواجه شدیم که البته به لطف خدا، تا امروز بازخوردهایی که بعدا نسبت به تصمیمهای میدانی خود گرفتم، همواره مثبت بوده است.
از این رو امروز میتوانم با قدرت بگویم که هیچ مانع و هیچ سلسله مراتبی بر سر راه ما به عنوان فرماندهان قرار ندارد و فرماندهان میتوانند ابتکارهای لازم را به خرج دهند، فرماندهان میتوانند بنابه تشخیص خود و نیاز صحنه، از نیروهای خود به نحو مثبت استفاده کنند. اصلاً این طور نبوده است که ما ریزترین تصمیمات را هماهنگ کنیم، بلکه ما در ردههای مختلف، این فرصت و زمینه را داشتیم تا هر ابتکار عملی که ما را به اهداف عالیه و حتی اهداف خرد خود نزدیکتر میکند، اتخاذ کنیم.
همه چیز میدان، با تمام وجوه آن در اختیار فرمانده میدان است. در راستای تکمیل نکتهای که شما به آن اشاره کردید، این را اضافه کنم که امروز حتی آموزشهای نیروها و فرماندهان ما نیز در داخل انجام میشود، درحالی که در گذشته همه فرماندهان آموزشهای خود را در کشورهای دیگر دیده بودند و بیگانه به نیروهای ما آموزش میداد. آموزش گرفتن از بیگانه در سادهترین حالت یعنی نیروهای نظامی کشور ما از سوی مقامها و نیروهای بیگانه سازمان داده میشدند و برای همین هم بود که در روز معرکه نتوانستند کاری انجام دهند، اما امروز این تفکرات برچیده شده و من یا دانشجو، سرباز، درجه دار و کارمند ارتش نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، آموزش خود را از استاد و نیرویی که از جنس خود او است دریافت میکند و دیگر نیازی به مترجم ندارد.
این آموزشها مطابق با فرهنگ ما، عقاید و باورهای ما و نیازهای نظامی و دفاعی کشور خود ما است و از سوی بیگانه طراحی و تهیه نشده است. مهمتر از همه اینها، همبستگی و پیوستگیای است که میان نیروها از یک سو و بدنه جامعه از سوی دیگر، ایجاد شده است، یعنی نیروهای مسلح ما تا این اندازه استقلال دارند و میتوانند ابتکار داشته باشند که در کنار مردم خود در مسیر اهداف عالیه حرکت کنند.
یعنی اگر قرار است یک گروه نظامی در قالب مأموریت به منطقهای ورود پیدا کند، این مأموریت با عنوان مردم یاری اتفاق میافتد و این متفاوت است با سایر مأموریتهای نیروهای مسلح. در کشورهای دیگر، نیروهای مسلح هرچند برای کمک حاضر میشوند، اما هم این کمک او و هم نگاه او به مردم کمک گیرنده، نگاهی از بالا به پایین است، اما در سمت ما این گونه نیست، وضعیت ارتش ما به گونه ای است که یک سرهنگ ما خود را خم میکند تا یک زن یا مردی که توان لازم را ندارد، پای خود را روی کمر او بگذارد و سوار بالگرد شود. در جای دیگری از دنیا چنین چیزی را نمیبینید، اصلاً سرهنگی را در صحنه عملیات و امداد نمی بینید، بلکه چنین سرهنگی صرفاً در ستاد میایستد و فرماندهی میکند.
کمتر از سه ماه بعد از حمله سراسری ارتش بعث به ایران، نیروی دریایی در آذرماه ۱۳۵۹ عملیات بسیار مهم مروارید را در دهانههای اروند انجام داد که طی آن، هم صادرات نفت صدام از خلیج فارس متوقف شد، هم نیروی دریایی این رژیم نابود شد. از آذر ۵۹ تا امروز ۴۰ سال گذشته است و در این فاصله، نیروی دریایی ما که صرفاً در خلیج فارس حضور داشت، امروز میتواند دماغه امید نیک در جنوب قاره آفریقا را دور بزند، وارد اقیانوس اطلس شود، از کانال مانش، مابین دو کشور فرانسه و انگلستان عبور کند و در شمالی ترین نقطه اروپا، در خلیج فنلاند وارد بندر سن پترزبورگ شود. در این ۴۰ سال چه اتفاقی افتاد و اساساً پیام راهبردی سفر ناوگروه ۷۵ به اقیانوس اطلس چیست؟
آنچه در عملیات مروارید اتفاق افتاد، نتیجه یا محصول یک سلسله عملیاتها، طراحیها و ارزیابیهای دیگر بود. به عبارت دیگر، قبل از انجام این مأموریت، یک سلسله عملیات اتفاق افتاد تا در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اکنون زمان انجام این عملیات است. عملیات مروارید یک عملیات مشترک، هماهنگ و برنامه ریزی شده میان نیروهای مختلف بود و به گونه ای طراحی و اجرا شد که نتیجه آن حتماً موفقیت آمیز باشد. عملیات نهایی با موشکانداز پیکان و تیمهای تکاور انجام شد، بالگردها حضور داشتند و نیروهای هوایی هم پشتیبانی هوایی انجام داد تا اینکه در نهایت شاهرگ اقتصادی دشمن قطع شد.
همان طور که اشاره کردید، به دنبال این عملیات، حضور رژیم بعث در صحنه دریا برای همیشه منتفی شد، اما پس از این مرحله، تازه مأموریت اصلی نیروی دریایی آغاز شد، زیرا مسیر کشتیرانی ما مورد تهدید جدی قرار گرفت، به این علت که به دشمن تجهیزات پیشرفته و روز دنیا داده میشد، اما از فروش یا تأمین تجهیزات مورد نیاز به ما خودداری کردند.
تا امروز هم به ما تجهیزات دفاعی نمیدهند.
بله و امیدواریم در آینده هم این سیاست را دنبال کنند، زیرا در این صورت ما راحتتر و بهتر تصمیم میگیریم و طراحی میکنیم، زیرا یقین داریم که هوش ایرانی قطعاً کار خود را انجام خواهد داد و راه خود را باز خواهد کرد. اما در این مسیر، در سال ۵۹ به وجود یک نقیصه در کشور پی بردیم و آن، نبود یک مرکز آموزش منسجم در کشور بود. دیگر نه میتوانستیم و نه میخواستیم تا نیروهای ما در کشورهای دیگر آموزش ببینند.
در اولین گام در این زمینه دانشگاه علوم دریایی حضرت امام خمینی(ره) در نوشهر آغاز به کار کرد. بومی سازی در زمینههای آموزشی بسیار به ما کمک کرد. درکنار این امر تجربههای عملیاتی هم کسب شد. کما اینکه ما در فروردین سال ۶۷ یک رویارویی مستقیم با استکبار جهانی داشتیم که در این عملیات ناوشکن سبلان ما صدمه جدی دید و ابتکار فرمانده این ناو و کارکنان آن بود که باعث شد به رغم وارد شدن صدمه جدی به این ناوشکن، از غرق شدن آن جلوگیری شود و درنهایت نجات پیدا کند.
این خصلت همه نظامیها است که وقت گفتوگو با رسانهها از هر دیپلماتی دیپلماتتر میشوند که البته نظامیان ما در این زمینه از همتایان خود در دیگر کشورها چیرهدستترند. باوجود این از خلال گفتههای امیر دریادار شهرام ایرانی، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران میتوان نکات بسیاری دریافت؛ مانند اینکه جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه اجازه حضور رژیم صهیونیستی در خلیج فارس را نمیدهد، اینکه حملات ادعایی به کشتیهای این رژیم یا دیگر شناورها در خلیج فارس و دریای عمان کار ایران نیست و اینکه اگر ایران بخواهد به این شناورها حمله کند، به گونهای حمله خواهد کرد که آنها کاملاً در اعماق دریا غرق شوند.
گفتوگو با امیر ایرانی، چند روزی پس از بازگشت ناوگروه ایرانی از اقیانوس اطلس و نیز اندکی پس از آغاز فرماندهی او بر نیروی دریایی و به مناسبت هفته دفاع مقدس انجام شد. فرمانده نیروی دریایی ارتش ضمن اشاره به دلاوری همرزمانش در دوران دفاع مقدس توضیح میدهد که چگونه این نیرو به فرمان فرمانده کل قوا به «نیروی دریایی راهبردی» تبدیل شد.
این ابتکار چه بود؟
اینجا باید از امیر دریادار معنوی، فرمانده وقت ناوشکن سبلان یاد کنیم که ابتکارها و تاکتیکهای ایشان و نیروهایشان مانع از غرق شدن این ناوشکن شد. حملات زیادی به ناوشکن سبلان شد، حملاتی مانند بمبهای لیزری و نقطه زن که میتوانست ناوشکن را از وسط چندپاره کند، اما آنان توانستند به هر روشی که بود، ناوشکن را به ساحل منتقل کرده و در حوضچه خشک قرار دهند. پس از این امر، ما به اهمیت و ارزش آموزش پی بردیم که آموزش بومی و ابتکار نیروها در میدان، چه قدر میتواند در مهار تهدیدها مؤثر باشد.
از این مرحله به بعد بود که عرصههای دیگری از عزم نیروهای ایرانی متبلور شد، زیرا میبایست این ناوشکن بازسازی و بهینهسازی و به صحنه عملیات ملحق میشد. گامهای اصلی و اقدامات عملی برای رسیدن به این هدف از دانشگاه شروع شد. دکتر باشی که امروز به رحمت خدا رفته اند، آن زمان فرمانده دانشگاه مکانیک بودند، وارد صحنه شدند، هسته اصلی تشکیل شد، کار علمی اولیه صورت پذیرفت، از ظرفیت صنعتی که در اختیار نیروی دریایی بود و نیز نیروی انسانی آن استفاده و کار شروع شد تا اینکه در نهایت ناوشکن سبلان به عرصه عملیاتی بازگشت.
خاطرم هست در یک رزمایش که ناوشکن سبلان هم حضور داشت، من مسئول عملیات ناوشکن بودم، امریکاییها با تعجب به این ناوشکن نگاه میکردند. فکر میکردند ما یک ناوشکن دیگری آورده و شماره سبلان را روی آن درج کردهایم. باور نمیکردند این همان سبلانی است که در سال ۶۷ آسیب دید. این تصور هنوز هم در امریکاییها وجود دارد. در نمونهای دیگر، سبلان در یکی از مأموریتها در اقیانوس آرام و در دریای چین حضور یافت، آنجا هم امریکاییها با تعجب با این ناوشکن مواجه شدند که سبلان اینجا چه کار میکند؟ آن زمان اجازه گرفتند تا از فاصله نزدیکتری ببینند که آیا واقعاً این همان ناوشکن هست یا خیر؟
این کنجکاوی امریکاییها به این دلیل بود که آنان فعالیتهای دفاعی ما را رصد میکنند و اینجا هم میخواستند ببینند آیا ایران واقعاً توانسته است این ناوشکن را بازسازی و عملیاتی کند؟ بنابراین آرام آرام ما به این توانمندیها دست یافتیم؛ بویژه اینکه دفاع مقدس هم به پایان رسیده بود و به دنبال آن باید تجهیزات دفاعی و نظامی بهینهسازی و بهروز میشدند. طی کار، همه فرایندهای بازسازی و بهسازی ثبت و ضبط شدند، بازخوردهای بازسازی سبلان و دیگر واحدها ثبت و بررسی شد تا اینکه به دهه ۷۰ رسیدیم. دهه ۷۰ یک نقطه عطف بسیار مهم در فرایند تقویت و گسترش توان نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران است.
چرا دهه ۷۰ تا این اندازه اهمیت دارد؟
در دهه ۷۰ بود که ما شاهد حضور مبارک فرمانده معظم کل قوا در بندرعباس و کارخانجات نداجا بودیم. ایشان در این بازدید طی فرمانی ابلاغ فرمودند که باید ناوشکنی بسازید که بالگردبر هم باشد. خوشبختانه این اتفاق افتاد، اما آن موقع افراد کمی بودند که این توان و امکان را در خود ببینند.
معظمله هم متوجه این مسأله شدند و همین را تذکر دادند که خیلیها باور نمیکردند این اتفاق بیفتد و این توانمندی عملی شود. اما بحمدالله بعد از ۱۲ سال این اتفاق افتاد و خود ایشان محبت کردند و با حضور فرمانده معظم کل قوا، ناوشکن بالگردبر جماران به آب انداخته شده و به ناوگان ملحق شد. این مسیر ادامه پیدا کرد تا مراجعت ناوگروه از اقیانوس اطلس که اخیراً اتفاق افتاد. در طول این مدت چندبار راهی که طی شده بود را ارزیابی کردیم، تجارب عملیاتی خود را وارد آموزشها کردیم، آموزشها به روز شدند، سپس خود آموزشها در صحنه عمل ارزیابی شدند، بعد در مراحل دیگری در دریای مدیترانه حاضر شده و دو مرحله هم حضور در اقیانوس آرام داشتیم، در یک مورد هم که خود من حضور داشتم تا تنگه جبلالطارق رفتیم که طی آن از کانال سوئز عبور کردیم، در یک مرحله دیگر هم در جنوب قاره آفریقا از دماغه امید نیک عبور کردیم و از پهنه اطلس جنوبی گذشتیم.
پس از طی این مراحل بود که به این نتیجه رسیدیم که دیگر مانعی بر سر راه نیروی دریایی راهبردی ما نیست. آنچه برای ما ارزشمند بود، این بود که یک ناوشکن تماماً ایرانی که به دست همرزمان من، به کمک دانشمندان و تلاش صنعتگران ایرانی ساخته شده و به صحنه عمل آمده، مسیر اطلس جنوبی و شمالی را طی کند که شامل سه قاره و سه اقیانوس میشود. قرعه این مأموریت به نام ناوشکن همیشه قهرمان سهند افتاد. سهند نماد رویارویی با استکبار جهانی در سال ۶۷ بود که متأسفانه مورد اصابت دهها موشک قرار گرفت و عزیزان ما تا آخرین لحظه با دشمن مقابله کردند. اینجا جا دارد از شهید قهرمانی یاد کنیم که متصدی توپ ضدهوایی این ناوشکن بود که یک هواپیما و یک موشک، با نامردی هرچه تمامتر، فقط ایشان را به شهادت رساند. سهند، چه دیروز و چه امروز، بسیار خوش درخشید.
بنابراین جمهوری اسلامی ایران با ناوشکن سهند وارد اقیانوس اطلس شد؛ ناوشکنی که سال ۶۷ با امریکا نبرد کرده بود. این خود یک معنای روانی و سیاسی بزرگ دارد، اما غیر از این،
معنای راهبردی و استراتژیک حضور ایران در اقیانوس اطلس، کانال مانش و شمال قاره اروپا چیست؟ البته نیروی دریایی ایران در اقیانوس آرام، دریای چین و تنگه مالاکا در جنوب شرق آسیا هم حضور داشته است. معنای این حضور برای دشمنان و دوستان ما چیست؟
وقتی ما از معنای راهبردی سخن میگوییم، یعنی میخواهیم از سطح اثربخشی و اثرگذاری یک نیرو یا یک کشور سخن بگوییم. بویژه اینکه هر حرکت و هر اقدام ما در صحنه بینالمللی بازتاب دارد. فرمانده معظم کل قوا محبت فرمودند و نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران را یک نیروی راهبردی خواندند. در کنار این، واقعیت این است که نیروی دریایی، تنها نیرویی است که مأموریت و عملیات آن پس از مرز شروع میشود.
ما مرزبان هستیم و صیانت از مرزهای کشور جزو مأموریت نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است، اما برحسب ذات و ویژگی این نیرو، ناخواسته فرا مرزی هم عمل میکنیم. به این ترتیب، وقتی فرای مرزهای داخلی خودمان حضور داریم، بهطور طبیعی در منطقه نیز اثرگذار هستیم. ضمن اینکه شرایط محیطی دریا به گونهای است که در هر جا که اراده کنید، میتوانید حضور داشته باشید، البته باید توانمندی این کار را نیز داشته باشید که ما نشان دادیم از این توانمندی برخورداریم.
ابتدای بحث به مسأله تفاوت میان فرماندهان فعلی و سابق اشاره شد. در همین راستا میخواهم به نکتهای اشاره کنم که کمتر در فضای مجازی به آن توجه میشود. بهتازگی امریکا موشکهای پاتریوت خود را از عربستان خارج کرد و عربستان ناچار شد موشکهای پاتریوت را از یونان اجاره کند و ۳۰۰ نیروی نظامی هم از یونان وارد کند. یعنی عملاً این کشور برای دفاع از خود ناچار است مزدور خارجی را بهکار بگیرد. بنابراین، ما امروز با دو نوع کشور و دو نوع سیاست دفاعی مواجه هستیم، کشوری که برای دفاع از خود به مزدور و نیروی خارجی نیاز دارد و کشوری که اگر کسی نیازهای دفاعی آن را تأمین نکند، خودش دست به کار میشود و همه اینها را میسازد.
شما درباره معنای پیام ما از حضور در اقیانوس اطلس پرسیدید، اتفاقاً پیام ما همین است؛ پیام ما، پیام صلح، دوستی و امنیت برای کشورهای منطقه بویژه کشورهای دوست و برادر مسلمان است. این نکته بسیار مهم است که ایرانیان بویژه در ۳۰۰ سال اخیر هیچ گاه به کشور دیگری تجاوز نکردهاند، اما همواره مورد هجمه قرار گرفته است.
اگر کسی ایران را تهدید نکند یا خطری را متوجه منافع آن نکند، رویکرد جمهوری اسلامی ایران همواره مبتنی بر احترام خواهد بود، کما اینکه این واقعیت را به کرات هم نشان دادیم. امروز هم اگر تجهیزات دفاعی و نظامی را به ما ندهند، ما خوشحالتر هستیم، به این علت که ما دنبال کسی نمیرویم تا بیاید برای ما کاری انجام دهد، اتفاقاً اگر کسانی از ما کمک بخواهند، با دل و جان میرویم و کمک میکنیم، اگر تشخیص دهیم که این کمک واجب و لازم است و باید انجام شود و با اصول بشری و انسانی و اسلامی مطابقت دارد، حتماً وارد میشویم. این رویکرد را در عمل هم ثابت کردیم. امروز اگر مزدوری پای خود را در کشور ما بگذارد، رگ غیرت ایرانیان میجنبد و قطعاً با متجاوز تقابل میکنند.
امروز این غیرت فقط مال من نیست، غیرت همه مردم ایران است. امروز دشمن دو سؤال دارد؛ یکی اینکه این ولایت چیست و چگونه میشود که اگر اتفاقی بیفتد، ایرانیان بهرغم همه مشکلاتی که دارند، در مقابل تهدید محکم میایستند و هیچ گونه گلایهای ندارند. گلهمندی را داخل خانه به زبان میآورند، اما وقتی مقابل دشمن میایستند، حرف همه یکی میشود و این ویژگیای است که ما ایرانیان باید به آن افتخار کنیم.
بعد از اینکه دزدیهای دریایی در دریای سرخ و خلیج عدن شدت گرفت، یک تصویر هالیوودی از نیروی دریایی امریکا ارائه شد مبنی بر اینکه ناوهای امریکایی به کمک کشتیهای دیگر کشورها میشتابند. اما نیروی دریایی ایران هم حضور یافت و علاوه بر خدمت به کشتیهای ایرانی به شناورهای دیگر کشورها هم خدمات امنیتی ارائه کرد. بهنظر میرسد مأموریت و مسئولیت شما برای صیانت از شریانهای اقتصادی کشور در دوره تحریم و فشار حداکثری ترامپ به مراتب زیادتر شده است.
البته صرفاً تحریم نبود، بلکه تحریم همراه تهدید بود. در یک مقطع زمانی آنان هر روز روی میز و زیر میز دنبال گزینه میگشتند، اما نمیدانستند که فقط یک گزینه وجود دارد و آن گزینه هم اقتدار ایران و اقتدار ایرانی- اسلامی ایران است. پدیده دزدی دریایی را در اصل یک تروریسم دریایی میدانیم و صرفاً یک دزدی نبود. در گذشته هم این دزدیها انجام میشد، اما نه به این سبک و سیاق، یعنی سازماندهی شده نبود، آنان به یک سبک سنتی میآمدند، وارد کشتیها میشدند و مواد غذایی میخواستند. کشتیهای تجاری هم حساسیت زیادی روی این موضوع نداشتند و رویکردشان کمک به این افراد بود. اما از دورهای به بعد، اینها سازماندهی شدند و دیگر ما نه با دزدی دریایی، بلکه با تروریسم دریایی مواجه بودیم.
گفتید «اینها را سازماندهی کردند» آیا احساس میکنید کشور یا نیرویی پشت این دزدیها است؟
شکی نیست، زیرا امروز این دزد سلاح به دست دارد و برخلاف گذشته، با رعب و وحشت وارد یک کشتی میشود و چون سلاح به دست دارد، برخورد از بالا به پایین دارد، یعنی دیگر حالت درخواست و التماس نیست. یا اینکه در دزدیهای دریایی آنان درخواست پول میکردند و میخواستند این پولها به حسابی در کشور ثالثی ریخته شود و این طور نبود که آنان به صورت دستی پول را دریافت کنند. چطور ممکن است؟
مجموعه این شرایط باعث شده بود تا ما به این قضایا به صورت دزدی دریایی نگاه نکرده، بلکه آن را تروریسم دریایی میدیدیم. در چنین محیطی، ما برخلاف دیگر کشورها، توانستیم به صورت مستقل امنیت را برای شناورهای عبوری فراهم کنیم. آنچه امریکاییها در این رابطه انجام دادند، واقعاً در حد همان کارهای هالیوودی است که شما به آن اشاره کردید. امریکاییها هیچگاه به صورت مستقل کاری را انجام ندادند، اصلاً توان انجام کارهای مستقل را ندارند.
به چه معنی؟
به این صورت که در قالب «سی.تی.اف» گروهی را تشکیل داده، چند کشور هرکدام با یک یا دو واحد شناور در این گروه مشارکت کردند. اما ما در شرایطی این محدوده را به تنهایی و با دو شناور دریایی کنترل و امنیت آن را برقرار میکنیم که به لطف خدا تا امروز هم موفق بوده ایم. اما باوجود اینکه این همه شناور در منطقه حضور داشتند، در موارد متعدد این ما بودیم که شناورهای تجاری کشورهای دیگر را از دست دزدان دریایی نجات داده و به آنان کمک کردیم، حتی در زمانی که دزدیده شدند و دزدان روی شناور حضور داشتند.
این اتفاق دقیقاً در دو مورد رخ داد، یعنی در دو مورد شناورها از سوی دزدان ربوده شده بودند و دزدان روی شناور حضور داشتند که یگانها و تکاورهای ما توانستند عملیات امداد و نجات را انجام دهند، یکی از این دو شناور ایرانی بود و شناور دیگر، مربوط به کشور دوست، چین که سفیر این کشور هم در آن زمان از جمهوری اسلامی ایران تشکر کرد. حتی سازمانهای بینالمللی هم در چند مرحله برای ما تقدیرنامه کتبی ارسال کردند، گرچه آنچه برای ما مهم است، رضایت مردم و بویژه قلب نازنین فرمانده کل قوا است.
بنابراین، با اقدامات ما امنیت فقط برای خطوط کشتیرانی ایران تأمین نشد، بلکه این امنیت و آرامش برای همه ایجاد شد. باید به یک نکته جالب اشاره کنم. گاهی از ما سؤال میشود که وقتی شما از درگیری با دزدان دریایی صحبت میکنید، پس چرا اخباری از تعداد کشتهها اعلام نمیشود؟ پاسخ ما این است که رسالت ما اصلاً این نیست، فرمان ما این نیست، فرمان ما این است که امنیت برقرار شود و در این مسیر نیازی به کشتن یک انسان بیچاره نیست.
در نتیجه در بدترین حالت، دزدان در جمهوری اسلامی ایران به ظاهر زندانی شدند، گفتم در ظاهر زندانی میشدند، زیرا این افراد در نهایت با کسب یک تخصص به کشور خودشان برگشتند. یعنی عزیزان ما در سازمان زندانها و سازمان فنی و حرفهای آنان را آموزش دادند و هرکس با تخصصی، اعم از خیاطی، نجاری یا جوشکاری به کشور خودش برگشت تا دیگر دزدی نکند و احتمالاً با همین تخصصها دارند ارتزاق میکنند، زیرا ما دیگر این افراد را در صحنههای دیگر دریا ندیدیم.
امروز مقابل تحریم و تهدید امریکا، نفتکشهای ما به سختی و با استفاده از تاکتیکهای متنوعی نفت را میفروشند. البته این کار حق ما است، زیرا وقتی دشمن نمیخواهد ما نفت بفروشیم، حق مسلم و طبیعی ما است که دشمن را فریب بدهیم و نفت خود را بفروشیم. نیروی دریایی در تأمین امنیت شریانهای اقتصادی ما بویژه در دوره تحریم چه نقشی داشت؟
تهدید اتفاق تازهای نیست و همیشه بوده. اینکه در رسانههای بینالمللی گفته شد نفتکشهای ایرانی رادار خود را خاموش میکنند، لازم است شما بدانید امروز که در خدمت شما هستم، ناوگروه ۷۷ ما در حال اسکورت شناورهای ایرانی است. وقتی ما در منطقهای حضور داریم که حیاط خلوت دشمن است و آنجا عملیات اسکورت را انجام میدهیم با کسی تعارف نداریم و طرف مقابل ما هم میداند که اگر بخواهد حرکتی انجام دهد، قطعاً با ضرب شست محکمی مواجه خواهد شد زیرا اینجا دیگر صرفاً نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران مطرح نیست، بلکه جمهوری اسلامی ایران مطرح است، یعنی اگر قرار باشد دست از پا خطا کند، اگر من هم نتوانم دست او را قطع کنم، دست او چنان قطع خواهد شد که اصلاً نفهمد از کجا خورده است.
ما امروز در منطقه جدید درحال اجرای مأموریت اسکورت هستیم و مشکل خاصی هم وجود ندارد. از تهدیدی واهمه نداریم، چون دشمن میداند ما چه تجهیزاتی در اختیار داریم و حتی اگر لازم باشد به دهان دشمن میزنیم.
یکبار هم پس از عبور از کانال سوئز به دهان دشمن زدید و به طرف اسرائیلی گفتید «شات آپ» (خفه شو). گویا خیلی اصرار داشتند با شما، حتی شده یک گفتوگوی کوتاه هم داشته باشند.
زیرا این مسأله به ظاهر ساده، بسیار مهم است. وقتی کسی به شما سلام بدهد و شما جواب سلام را بدهید، یعنی او را تأیید کردهاید. پایگاه راداری رژیم صهیونیستی اصرار داشت این مکالمه انجام شود و بعد با انتشار آن ادعا کند که وقتی ما ناو ایرانی را صدا زدیم، او هم پاسخ داد یا مثلاً نگران شد، اما چون ما جنس اینها را میشناسیم که چقدر رند و بدذات هستند، اصلاً نگذاشتیم به این مرحله برسد، چون اساساً مقابل خودم به عنوان عضوی از نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران، موجودیتی نمیدیدم که بخواهم جواب او را بدهم، صرفاً میدیدم یک ایستگاه مداوم این کانال رادیویی را اشغال کرده و مزاحم میشود، لازم بود که به او چنین جوابی بدهم. (با خنده)
در چه محدوده جغرافیایی این اتفاق افتاد؟
ما از کانال سوئز خارج شده و وارد دریای مدیترانه شدیم. جالب اینکه یکی دو ساعت بعد دریا بشدت طوفانی شد، بهطوری که شناور دیگری در صحنه حضور نداشت. البته این عرف بینالمللی است که اگر طوفان زیاد باشد، شناورها باید در بندرگاه نزدیک لنگر بیندازند، اما چون ما مأموریتی داشتیم که باید انجام میدادیم، به حرکت خود ادامه دادیم. در آن محدوده که دقیقاً بغل گوش این رژیم منحوس است، ایستگاه این رژیم ابتدا به صورت ناشناس صدا میزد، بعد که دید جوابی از سمت ما دریافت نمیکند، به صورت مستقیم صدا زد و گفت ناو ایرانی، در این مرحله که دیدم اسم ما را صدا میزند، دیدم واجب است که پاسخ لازم را به او بدهم.
این واکنش را مقایسه کنیم با شناورهای فرامنطقهای که از تنگه هرمز عبور میکنند. این شناورها در مقابل ایستگاه یا شناورهای ایرانی که از آنان میخواهند خودشان یا مأموریتشان را معرفی کنند، چه رفتاری دارند؟
این شناورها در همان ابتدای کار فوراً اعلام میکنند که ما براساس قوانین بینالمللی درحال دریانوردی هستیم، این پاسخ نوعی فرار رو به جلو است، زیرا صداهای رادیویی از دو طرف ثبت میشود تا اگر اتفاقی افتاد بتوان به آن استناد کرد،اما آنان همواره از مسأله و جایگاه بینالملل ادعا میکنند یا کمک میگیرند. تفاوتی که شما به آن اشاره کردید، در اینجا است. بارها برای خود من اتفاق افتاده که وقتی به یک شناور آنان نزدیک میشدیم، هنگام عبور از این مسیرها، در وضعیت جنگی صددرصد قرار میگیرند.
به عینه دیدم که وقتی واحد پروازی یا شناوری ما را میبینند، پای نفری که پشت سلاح آنان قرار گرفته است، میلرزد، چون پشت و پشتیبان و حمایتی ندارد، اولین کسی که باید به او کمک کند، کشور او است، درحالی که او هزاران مایل از کشور خود دور است، اگر شناور دیگری میخواهد به او کمک کند، پای او هم لنگ است. این است که در نهایت وحشت، واکنش نشان میدهند.
از ترس و وحشت آنان همین بس که اجازه نمیدهند روزنامه نگاران ما با آنان مصاحبه کنند و درمقابل با استفاده از ترفندهای هالیوودی سعی میکنند خود را برتر نشان دهند. وقتی از پشت رادیو آنان را صدا نمیزنیم، یا صرفاً براساس عرف دریانوردی به طرف او میرویم، او میگوید «من براساس قوانین بینالمللی درحال دریانوردی هستم» به عبارت دیگر، به جای اینکه ما او را صدا بزنیم و شناسایی کنیم، او فوری اقدام کرده و خود را شناسایی میکند که واحد ایرانی، من واحد ائتلاف هستم.
ضمن اینکه این شناورهای فرامنطقهای هیچ گاه نمیگویند من شناور امریکایی هستم، بلکه میگویند من واحد ائتلاف هستم، یعنی خودش به تنهایی هیچ هویتی ندارد. این امر برای واحدهای پروازی و شناوری این کشورها صدق میکند. آنان نمیگویند من ناو امریکایی هستم، میگویند من ناو ائتلاف هستم و این یعنی در این منطقه هویتی ندارند و بیهویت هستند.
با توجه به حوادثی که برای شناورهای ما در دریای سرخ و گاه دریای مدیترانه رخ داد و نیز حوادثی که برای شناورهای اسرائیلی در بندر فجیره اتفاق میافتد، آیا ما وارد یک نبرد نامتقارن اعلام نشدهِ پذیرفته نشده غیررسمی با اسرائیل در حوزه دریا شده ایم؟
این جمله یا این سؤال خیلی ما را اذیت میکند. دیدید یا شنیدید که میگویند وقتی بچهای بخواهد خود را پیش دیگران بزرگ جلوه دهد، جلوی بزرگ ترها بیادبی میکند، گاهی لباس بزرگ ترها یا موی آنان را میکشد تا آن بزرگتر، به پایین پای خود نگاه کند و او را ببیند. نگاه ما به این مسأله این طور است.
او دارد با این تبلیغات و فضاسازیها خودش را بزرگ جلوه میدهد که مثلاً ما میخواهیم با ایران مقابله کنیم، درحالی که فرمان صادر شده و تکلیف روشن شده است و آن تکلیف و فرمان هم این است که قرار نیست این رژیم در آینده در صحنه حضور داشته باشد. درنتیجه اساساً نوع سؤالی که اینجا طرح شد، درست نیست. آنان همیشه دنبال این هستند که به شکلی خود را به وسط بکشند، مثلاً ادعا میکنند در بندر فجیره ایرانیان یک کشتی را مورد اصابت قرار دادند؛ یک فیلمی هم در این رابطه درست میکنند که چهار قایق هم در آن نمایش داده میشود، درحالی که اصلاً آن محدوده، محدوده ماهیگیری است و شناورهای صیادی ایرانی هم حضور دارند، اما خودش دارد خودش را آزار میدهد و خودش خودش را به طریقی مورد اصابت قرار میدهد و به گونهای میخواهد این مسأله را به ما وصل کند.
در آخرین مرتبهای که این اتفاق افتاد، اصرار داشتند که پهپاد ایرانی خودش را به کشتی ما زده است، درحالی که اصلاً ضرورتی ندارد که این کار را بکنیم.
اما براساس ارزیابی صحنه به نظر میرسد استراتژی جمهوری اسلامی ایران این است که اسرائیل حق ورود به خلیج فارس را ندارد.
این طور نیست که گفته شود «بهنظر میرسد»؛ بلکه دقیقاً همین است. اینان نه فقط در خلیج فارس، بلکه در هیچ جا نباید حضور داشته باشند. اساساً در جایی که ما هستیم او نباید باشد. این یک اصل است. گذشته از اینها، مطابق قوانین بینالمللی کنترل تنگه هرمز با جمهوری اسلامی ایران و عمان است و در شرایطی که این دو کشور تشخیص بدهند، میتوانند این آبراه را ببندند. این یک اصل است.
گذشته از این، هر جایی که ما حضور داریم، اینها نباید باشند و این فقط مربوط به خلیج فارس نیست. بنابراین تکلیف خلیج همیشه فارس روشن است، اما در هر جای دیگر که بخواهد حضور پیدا کند، ما این اجازه را به آنان نخواهیم داد، اگر هم بخواهد زور بگوید، جواب آن مشخص است.
سال ۹۸ در جریان سفر شینزو آبه به ایران، برای یک یا دو نفتکش ژاپنی در دریای عمان و نزدیک تنگه هرمز اتفاقاتی افتاد که البته تکاوران نیروی دریایی ما اولین واحدهایی بودند که برای امداد به این شناورها رسیدند. غرب ایران را متهم کرد، ماجرا چه بود؟
در آن مقطع دو مسأله مطرح بود، یک بار عنوان شد که کنترل شناور ژاپنی از دست آن خارج شده است که این مسأله برای ما دریانوردان بیشتر یک شوخی است، زیرا نمیتوان کنترل شناور را گرفت، بلکه کنترل همواره دست نیروهای خود آن شناور است. درباره آن نفتکش یک اشکال فنی به وجود آمد، زیرا پس از اعلام، نیروهای ما در منطقه حاضر شدند و آن نفتکش خودش اعلام کرد که من اشکال فنی دارم و دارم برطرف میکنم و یکی دو ساعت بعد ادامه مسیر میدهم که همین اتفاق هم افتاد. درباره فروند دوم، ادعا شد که مورد اصابت قرار گرفته است.
اینجا نیز بچههای ما فوراً در صحنه حاضر شدند و دیدند اتفاق خاصی نیفتاده، دودی از نفتکش خارج میشد که ناشی از یک اشکال داخلی و فنی خود نفتکش بود. حتی از او سؤال شد که آیا در اطراف خود شناوری دیدی که تهدیدی برای شما باشد؟ که اعلام کرد هیچ شناوری نبوده است، گرچه ایستگاههای رادار ما در ساحل صحنه را در رصد خود داشتند و همزمان یگان پروازی ما هم درحال پوشش منطقه بود، در آن زمان ما یک پهپاد در حال گشت داشتیم که صحنه را رصد میکرد.
علاوه بر این دو، شناور ما هم در صحنه بود که سریعاً با تکاوران در موقعیت حاضر شد تا اگر احیاناً کسی در صحنه دارد اقداماتی انجام میدهد با او تقابل شود که چیزی آنجا مشاهده نشد، نه شناوری و نه واحد پروازی و نفتکش ژاپنی هم به مسیر خود ادامه داد و رفت.
سؤال آخر؛ درباره مورد بندر فجیره و موارد دیگر، در همه این موارد ابتدا بهصورت پرحجم، فضاسازی شده و درباره آن کار تبلیغاتی و رسانهای میشود، اما درنهایت بدون پاسخ و بدون اینکه به نتیجهای برسد و نتیجه برای افکارعمومی دنیا مشخص شود، موضوع رها میشود. آیا این خصلت در جمهوری اسلامی ایران هست که مثلاً یک کشتی را مورد اصابت قرار دهد، اما مسئولیت آن را به عهده نگیرد؟
ابتدا باید پرسید کدام مخاطب این حرف را میپذیرد؟ اگر مخاطب هوشمند باشد و ایران را بشناسد، این ادعاهای تکراری را که بارها بیان میشود و اثبات هم نمیشود ، نمیپذیرد، زیرا اساساً واقع نشدهاند که بتوانند اثبات کنند، اما گذشته از این، واقعیت این است که هرگاه جمهوری اسلامی ایران کاری انجام داده است، با اقتدار انجام داده است. اگر ناو جمهوری اسلامی ایران در یک دریا اسکورتی انجام داده است، این کار با اقتدار نجام شده است، اگر نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران در جایی مقابلهای صورت داده و یک کشتی را از دست دزدان دریایی نجات داده، با اقتدار عمل کرده، اگر در دفاع از حریم و حرم حضور پیدا کرده با اقتدار رفته و پرچم همیشه بالا بوده است.
هیچ جایی نیست که ما با ترس و لرز حضور داشته باشیم، بلکه همواره و با صدای بلند و رسا به جهان اعلام میکنیم که ما اینجا هستیم و حضور پیدا میکنیم. درباره این اخبار و رویدادها که اسرائیلیها به آنها اشاره کردند ،مثلاً درباره مورد فجیره، صرفاً برای این بود که خود را مطرح کنند، درحالی که باید بدانند که با این رفتارها و ادعاها نمیتوانند خود را مطرح کنند، این یک تاکتیک لو رفته است، دقیقاً مثل بچهای است که برای خودنمایی و دیده شدن لباس بزرگ ترها را میکشد تا بزرگ ترها به پایین پای خود نگاهی بیندازند و او را ببینند.
او میخواهد بگوید «دیدید! من آمدم در فجیره و کسی نتوانست کاری بکند، مجبور شدند مرا بزنند» درصورتی که اصلاً این طور نیست. اگر پای اینها به این دریاها باز شود، بهگونه دیگری عمل خواهیم کرد و رسماً هم این را اعلام کردیم. وقتی فرمانده معظم کل قوا فرمودند در آینده، در ۲۵ سال دیگر این رژیم اصلاً وجود نخواهد داشت، مسأله دیگر تمام شده است. آیا شجاعتی بالاتر از این اعلام داریم؟ اصلاً متوجه نمیشوم که چرا مخاطبان باید سردرگم باشند؟
سردرگم نباشد و بدانند که قطعاً او خودش ،خودش را آتش میزند، خودش، خودش را منفجر میکند. در همین حادثه، چرا پهپاد به نقطهای از کشتی اصابت کرد که صدمهای به این کشتی وارد نشد؟ اگر ما میخواستیم کاری بکنیم، این کشتی را از وسط نصف میکردیم، برای ما کار سختی هم نبود، ضمن اینکه میتوانستیم به گونهای این کار را انجام دهیم که کسی متوجه نشود و کسی هم متوجه نمیشد، زیرا در عمق دریا میتوانست اتفاق بیفتد. ما اگر میخواستیم میتوانستیم در عمق دریا این کشتی را نصف و آن را در اعماق دریا غرق کنیم، اما این کار را نکردیم، زیرا ضرورتی نمیبینیم.