گروه سیاسی:روزنامه شرق نوشت: وزیر امور خارجه ایران در دو روز گذشته با همتایان در سه کشور اروپایی عضو برجام یعنی بریتانیا، آلمان و فرانسه گفتگوهایی داشت که بالطبع بخش مهمی از آنها درباره مذاکرات احیای برجام در وین بوده است. این تماسهای حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران، در حالی است که علی باقریکنی، معاون سیاسی وزیر خارجه ایران، روز گذشته به پاریس رفته و گفتگو با این سه کشور اروپایی را از فرانسه آغاز کرده است.
البته قرار است با یکی، دو کشور دیگر ازجمله اسپانیا گفتگوهایی داشته باشد که باز بناست گفتگو درباره مذاکرات احیای برجام در میان آنها باشد. پیشتر نیز زمانی که خبر پیشنهاد تروئیکای اروپایی برای حضور در جلسه گفتگو بین باقری و انریکه مورا، هماهنگکننده کمیسیون مشترک برجام، مطرح شد و ظاهرا با پاسخ منفی باقری مواجه شد، توضیح امیرعبداللهیان این بود که ایران مایل به گفتوگوی دوجانبه با این کشورهاست.
سؤال اولیه درباره گفتگوهای دوجانبه البته این است: در شرایط فعلی موضوع گفتگو، توافقی است با حضور هشت بازیگر و با نظارت دو نهاد بینالمللی؛ کشورهای اروپایی بهتنهایی چه حرف مؤثری میتوانند در این زمینه به ایران بزنند؟ اما گفتگوهایی که از ابتدای شکلگیری دولت سیدابراهیم رئیسی با طرفهای اروپایی برقرار بوده است، مسئلهای بزرگتر را مطرح میکند: گفتگو با اروپاییها به طور کلی بناست چه حاصلی داشته باشد؟ به عبارتی دیگر، اروپاییها و بهویژه اروپاییهای عضو برجام با چه محدوده اختیارات و قدرتی طرف گفتوگوی ایران قرار میگیرند؟
مروری بر روند مذاکرات هستهای، پیش از برجام، پس از برجام، پس از خروج ایالات متحده از برجام و پس از شروع مذاکرات احیای برجام نشان میدهد انتظار هرگونه نتیجه عملی و مؤثر برای ایران، برای برجام و به طور کلی برای مسئله هستهای ایران از تعامل با اروپاییها، انتظاری عبث به نظر میرسد. این مسئله بهویژه پس از خروج آمریکا از برجام آشکار شد.
ایران، آمریکا و شرقیها؛ «با تشکر از» اروپا
مرور روند فرازوفرود گفتگوهای هستهای ایران نشان میدهد همواره آنچه در پیشرفت و عقبگرد مسیرها مؤثر بوده، اقدامات ایران و آمریکا بوده و موضع روسیه و چین، دو کشور شرقی حاضر در گفتگوها نیز البته سرعت این روندها را تعیین کرده است.
زمانی که آنها در دوران پیش از برجام، در موضع مقابل ایران بودهاند، روند تحریمها و قطعنامهها علیه ایران پیش رفته است و زمانی که پس از خروج آمریکا از برجام، آنها در موضع موافق با ایران و مخالف با آمریکا بودهاند، گرچه آمریکا بهتنهایی پروژه فشار حداکثری خود را دنبال کرده، اما مخالفت آنها عامل اصلی ناکامی ایالات متحده در پیشبرد برنامههایش در صحنههایی مثل شورای امنیت سازمان ملل بوده است؛ بااینحال کشورهای اروپایی هرگز نتوانستهاند اثر چشمگیری روی این روندها بگذارند.
جایی که اروپاییها خواستهاند موضع منفی علیه ایران بگیرند، اما آمریکا مایل نبوده است، ایده کنار گذاشته شده است و جایی که اروپاییها خواستهاند به دنبال حفظ و تقویت برجام باشند، ولی آمریکا یا ایران همراهی نکردهاند، تلاش آنها به جایی نرسیده است.
تلاشهای بیحاصل برای عملیکردن برجام بدون آمریکا
خروج آمریکا از برجام علاوه بر اینکه در عرصه تقابل و تعامل ایران و آمریکا معنادار بود، محکی برای آزمون یک مسئله قدیمی نیز شد: اروپا بدون آمریکا چهکاره است؟ در سال ۲۰۱۸ اروپاییها در واکنش منفی به تصمیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، تا مرحله صدور بیانیه و موضعگیریهای تند پیش رفتند و وعدههای مؤکد دادند که با وجود تصمیم آمریکا، آنها راه خود را در برجام ادامه خواهد داد؛ بااینحال بعد از مدتی مشخص شد دامنه قدرت اروپا در این زمینه و به طور کلی در صحنه بینالمللی بدون هماهنگی با ایالات متحده تا چه حد است. اروپاییها پس از این خروج، گفتگوهای متعددی با دو طرف اصلی دعوا، ایران و آمریکا داشتند.
بهویژه زمانی که ایران، یک سال پس از خروج آمریکا و با استناد به بندهای برجام، کاهش گامبهگام تعهدات خود را کلید زد، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه که با نزدیکی غروب ستاره اقبال آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، هوای رهبری اروپا را داشت، تماسهایی مداوم با تهران داشت و پیامهایی برای واشنگتن ارسال کرد؛ اما در نهایت پیگیریهای فرانسه به نتیجه عملی منجر نشد.
اینستکس و سوئیس؛ کانالهایی که خاک میخورند
پیگیریهای مکرون البته تنها نمود تلاش اروپایی برای زنده نگهداشتن برجام بدون آمریکا نبود. در دو مرحله، یک بار در ژانویه ۲۰۱۹ و یک بار در ژانویه ۲۰۲۰، کانالهایی برای برقراری امکان مبادلات با ایران مطرح شدند. اولی اینستکس بود که قرار بود راه مبادله با ایران بدون گرفتاری در بند تحریم را مهیا کند و دومی کانال انساندوستانه سوئیس بود که در روزهای شروع بحران جهانی کرونا مطرح شد؛ اما نه اولی کاربردی واقعی پیدا کرد و نه از دومی حاصلی فراتر از یک مراسم غیرهیجانبرانگیز در سفارت سوئیس در ایران به دست آمد.
هر دو این پروژهها با اتکا به توانایی اروپاییها در زمینه ایجاد فضایی برای تعامل با ایران خارج از محدوده خواستهای آمریکا پیگیری شدند؛ اما در نهایت تصویری که حاصل شد، این بود که خارج از آن محدوده، قدرتی در دست اروپاییها نیست.
از سعدآباد تا بروکسل
ماجرای ناکامی اروپاییها به پس از برجام نیز محدود نمیشود. سال ۲۰۰۳ میلادی، اواسط دولت دوم سیدمحمد خاتمی، زمانی که موضوع فعالیت هستهای ایران تازه سر زبانها افتاده بود، سه کشور اروپایی مذاکرات مفصلی با ایران داشتند که در نهایت به نقطهای به نام بیانیه سعدآباد رسید؛ اما چنانکه همه میدانیم، تعاملات با اروپاییها و بیانیه سعدآباد در آن دوره نیز گرچه پیشرفتهایی نسبی داشت، در نهایت به نتیجهای نرسید.
نگاهی به روایتهایی که داستان هستهای را پس از آن مرور میکنند، خود گویای نقش اروپاست. رویکرد دولت محمود احمدینژاد در آن دوران نقد میشود؛ از تلاش جدی آمریکا برای پیشبرد سیاستهای تحریمی علیه ایران گفته میشود و نیز تأکید میشود که در آن زمان، روسیه و چین برای تصویب قطعنامهها علیه ایران همراه شدند؛ بااینحال حتی در مرور تاریخی ماجرا نیز کسی اشاره چندانی به نقش و تصمیم اروپا در این زمینه نمیکند و صرفا مفروضی بدیهی است که اروپا همراه خواست آمریکا بوده است.
اروپا و شورای حکام آژانس
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای هم از صحنههای نمود فرازوفرود داستان طولانی برنامه هستهای ایران بوده است. در همین سال ۱۴۰۰ و در شرایطی که ایران فرایند تغییر دولت را داشت و همزمان برنامه هستهای ایران نیز عملا محدودیتهای برجامی را کنار گذاشته بود، خبر رسید که طرفهای اروپایی آماده محکومکردن ادامه روند برنامه هستهای ایران در شورای حکام هستند و حتی صحبت از آمادهشدن و توزیع پیشنویسی در این زمینه نیز مطرح شد؛ اما در نهایت جلسه برگزار شد و بیانیه و قطعنامهای علیه ایران صادر نشد. دلیل این موضوع نیز در گزارشهایی که رسید، مخالفت دولت ایالات متحده با چنین اقدامی در شرایطی بود که آمریکا مسیر احیای برجام را در دستور کار قرار داده است.
این اتفاق البته برای ایران مطلوب بود؛ اما همزمان نشان داد که اروپا، نهتنها در زمان تنش بین ایران و آمریکا در مسیر کاهش تنش و رفع فشار بر ایران کاری از پیش نمیبرد، بلکه حتی وقتی خود مایل به قرارگرفتن در مقابل ایران و اقدامی علیه این کشور است نیز تصمیم نهایی نه در پاریس، لندن، برلین یا بروکسل بلکه در واشنگتن گرفته میشود.
دوباره داستان «کدخدا»
حسن روحانی، رئیسجمهور سابق ایران، هشت سال پیش از اینکه وارد رقابت انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ ایران شود و با وعده «مذاکره» پیروز از آن بیرون بیاید، در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی، مذاکرهکننده ارشد ایران در گفتگوهای هستهای بود. او در ماههای منتهی به انتخابات زمانی در یکی از سخنرانیهای خود درباره گفتگو با ایالات متحده، مذاکره با آمریکا را «راحتتر» توصیف کرد، به این علت که «اروپاییها به دنبال «آقا اجازه» از آمریکا هستند» و آمریکاییها کدخدای آنها هستند و در نتیجه از نگاه او، «با کدخدا بستن راحتتر است». او بعدتر در مناظرات انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ در پاسخ به این اتهام که آمریکا را کدخدای جهان دانسته است، موضع خود را تصریح و تشریح کرد: «از من پرسیدند مذاکره با آمریکا راحتتر است یا مذاکره با اروپا؟ من گفتم مذاکره با آمریکا راحتتر از اروپاست؛ چون اروپاییها یک کدخدا دارند، باید مرتب بروند اجازه بگیرند. ما [اگر]برویم با همان کدخدای آنها مذاکره کنیم، راحتتر است». سالها بعد از آن، یعنی در اردیبهشت ۹۸، زمانی که آمریکا از برجام خارج شده بود و اروپا پیگیر گفتگو با ایران برای حفظ اثرگذاری توافق بود، روحانی که حالا کمکم وارد هفتمین سال ریاستجمهوری خود میشد، بار دیگر دیدگاه خود در این زمینه را مطرح و وضعیت گفتگوهای اواخر دوره خاتمی و زمان حضور خودش بهعنوان مذاکرهکننده ارشد ایران با اروپاییها را یادآوری کرد: «اروپاییها، ولو از لحاظ زبان و تبلیغات، مواضع خوبی را در پیش گرفتهاند، در مقام عمل و بهویژه در بخش اقتصادی متأسفانه ناتوان بودهاند. من یک بار دیگر در یک مصاحبهای در سال ۹۱ گفتم که وقتی ما در سال ۸۲ و ۸۳ با سه کشور اروپایی مذاکره میکردیم، اروپاییها دچار یک مشکل بودند و آن مشکل باعث شد که توفیق ما بسیار اندک [باشد]و آن مشکل این [است]که در ذهنشان همیشه این است که آمریکا را کدخدا میدانند و این تفکر اروپایی است که نمیگذارد آنها تصمیم قاطع برای منافع ملی خودشان اتخاذ کنند». نزدیک به یک دهه پس از اولین باری که روحانی عبارت معروف «کدخدا» را در توصیف رابطه اروپا و آمریکا مطرح کرد، به نظر میرسد ایران دوباره در همان نقطه قرار گرفته و دوباره در همان مسیر با همان مشکل مواجه است و البته در این فاصله ادعای روحانی در این زمینه به اثبات رسیده است: اروپاییها بدون اجازه و خواست کدخدا، کاری از پیش نمیبرند. در چنین فضایی، از گفتگوها با اروپاییها درباره برجام نیز نمیتوان انتظار حاصل داشت. واقعیت امر به نظر همانی است که در ماههای گذشته نیز از سوی بسیاری از ناظران صحنه برجام مطرح شده است؛ مسئله برجام یا بین ایران و آمریکا حل میشود یا بین ایران و آمریکا تمام میشود.
سؤال اولیه درباره گفتگوهای دوجانبه البته این است: در شرایط فعلی موضوع گفتگو، توافقی است با حضور هشت بازیگر و با نظارت دو نهاد بینالمللی؛ کشورهای اروپایی بهتنهایی چه حرف مؤثری میتوانند در این زمینه به ایران بزنند؟ اما گفتگوهایی که از ابتدای شکلگیری دولت سیدابراهیم رئیسی با طرفهای اروپایی برقرار بوده است، مسئلهای بزرگتر را مطرح میکند: گفتگو با اروپاییها به طور کلی بناست چه حاصلی داشته باشد؟ به عبارتی دیگر، اروپاییها و بهویژه اروپاییهای عضو برجام با چه محدوده اختیارات و قدرتی طرف گفتوگوی ایران قرار میگیرند؟
مروری بر روند مذاکرات هستهای، پیش از برجام، پس از برجام، پس از خروج ایالات متحده از برجام و پس از شروع مذاکرات احیای برجام نشان میدهد انتظار هرگونه نتیجه عملی و مؤثر برای ایران، برای برجام و به طور کلی برای مسئله هستهای ایران از تعامل با اروپاییها، انتظاری عبث به نظر میرسد. این مسئله بهویژه پس از خروج آمریکا از برجام آشکار شد.
ایران، آمریکا و شرقیها؛ «با تشکر از» اروپا
مرور روند فرازوفرود گفتگوهای هستهای ایران نشان میدهد همواره آنچه در پیشرفت و عقبگرد مسیرها مؤثر بوده، اقدامات ایران و آمریکا بوده و موضع روسیه و چین، دو کشور شرقی حاضر در گفتگوها نیز البته سرعت این روندها را تعیین کرده است.
زمانی که آنها در دوران پیش از برجام، در موضع مقابل ایران بودهاند، روند تحریمها و قطعنامهها علیه ایران پیش رفته است و زمانی که پس از خروج آمریکا از برجام، آنها در موضع موافق با ایران و مخالف با آمریکا بودهاند، گرچه آمریکا بهتنهایی پروژه فشار حداکثری خود را دنبال کرده، اما مخالفت آنها عامل اصلی ناکامی ایالات متحده در پیشبرد برنامههایش در صحنههایی مثل شورای امنیت سازمان ملل بوده است؛ بااینحال کشورهای اروپایی هرگز نتوانستهاند اثر چشمگیری روی این روندها بگذارند.
جایی که اروپاییها خواستهاند موضع منفی علیه ایران بگیرند، اما آمریکا مایل نبوده است، ایده کنار گذاشته شده است و جایی که اروپاییها خواستهاند به دنبال حفظ و تقویت برجام باشند، ولی آمریکا یا ایران همراهی نکردهاند، تلاش آنها به جایی نرسیده است.
تلاشهای بیحاصل برای عملیکردن برجام بدون آمریکا
خروج آمریکا از برجام علاوه بر اینکه در عرصه تقابل و تعامل ایران و آمریکا معنادار بود، محکی برای آزمون یک مسئله قدیمی نیز شد: اروپا بدون آمریکا چهکاره است؟ در سال ۲۰۱۸ اروپاییها در واکنش منفی به تصمیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، تا مرحله صدور بیانیه و موضعگیریهای تند پیش رفتند و وعدههای مؤکد دادند که با وجود تصمیم آمریکا، آنها راه خود را در برجام ادامه خواهد داد؛ بااینحال بعد از مدتی مشخص شد دامنه قدرت اروپا در این زمینه و به طور کلی در صحنه بینالمللی بدون هماهنگی با ایالات متحده تا چه حد است. اروپاییها پس از این خروج، گفتگوهای متعددی با دو طرف اصلی دعوا، ایران و آمریکا داشتند.
بهویژه زمانی که ایران، یک سال پس از خروج آمریکا و با استناد به بندهای برجام، کاهش گامبهگام تعهدات خود را کلید زد، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه که با نزدیکی غروب ستاره اقبال آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، هوای رهبری اروپا را داشت، تماسهایی مداوم با تهران داشت و پیامهایی برای واشنگتن ارسال کرد؛ اما در نهایت پیگیریهای فرانسه به نتیجه عملی منجر نشد.
اینستکس و سوئیس؛ کانالهایی که خاک میخورند
پیگیریهای مکرون البته تنها نمود تلاش اروپایی برای زنده نگهداشتن برجام بدون آمریکا نبود. در دو مرحله، یک بار در ژانویه ۲۰۱۹ و یک بار در ژانویه ۲۰۲۰، کانالهایی برای برقراری امکان مبادلات با ایران مطرح شدند. اولی اینستکس بود که قرار بود راه مبادله با ایران بدون گرفتاری در بند تحریم را مهیا کند و دومی کانال انساندوستانه سوئیس بود که در روزهای شروع بحران جهانی کرونا مطرح شد؛ اما نه اولی کاربردی واقعی پیدا کرد و نه از دومی حاصلی فراتر از یک مراسم غیرهیجانبرانگیز در سفارت سوئیس در ایران به دست آمد.
هر دو این پروژهها با اتکا به توانایی اروپاییها در زمینه ایجاد فضایی برای تعامل با ایران خارج از محدوده خواستهای آمریکا پیگیری شدند؛ اما در نهایت تصویری که حاصل شد، این بود که خارج از آن محدوده، قدرتی در دست اروپاییها نیست.
از سعدآباد تا بروکسل
ماجرای ناکامی اروپاییها به پس از برجام نیز محدود نمیشود. سال ۲۰۰۳ میلادی، اواسط دولت دوم سیدمحمد خاتمی، زمانی که موضوع فعالیت هستهای ایران تازه سر زبانها افتاده بود، سه کشور اروپایی مذاکرات مفصلی با ایران داشتند که در نهایت به نقطهای به نام بیانیه سعدآباد رسید؛ اما چنانکه همه میدانیم، تعاملات با اروپاییها و بیانیه سعدآباد در آن دوره نیز گرچه پیشرفتهایی نسبی داشت، در نهایت به نتیجهای نرسید.
نگاهی به روایتهایی که داستان هستهای را پس از آن مرور میکنند، خود گویای نقش اروپاست. رویکرد دولت محمود احمدینژاد در آن دوران نقد میشود؛ از تلاش جدی آمریکا برای پیشبرد سیاستهای تحریمی علیه ایران گفته میشود و نیز تأکید میشود که در آن زمان، روسیه و چین برای تصویب قطعنامهها علیه ایران همراه شدند؛ بااینحال حتی در مرور تاریخی ماجرا نیز کسی اشاره چندانی به نقش و تصمیم اروپا در این زمینه نمیکند و صرفا مفروضی بدیهی است که اروپا همراه خواست آمریکا بوده است.
اروپا و شورای حکام آژانس
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای هم از صحنههای نمود فرازوفرود داستان طولانی برنامه هستهای ایران بوده است. در همین سال ۱۴۰۰ و در شرایطی که ایران فرایند تغییر دولت را داشت و همزمان برنامه هستهای ایران نیز عملا محدودیتهای برجامی را کنار گذاشته بود، خبر رسید که طرفهای اروپایی آماده محکومکردن ادامه روند برنامه هستهای ایران در شورای حکام هستند و حتی صحبت از آمادهشدن و توزیع پیشنویسی در این زمینه نیز مطرح شد؛ اما در نهایت جلسه برگزار شد و بیانیه و قطعنامهای علیه ایران صادر نشد. دلیل این موضوع نیز در گزارشهایی که رسید، مخالفت دولت ایالات متحده با چنین اقدامی در شرایطی بود که آمریکا مسیر احیای برجام را در دستور کار قرار داده است.
این اتفاق البته برای ایران مطلوب بود؛ اما همزمان نشان داد که اروپا، نهتنها در زمان تنش بین ایران و آمریکا در مسیر کاهش تنش و رفع فشار بر ایران کاری از پیش نمیبرد، بلکه حتی وقتی خود مایل به قرارگرفتن در مقابل ایران و اقدامی علیه این کشور است نیز تصمیم نهایی نه در پاریس، لندن، برلین یا بروکسل بلکه در واشنگتن گرفته میشود.
دوباره داستان «کدخدا»
حسن روحانی، رئیسجمهور سابق ایران، هشت سال پیش از اینکه وارد رقابت انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ ایران شود و با وعده «مذاکره» پیروز از آن بیرون بیاید، در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی، مذاکرهکننده ارشد ایران در گفتگوهای هستهای بود. او در ماههای منتهی به انتخابات زمانی در یکی از سخنرانیهای خود درباره گفتگو با ایالات متحده، مذاکره با آمریکا را «راحتتر» توصیف کرد، به این علت که «اروپاییها به دنبال «آقا اجازه» از آمریکا هستند» و آمریکاییها کدخدای آنها هستند و در نتیجه از نگاه او، «با کدخدا بستن راحتتر است». او بعدتر در مناظرات انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ در پاسخ به این اتهام که آمریکا را کدخدای جهان دانسته است، موضع خود را تصریح و تشریح کرد: «از من پرسیدند مذاکره با آمریکا راحتتر است یا مذاکره با اروپا؟ من گفتم مذاکره با آمریکا راحتتر از اروپاست؛ چون اروپاییها یک کدخدا دارند، باید مرتب بروند اجازه بگیرند. ما [اگر]برویم با همان کدخدای آنها مذاکره کنیم، راحتتر است». سالها بعد از آن، یعنی در اردیبهشت ۹۸، زمانی که آمریکا از برجام خارج شده بود و اروپا پیگیر گفتگو با ایران برای حفظ اثرگذاری توافق بود، روحانی که حالا کمکم وارد هفتمین سال ریاستجمهوری خود میشد، بار دیگر دیدگاه خود در این زمینه را مطرح و وضعیت گفتگوهای اواخر دوره خاتمی و زمان حضور خودش بهعنوان مذاکرهکننده ارشد ایران با اروپاییها را یادآوری کرد: «اروپاییها، ولو از لحاظ زبان و تبلیغات، مواضع خوبی را در پیش گرفتهاند، در مقام عمل و بهویژه در بخش اقتصادی متأسفانه ناتوان بودهاند. من یک بار دیگر در یک مصاحبهای در سال ۹۱ گفتم که وقتی ما در سال ۸۲ و ۸۳ با سه کشور اروپایی مذاکره میکردیم، اروپاییها دچار یک مشکل بودند و آن مشکل باعث شد که توفیق ما بسیار اندک [باشد]و آن مشکل این [است]که در ذهنشان همیشه این است که آمریکا را کدخدا میدانند و این تفکر اروپایی است که نمیگذارد آنها تصمیم قاطع برای منافع ملی خودشان اتخاذ کنند». نزدیک به یک دهه پس از اولین باری که روحانی عبارت معروف «کدخدا» را در توصیف رابطه اروپا و آمریکا مطرح کرد، به نظر میرسد ایران دوباره در همان نقطه قرار گرفته و دوباره در همان مسیر با همان مشکل مواجه است و البته در این فاصله ادعای روحانی در این زمینه به اثبات رسیده است: اروپاییها بدون اجازه و خواست کدخدا، کاری از پیش نمیبرند. در چنین فضایی، از گفتگوها با اروپاییها درباره برجام نیز نمیتوان انتظار حاصل داشت. واقعیت امر به نظر همانی است که در ماههای گذشته نیز از سوی بسیاری از ناظران صحنه برجام مطرح شده است؛ مسئله برجام یا بین ایران و آمریکا حل میشود یا بین ایران و آمریکا تمام میشود.