جواد نوائیان رودسری| لابد درباره «تب طلا» در آمریکای قرن نوزدهم، چیزهایی شنیدهاید؛ مثلاً فیلم «جویندگان طلا» اثر چارلی چاپلین را نگاه کردهاید یا رمانهای هیجانانگیز «آوای وحش» و «سپید دندان» اثر جک لندن را خواندهاید یا…. «تب طلا» از آن رو که باعث شد علاوه بر آمریکاییهای طماع، بسیاری از اروپاییهای خوشباور هم روانه «ینگه دنیا» شوند تا از این نَمَد برای خودشان کلاهی بدوزند و نیز اتفاقات تلخی که در پی آن برای بومیان این منطقه افتاد، در مطالعات تاریخی اهمیت دارد.
در تاریخ آمریکا شاهد چند دوره از «تب طلا» هستیم که قدیمیترین آنها در ایالت کالیفرنیا، جایی در غرب ایالات متحده اتفاق افتاد.
کشف معادن متعدد این فلز گرانبها، باعث هجوم مردم به منطقه مذکور، بین سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۵ م / ۱۲۲۷ تا ۱۲۳۴ ش شد. در این سالها، سرزمین بکر کالیفرنیا که تنها بومیان سرخپوست در آن زندگی میکردند، آماج حملات گسترده سفیدپوستانی قرار گرفت که با نام جوینده طلا پا به این سرزمین میگذاشتند و بعد، برای کسب منافع بیشتر، بومیان را به بردگی میگرفتند یا قتلعام میکردند.
این فاجعه در تاریخ آمریکا با عنوان نسلکشی کالیفرنیا (California genocide) شناخته میشود؛ اتفاقی که یکی از صفحات تاریک تاریخ ایالات متحده را رقم زدهاست. خبر این ماجرا، در ابعاد مختلف آن، خیلی زود در سراسر دنیا منتشر شد؛ اول در اروپا و بعد در دو کشور عثمانی و ایران.
تعجب نکنید! ایرانیها در سال ۱۲۲۹ خورشیدی، یعنی دوسال بعد از آغاز تب طلا و یکسال بعد از شروع قتلعام بومیان در ۱۲۲۸ ش، از ماجراهایی که در کالیفرنیا اتفاق میافتاد، مطلع شدند؛ درست زمانی که ناصرالدینشاه ۱۷ ساله، دومین سال سلطنت خود را پشت سر میگذاشت.
در سال ۱۹۲۵ م/ ۱۳۰۴ ش، کتاب «راهنمای بومیان کالیفرنیا» چنین برآورد کرد که در دوره نسلکشی این ایالت، بین سالهای ۱۸۴۹ تا ۱۸۷۰ م/ ۱۲۲۸ تا ۱۲۴۹ ش، جمعیت بومیان سرخپوست از ۲۵۰ هزار نفر به حدود ۳۰ هزار نفر کاهش یافت و در این مدت، جویندگان طلا، ۲۰ هزار نفر از بومیها را به عنوان برده در معادن طلا به کار گرفتند که از این تعداد، هشت هزار نفر کودکان خردسال بودند.
سوژهیابی بینقص امیرکبیر
در ۱۸ بهمن سال ۱۲۲۹، یعنی حدود ۱۷۱ سال قبل، نخستین شماره روزنامه «وقایع اتفاقیه»، با مدیریت مستقیم امیرکبیر و در دومین سال صدارت وی منتشر شد. در صفحه پنج شماره نخست وقایع اتفاقیه، ماجرای مفصل تب طلا در کالیفرنیای آمریکا یا به قول میرزا عبدا…، نویسنده روزنامه، «کلیفارنیای ینکیدنیای شمالی» به طور مبسوط نوشته و منتشر شد و عموم ایرانیان، از این اتفاق مطلع شدند.
موضوع تبطلای کالیفرنیا و عوارض ناشی از آن، یعنی قتلعام بومیان که در همان محدوده تاریخی اتفاق افتادهبود نیز، در این شماره و برخی شمارههای بعدی روزنامه مورد توجه قرار گرفت.
این سوژهیابی دقیق، با عنایت به تیزبینی میرزاتقیخان نسبت به امور داخلی و خارجی، چندان دور از ذهن نبودهاست.
با دستور امیر، تهیه روزنامههای اروپایی از طُرُق مختلف و به ویژه از طریق سفرای ایران در استانبول و اروپا و به طور خاص، توسط «داودخان» که از سوی دولت ایران مأمور به خرید کتابهای علمی در وین اتریش و ارسال آنها به تهران و نیز، استخدام استادان لایق برای مدرسه دارالفنون شدهبود، انجام میگرفت.
در پایتخت، کار ترجمه مقالات و اخبار، با سرعتی بالا به پایان میرسید تا امیر در کمترین زمان ممکن، از اخبار جهان آگاه شود. به غیر از ادوارد برجیس، مترجم روزنامه وقایعاتفاقیه، بخشی از این اخبار، توسط دارالترجمه دولتی که به اهتمام امیرکبیر بنیانگذاری شده بود، ترجمه میشد و به احتمال زیاد، امیر خود به انتخاب سوژه برای اخبار خارجه میپرداخت و البته در این مسیر، از مشاوره تحریریه وقایعاتفاقیه نیز، بهره میبرد.
اصل گزارش وقایعاتفاقیه
در فرازهایی از متن گزارش وقایعاتفاقیه در صفحه پنج شماره اول آن میخوانیم: «مدتی است که در مملکت کلیفارنیای ینکیدنیای شمالی طلای زیاد میجویند و اتفاق افتادهاست که روزی ده مثقال و بیست مثقال (هر مثقال حدوداً سه و نیم گرم) طلا یکنفر یافتهاست و گاهی هم پارچها از طلا به وزن نیم مَن (هر مَن حدوداً سه کیلوگرم) جستهاند و بطمع این طلا مردم از کلّ دنیا بآنجا رفتهاند بعضی صاحب چیز شده و مراجعت کردهاند و بعضی هم از بدی آب و هوا و سختی آنجا تلف شدهاند و این ولایت بسیار آباد شده و درین مدت که دو سال و نیم میشود دو شهر بزرگ ساختهاند و جائیکه بیابان خشک بود حالا پر از جمعیت است و این طلاها را اکثر در میان خاک رودخانهها یافتهاند بیرون میآورند و میشورند و در میانش خاک طلا یافت میشود حال میگویند که در آن سمت کوهی است که کوه طلا مینامند، اما نزدیکهای آن کوه چنان بد آب و هواست که توقف در آنجا بسیار مشکل است.
در آن نزدیکی علف نیست مگر بعضی از گیاهان بیمصرف مارهای گزنده قاتل در آنجا چنان فراوان است که تردد در آنجا نمیتوان کرد مگر به تشویش تا چهار فرسخ اطراف آن کوه آبی که بتوانند خورد نیست هرچه آب که در آنجا هست آب معدن است و سَمیَّت دارد … و نیز شنیده شده که در آنجا از اهالی آدم به زور میگیرند و در معادن به کار میگمارند و اینها به دلیل بدآب و هوا بودن در معرض تلف و موت قرار دارند و این کار را همانهایی انجام میدهند که از دیگر جاها به کلیفارنیا رفتهاند.»
توصیف وقایع اتفاقیه از شرایط بسیار وخیم زیستی در کالیفرنیای ۱۷۱ سال قبل و سپس ارائه گزارشی مختصر، اما مهم از وضعیت بومیانی که به اجبار در این منطقه به کار گرفته شدهاند، توصیفی نسبتاً کامل و جامع است که مخاطب ایرانی را با ماجرای غمانگیز تب طلا در کالیفرنیا و سپس نسلکشی بومیان در آن منطقه آشنا میکند؛ موضوعی که در مراکز اسناد آمریکا، گزارشها و اسناد مختلفی درباره آن وجود دارد.
منبع: روزنامه خراسان