مدت هاست عرصه ی نقد رسانه از حضور جماعت نقاد و قلم به دستی که از سواد رسانه ای لازم برخوردار باشند و در عین حال هنوز دغدغه مند کیفیت برنامه های تلویزیون باشند و بخواهند بی طرف ،برنامه یا اجرا یا نگاهی را در برنامه سازی را با تمام نقدهای مثبت و منفی اش به چالش بکشند، خالی مانده است.
این اتفاق می تواند منجر به یکه تازی بعضی از افراد پرنفوذ و قدرتمند در رسانه هایی مثل تلویزیون شود. یک دلیلش می تواند این باشد که تلویزیون بخش عمده ای از مخاطب جدی اش را از دست داده، مخاطبی که به جز ساعتی برای سرگرم شدن ، بخواهد نقدهای جدی این رسانه را هم دنبال کند و به دنبال فهمیدن کم و کیف برنامه هایی باشد که می بیند.
از طرف دیگر رسانه های کاغذی کم شده اند و رسانه های مجازی منبع اطلاع رسانی مردمی شده اند که به دقیقه ای مکث ،روی یک خبر بسنده می کنند و می گذرند. این رسانه مجازی در بازارهای تبلیغاتی داغی که راه انداخته اند، از آب گل آلود ماهی می گیرند و در ازای گرفتن پول تبلیغات ،با تیترهای به شدت اغراق شده سعی در بزرگ نمایی اتفاقی مثل یک برنامه تلویزیونی دارند.
این مقدمه را نوشتم که بگویم برنامه عصرجدید علیرغم تبلیغات گسترده ، برآورد بالا و پول کلان تبلیغاتی که نصیب خودش و سازمان صدا و سیما می کند، برنامه موفقی نبوده و نیست. به چندین و چند دلیل:
۱.برنامه از روی نمونه ی خارجی اش کپی شده ، پس زحمتی برای طراحی اولیه این برنامه در کار نبوده و نیست.
۲.شاید در طول یک دوره از عصر جدید بین ٧٠ تا ١٠٠ شرکت کننده حضور پیدا کنند. این شرکت کننده ها کشف نشده اند و کسانی هستند که از بین فیلم های ارسالی انتخاب می شوند، پس زحمت چندانی برای پیدا کردن شان کشیده نمی شود. درصد بالایی از افراد انتخاب شده ، برای تست خوانندگی می آیند که ساده ترین راه برای انتخاب است ، آنچنان که اگر در جمعیت مدرسه ای تست خوانندگی بگیرید قطعا به چند صدای خوب برمی خورید ، در حالی که میان همین انتخاب شده های خوانندگی در میدان عصر جدید ، به ندرت به صدای درست و خوب و حرفه ای برمی خوریم. در عین حال در هر دو سری از برنامه عصر جدید دیده ایم که در میان این انتخاب شده ها هم ، تعداد دانه درشت هایی که استحقاق واقعی برای حضور در چنین جایگاهی را دارند، در هر دوره ، به تعداد انگشت های یک دست هم نمی رسند.
۳.در هیچکدام از برنامه های استعدادیابی دنیا ، تافته ی جدا بافته ای به نام مجری وجود ندارد که از بالا به پایین به همه ، حتی به دوربین نگاه کند، در تمام امور مداخله کند، گاهی از داورها بخواهد نظرشان را عوض کنند، به شرکت کننده و عوامل پشت صحنه بی احترامی کند و زنگ طلایی را روی میز خودش بگذارد.
۴.تبلیغات گسترده ی این برنامه در فضای مجازی به نحوی که هنوز صحنه مورد نظر از تلویزیون پخش نشده، روی صفحه های پربیننده و پولی قرار می گیرد، به مرور ذهن مخاطب منفعل را مجاب می کند که برنامه ی عجیب و غریبی در حال پخش از تلویزیون است و باز این احسان علیخانی ، تلویزیون را ترکانده در حالی که واقعا تماشای کامل یک قسمت کامل از برنامه ، حوصله سربر و طولانی و پر از نقدهای ریز و درشت است.
۵.پخش آنچه گذشت و توضیح تکراری و طولانی هر قسمت توسط مجری ، وقت زیادی از برنامه می برد که حساب تک تک این ثانیه ها و دقیقه ها را در برآورد کلی برنامه از حساب بیت المال نوشته شده است.با این حال جناب مجری ، آب بستن در چنین برنامه ای را به خوبی بلد است.
۶.احسان علیخانی آدم به شدت باهوشی ست. خوب می داند چطور وقت برنامه اش را پر کند. چطور نسبت بالایی از سوژه های معمولی را با تک و توک اتفاق های ریز و درشت بپوشاند و درنهایت با چند اتفاق خوب برنامه را به پایان ببرد تا در ذائقه عمومی مخاطبان برنامه اش کادرست و حرفه ای جلوه کند.احسان علیخانی پایان خوش را بلد است.
۷.القا اصل مهمی در باور آدم هاست. صدا و سیما آمارهایی را اعلام می کند که معلوم نیست از کجا آمده اند. مردم پرمخاطب بودن پایتخت را می فهمند چون همه ی آدم های اطراف شان مشغول دیدن این سریالند و درباره اش حرف می زنند اما عصر جدید قطعا جزو برنامه های پرمخاطبی نیست که همه جا حرفش باشد. با این حال می بینیم که اعلام آمارهایی شبیه درصد بالای رضایت مخاطبان ،در نیمه راه برنامه در اذهان مردم ، جا باز می کند و کم کم تبدیل به باورشان می شود. این ها ابزارهایی ست که یک برنامه پرطمطراق اما تا حد زیادی توخالی را جای اصل می زند ، آن هم در میدانی که یا مدعی تازه نفسی نیست یا اصلا حال و حوصله ای برای مدعیان ناب رسانه نیست.
۸.نکته ی اخر این که اگر چهار داور دیگر، از سر اتفاق ، روی آن چهارصندلی می نشستند ، کم و بیش باز با همین نتیجه و همین درجه از انفعال نظر می دادند. داورهایی که قطعا در خیلی زمینه ها صاحب نظر نیستند ،هیچ استادی و تبحری در کلام شان نیست و جز لجبازی های گاه و بیگاه شان ، اتفاقی از این همه رای و نظر ، در ذهن مخاطب از این چهار نفر به یاد نمی ماند.
برای سازمان صدا و سیمایی که علیرغم انبوه تولیداتش جز چند اسم و برنامه در خاطر مردم نمانده ، عصرجدید حتی اگر با ایده آل خودش ، فرسنگ ها فاصله داشته باشد، مهم نیست. اگر با شوخی های اغراق شده و از پیش تعیین شده ، به هجو نزدیک شود، باز حمایت می شود. اگر با داوری های احساسی و سطحی و غالب استعدادهایی نه چندان حیرت آور در اکثر اوقات به اتفاق خاصی نرسد، باز هم به آن امکانات داده می شود و حتی اگر با وقت کشی و آسمان ریسمان بافتن و شواف کردن در بیشتر قسمت ها مخاطب را مجبور به عوض کردن کانال تلویزیون کند، باز هم برایش در جهت مثبت آمارسازی می شود.
حتما بسیاری از نکته هایی که در اینجا گفته شد ، برای بسیاری از مخاطبان و مدیران سازمان واضح و مبرهن بوده و هست . با توجه به بضاعت کم برنامه سازی در سازمان فوق ، انتظار می رود دست کم برای دوره های بعد این برنامه، همت والاتری طلب شود، انرژی و اندوخته و اندیشه ی بیشتری پشت استعدادهای غالبا تکراری اش در نظر بگیرند ، از میدان داری بی حد و حصر مجری کم شده و از داور های صاحب نظرتری استفاده کنند تا بلکه به مرور زمان این برنامه به استانداردهای لازم نزدیک و نزدیک تر شود.
خلاصه کلام این که عصر جدید برنامه ی سرگرم کننده ی متوسطی ست که به خاطر امکانات وسیع یک شبکه به نسبت پربیننده به مدد ساعت پخش خوب، بازپخش های مکرر ، پشت صحنه های طولانی ،تبلیغات وسیع و بریز و بپاش هایش دیده شده و تا ایده آل برنامه سازی فرسنگ ها فاصله دارد.
برترین ها