روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «اختلافات قدیمی و مسائلی که پیش از جنگ وجود داشتند دوباره بروز کردند، جنگ لفظی و تهدید بالا گرفت و به قولی «رهبران شوروی برای ترس غریزی خود از جهان خارج، برای دیکتاتوریای که بدون آن نمیدانستند چگونه فرمانروایی کنند، برای سنگدلیهایی که جرات نمیکردند از آن دست بردارند توجیه پیدا کردند.» یکی از نقاط اوج این جنگ لفظی در آن مقطع، سخنرانی چرچیل در میسوری آمریکا بود که به سال ۱۹۴۶ در چنین روزی برمیگردد؛ همان سخنرانی مشهوری که او در آن از اصطلاح «پرده آهنین» استفاده کرد، گفت: «از استیتن در بالتیک تا تریست در آدریاتیک، یک پرده آهنین در سراسر قاره اروپا کشیده شده است. پشت این خط همه پایتختهای دولتهای باستانی اروپای مرکزی و شرقی قرار دارند. ورشو، برلین، پراگ، وین، بوداپست، بلگراد، بخارست و صوفیه، همه این شهرهای مشهور و جمعیت پیرامون آنها در جایی قرار دارند که ما باید حوزه شوروی بنامیم. همه به شکلی نه فقط در معرض نفوذ شوروی هستند بلکه در موارد بسیار و در مقیاسی گسترده و فزاینده زیر سیطره مسکو افتادهاند… احزاب کمونیست که در تمام این کشورهای شرقی اروپا بسیار کوچک بودند، اکنون فراتر از تعداد اعضایشان برتری یافته و به قدرت رسیدهاند و در همه جا، در پس کسب سلطهای تمامیتخواهانه هستند. حکومتهای پلیسی تقریبا در همه جا، به جز چکسلواکی مسیر تصاحب قطعی قدرت را طی میکنند و دموکراسی واقعی به هیچ وجه وجود ندارد.»
گفت روسها جنگ دیگری نمیخواهند و «باورم نمیشود خواهان چنین چیزی باشند» اما سهم خودشان از غنایم جنگ گذشته را مطالبه میکنند و به فکر گسترش مسلکشان هستند. «آن چه ما باید در اینجا و امروز که هنوز وقت باقی است مورد توجه قرار دهیم جلوگیری دائمی از جنگ و استقرار شرایط آزادی و دموکراسی در همه کشورها با نهایت سرعت ممکن است. مشکلات و خطرات ما با چشمبستن به روی آنها برطرف نمیشوند، به صرف این که منتظر بمانیم و ببینیم چه میشود برطرف نمیشوند؛ با سیاست اقناعسازی نیز برطرف نمیشوند. آن چه مورد نیاز است توافق و اتحاد است و هر چه در این خصوص بیشتر تاخیر شود، کار مشکلتر خواهد شد و خطرات افزایش خواهند یافت.»
گفت: نمیتوانیم در مبارزه برای تحقق دموکراسی متزلزل شویم و نباید وظایفمان را از یاد ببریم، باید سریع و قاطع و با قدرت عمل کنیم که «اگر این سالهای بسیار حساس از دست برود، آن وقت به راستی ممکن است فاجعه همه ما را از پا دربیاورد.»
چنان که پیشبینی میشد و طبیعی هم بود، استالین همه حرفهای چرچیل – این «جنگطلبِ نژادپرست» – را به خودش گرفت و آن را نشانهای از وجود توطئهای بزرگ از سوی سران نظام سرمایهداری برای سرنگونی شوروی تفسیر کرد. هم در سخنان چرچیل، درباره حکومتهای پلیسی و تمامیتخواهی کمونیستی رگههایی واضح از حقیقت وجود داشت و هم برداشت بدبینانه استالین از این سخنان برداشت نادرستی نبود. خلاصه این که چند ماه پس از پایان جنگ دوم جهانی، فاتحان آن آشکارا به جان هم افتاده بودند.»
انتهای پیام