گروه سیاسی: روزنامههای صبح امروز کشور به خبر محکومیت صادق زیباکلام استاد سابق دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی پرداختهاند. روزگذشته مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرد: «در پی قطعی شدن برخی احکام پروندههای قضایی صادق زیبا کلام، این فرد جهت اجرای احکام صادره وارد زندان شد.»
فرارو، در همین رابطه روزنامه اصولگرای جوان در مطلبی نوشت: دکتر صادق زیباکلام «کبریتبیخطر» شده بود. واقعاً افکار ایشان خریداری نداشت، و اگر هم کسانی حرف ایشان را در «بهرسمیت شناختن اسرائیل» یا «آخردنیادانستن امریکا» میپسندیدند، دنبال مقصود دیگری بودند که ربطی به این ایدهها نداشت و این افراد برای آن مقصود خود فراوان از این ایدهها پیدا میکنند.
پس زیباکلام نه بهخودیخود، بلکه بهواسطه این ایدههایش «مهم» نبود. بهویژه اکنون که جهان از صدر تا ذیل اسرائیل و امریکا را هو میکند، و همهجا شعار «مرگ بر اسرائیل» را به فارسی سرمیدهند و دقیق بودن سیاست خارجی ایران را در مفهوم ایدئولوژیک «استکبارستیزی» میستایند، اهمیت آنچه قاضی در رفتار زیباکلام آن را تبلیغ علیه نظام تشخیص داده، کمتر میشود.
اصولاً دکتر زیباکلام هرچه میکرد تبلیغ برای نظام بود! نه فقط او، بسیاری دیگر هم هرچه میگویند تبلیغ برای نظام است. وقتی علیه نظام استدلال سست بیاوری، «استدلال نظام» را قوی کردهای! پس باید به زیباکلام، یک ویلای اختصاصی جایزه داد نه زندان!
آنچه دکتر زیباکلام در نقد روابط ما با امریکا و اسرائیل میگفت، چیز قابلذکری نبود. زیباکلام نیمقرن تقریباً هر روز افاضات و اظهارات سیاسی داشت. حتی میهمان بیت میشد. به تلویزیون میآمد و با هر جوان و پخته و ناپختهای در خبرگزاریها مناظره را میپذیرفت. میمیک صورت، اکسنت خاص، و لحن و ادای او بیشتر جلبنظر میکرد تا سیاستورزیاش. با این حال بلد بود که در هر مناظره یا مصاحبه چند جمله را چگونه بگوید که «دیده شود». این بود که دیده میشد، اما پذیرفته نمیشد.
دکتر زیباکلام اگر حرف اقتصادی میزد، شاید برخی را در کنار خود جمع میکرد، اما حقیقتاً سخنان او که هربار فضای کلی ایران را مسموم و سیاه و آنسوی آب را جنتالمأوی میدید، هیچ بویی از وطنپرستی نداشت. وطنپرست واقعی حتی اگر عیبی و نقصی ببیند (یا همهچیز را نقص و عیب ببیند)، آن را به درون خانه میآورد و با «خارجی» تقسیم نمیکند. اما وطنپرستی دکتر زیباکلام با ظهور در صفحات رسانههایی که مادرخرجشان صهیونیستها هستند، معنای پوچی مییافت.
او را باید مانند اسطورهای که یک عمر ابلاغیههایش در نقد نظام، نتیجه برعکس داشت یا دستکم کسی با آن راه به جایی نبرد، بهتر از این پاس میداشتیم. برای همین معتقدم جای او در زندان نیست؛ و یک زحمت و تکلف اضافی بود که کاش نمیبود.
انتقاد یک حقوقدان
محمدصالح نقرهکار نیز در یادداشتی که روزنامه اعتماد آنرا منتشر کرده است نوشت: اظهارات و انتقادات چهرههایی مانند زیباکلام و سایر استادان در راستای اصلاح وضع موجود قابل تحلیل است. باید توجه داشت موارد و نقدهایی که دکتر زیباکلام یا سایر استادان دانشگاههای کشورمان مطرح میکنند در راستای کنشگریهای خیرخواهانه و اصلاحطلبانه است.
نباید ظرفیت و آستانه تابآوری حکمرانی در این حوزه به اندازهای تنزل پیدا کند که حتی استادان دانشگاهی هم امکان نقد و ارزیابی وضع موجود در حوزههای گوناگون را نداشته باشند.
افراد دیگری هم هستند که مثل زیباکلام حرف میزنند، اما محاکمه نمیشوند
روزنامه اصلاح طلب هم میهن نیز در سرمقاله خود به این موضوع پرداخت و نوشت: آقای زیباکلام فارغ از هر اتهامی که متوجه او باشد، عقایدی دارد که بهعنوان یک شهروند صریح و روشن میگوید و کسی هم نمیگوید وابستگیهای سیاسی و مالی شبههناک دارد. البته، هر کسی مسئول آن چیزی است که میگوید و عمل میکند؛ ولی نحوه مقابله با عقایدی از دیگران که نمیپسندیم، توسل به قانون و مجازات نیست.
صادق زیباکلام برای اجرای احکام زندان روانه زندان اوین شد. پیش از هر چیز باید گفت که از یک جهت این اتفاق یک گامبهجلو است. زیرا برخلاف افراد دیگری که بازداشت و روانه زندان انفرادی و سپس بازجویی و در دادگاه محکوم میشدند آقای زیباکلام همواره احضار میشده و همراه با وکیل به دادگاه رفته و با قراری غیر از بازداشت تا قطعی شدن حکم آزاد بوده است. حتی یک گام جلوتر هم رفته و اینکه مطابق اطلاعیه دستگاه قضایی وی سه حکم قطعی داشته است.
بهعبارت دیگر، حداقل تاکنون دو مورد آن را اجرا نکرده بودند، یا نمیخواستند اجرا کنند. ولی شاید خود را مجبور به اجرا دیدهاند. بنابراین، از این زاویه گامهای خوبی روبهجلوست؛ ولی هنوز میتوان پرسشهای مهمی را با قانونگذاران و مجریان و سیاستگذاران مطرح کرد؟ آیا گمان میکنید جامعه او را محکوم خواهد کرد یا برعکس مقبولتر میشود؟
فراموش نکنیم یکی از ارکان مهم جرم و مجازات، طرد اجتماعی است. مثلاً کسی که به سرقت محکوم شود، بابت آن افتخار نمیکند؛ بلکه اغلب مردم نیز از او دوری خواهند کرد. آیا چهرهای سیاسی-فرهنگی نیز پس از اجرای حکم زندان خود، به چنین سرنوشتی دچار خواهد شد؟ آیا کسان دیگر متوجه میشوند که او مرتکب کدام نقض قانون شده که اکنون محکوم به زندان میشود؟ از همه مهمتر، آیا همین قوانین جزایی و کیفری برای همه افراد یکسان اجرا میگردد؟
بهعبارت دیگر، آیا در اجرای قانون با همه یکسان و عادلانه رفتار میشود؟ لازم است که اعلام شود بهرغم تفاوتنظرهایی که در برخی حوزهها با آقای زیباکلام داریم و مدافع همه آرای ایشان نیستیم؛ ولی پاسخ اجمالی ما به این پرسشها منفی است و معتقدیم راهحل رفع اختلافات فکری، در برخوردهای قضایی نیست.
آقای زیباکلام فارغ از هر اتهامی که متوجه او باشد، عقایدی دارد که بهعنوان یک شهروند صریح و روشن میگوید و کسی هم نمیگوید وابستگیهای سیاسی و مالی شبههناک دارد. البته، هر کسی مسئول آن چیزی است که میگوید و عمل میکند؛ ولی نحوه مقابله با عقایدی از دیگران که نمیپسندیم، توسل به قانون و مجازات نیست.
مهمترین شیوه بیاثر کردن نظرات نادرست دیگران، برگزاری دادگاه علنی و به چالش کشیدن خطاهای فرد است تا مردم او را محکوم و طرد کنند، حتی اگر بهصورت نمادین به یک تومان جریمه محکوم شود.
هیچ مجازاتی برای افراد و نویسندگان، بالاتر از محکومیت افکارعمومی نیست. ولی این محکومیت اگر شفاف و عادلانه باشد برای خنثی کردن و بیاثر کردن افراد صاحبفکر کافی است؛ و الا، برگزاری دادگاه پشت درهای بسته وعدم انتشار اتهامات و استدلال قاضی و دفاع متهم موجب طرد فکری محکوم از طرف مردم نخواهد شد.
بهعلاوه، با غیرعلنی بودن دادگاه هیچکس متوجه نمیشود که چه رفتاری از نظر دادگاه جرم است تا آن را انجام ندهد. پس این گونه زندان کردن اثری سازنده بر دیگران ندارد. شاید موجب ترس دیگران شود، ولی در زمینه فکری و عقیده، اثر استفاده از حربه ترس موقتی و حتی معکوس است.
درباره پرسش آخر نیز میتوان با قاطعیت گفت که مواجهه حقوقی با رفتار و گفتار افراد تابع موقعیت و نسبت افراد با ساختار قدرت است. کسان دیگری هستند که در حوزههای گوناگون خارجی، داخلی، سیاسی و اقتصادی و حتی امنیتی اظهارات هزینهسازی میکنند؛ ولی هیچگاه مورد سوال حقوقی و جدی قرار نمیگیرند. درحالیکه این مسئله درباره دیگرانی که منتقد وضع موجود هستند، کاملاً متفاوت است.
با توجه به این نکات معتقدیم که زندان کردن آقای زیباکلام حتی اگر مرتکب جرمی هم شده باشد که عامه مردم آن فعل ارتکابی را جرم و مرتکب را مستحق مجازات بدانند، اثر مفیدی ندارد؛ زیرا مردم و جامعه و مخاطبان او از فرآیند رسیدگی بیاطلاع هستند.
ضمن اینکه این اقدام اثری به تفکرات فردی ندارد و چهبسا آنها را تشدید کند. این فرصت مناسبی است که نسبت به مواجهه رسمی با افرادی دارای افکار و تحلیلهای متفاوت بازنگری شود. با این قوانین و این شیوه رسیدگی، نمیتوان مسئلهای را حل کرد.
فرارو، در همین رابطه روزنامه اصولگرای جوان در مطلبی نوشت: دکتر صادق زیباکلام «کبریتبیخطر» شده بود. واقعاً افکار ایشان خریداری نداشت، و اگر هم کسانی حرف ایشان را در «بهرسمیت شناختن اسرائیل» یا «آخردنیادانستن امریکا» میپسندیدند، دنبال مقصود دیگری بودند که ربطی به این ایدهها نداشت و این افراد برای آن مقصود خود فراوان از این ایدهها پیدا میکنند.
پس زیباکلام نه بهخودیخود، بلکه بهواسطه این ایدههایش «مهم» نبود. بهویژه اکنون که جهان از صدر تا ذیل اسرائیل و امریکا را هو میکند، و همهجا شعار «مرگ بر اسرائیل» را به فارسی سرمیدهند و دقیق بودن سیاست خارجی ایران را در مفهوم ایدئولوژیک «استکبارستیزی» میستایند، اهمیت آنچه قاضی در رفتار زیباکلام آن را تبلیغ علیه نظام تشخیص داده، کمتر میشود.
اصولاً دکتر زیباکلام هرچه میکرد تبلیغ برای نظام بود! نه فقط او، بسیاری دیگر هم هرچه میگویند تبلیغ برای نظام است. وقتی علیه نظام استدلال سست بیاوری، «استدلال نظام» را قوی کردهای! پس باید به زیباکلام، یک ویلای اختصاصی جایزه داد نه زندان!
آنچه دکتر زیباکلام در نقد روابط ما با امریکا و اسرائیل میگفت، چیز قابلذکری نبود. زیباکلام نیمقرن تقریباً هر روز افاضات و اظهارات سیاسی داشت. حتی میهمان بیت میشد. به تلویزیون میآمد و با هر جوان و پخته و ناپختهای در خبرگزاریها مناظره را میپذیرفت. میمیک صورت، اکسنت خاص، و لحن و ادای او بیشتر جلبنظر میکرد تا سیاستورزیاش. با این حال بلد بود که در هر مناظره یا مصاحبه چند جمله را چگونه بگوید که «دیده شود». این بود که دیده میشد، اما پذیرفته نمیشد.
دکتر زیباکلام اگر حرف اقتصادی میزد، شاید برخی را در کنار خود جمع میکرد، اما حقیقتاً سخنان او که هربار فضای کلی ایران را مسموم و سیاه و آنسوی آب را جنتالمأوی میدید، هیچ بویی از وطنپرستی نداشت. وطنپرست واقعی حتی اگر عیبی و نقصی ببیند (یا همهچیز را نقص و عیب ببیند)، آن را به درون خانه میآورد و با «خارجی» تقسیم نمیکند. اما وطنپرستی دکتر زیباکلام با ظهور در صفحات رسانههایی که مادرخرجشان صهیونیستها هستند، معنای پوچی مییافت.
او را باید مانند اسطورهای که یک عمر ابلاغیههایش در نقد نظام، نتیجه برعکس داشت یا دستکم کسی با آن راه به جایی نبرد، بهتر از این پاس میداشتیم. برای همین معتقدم جای او در زندان نیست؛ و یک زحمت و تکلف اضافی بود که کاش نمیبود.
انتقاد یک حقوقدان
محمدصالح نقرهکار نیز در یادداشتی که روزنامه اعتماد آنرا منتشر کرده است نوشت: اظهارات و انتقادات چهرههایی مانند زیباکلام و سایر استادان در راستای اصلاح وضع موجود قابل تحلیل است. باید توجه داشت موارد و نقدهایی که دکتر زیباکلام یا سایر استادان دانشگاههای کشورمان مطرح میکنند در راستای کنشگریهای خیرخواهانه و اصلاحطلبانه است.
نباید ظرفیت و آستانه تابآوری حکمرانی در این حوزه به اندازهای تنزل پیدا کند که حتی استادان دانشگاهی هم امکان نقد و ارزیابی وضع موجود در حوزههای گوناگون را نداشته باشند.
افراد دیگری هم هستند که مثل زیباکلام حرف میزنند، اما محاکمه نمیشوند
روزنامه اصلاح طلب هم میهن نیز در سرمقاله خود به این موضوع پرداخت و نوشت: آقای زیباکلام فارغ از هر اتهامی که متوجه او باشد، عقایدی دارد که بهعنوان یک شهروند صریح و روشن میگوید و کسی هم نمیگوید وابستگیهای سیاسی و مالی شبههناک دارد. البته، هر کسی مسئول آن چیزی است که میگوید و عمل میکند؛ ولی نحوه مقابله با عقایدی از دیگران که نمیپسندیم، توسل به قانون و مجازات نیست.
صادق زیباکلام برای اجرای احکام زندان روانه زندان اوین شد. پیش از هر چیز باید گفت که از یک جهت این اتفاق یک گامبهجلو است. زیرا برخلاف افراد دیگری که بازداشت و روانه زندان انفرادی و سپس بازجویی و در دادگاه محکوم میشدند آقای زیباکلام همواره احضار میشده و همراه با وکیل به دادگاه رفته و با قراری غیر از بازداشت تا قطعی شدن حکم آزاد بوده است. حتی یک گام جلوتر هم رفته و اینکه مطابق اطلاعیه دستگاه قضایی وی سه حکم قطعی داشته است.
بهعبارت دیگر، حداقل تاکنون دو مورد آن را اجرا نکرده بودند، یا نمیخواستند اجرا کنند. ولی شاید خود را مجبور به اجرا دیدهاند. بنابراین، از این زاویه گامهای خوبی روبهجلوست؛ ولی هنوز میتوان پرسشهای مهمی را با قانونگذاران و مجریان و سیاستگذاران مطرح کرد؟ آیا گمان میکنید جامعه او را محکوم خواهد کرد یا برعکس مقبولتر میشود؟
فراموش نکنیم یکی از ارکان مهم جرم و مجازات، طرد اجتماعی است. مثلاً کسی که به سرقت محکوم شود، بابت آن افتخار نمیکند؛ بلکه اغلب مردم نیز از او دوری خواهند کرد. آیا چهرهای سیاسی-فرهنگی نیز پس از اجرای حکم زندان خود، به چنین سرنوشتی دچار خواهد شد؟ آیا کسان دیگر متوجه میشوند که او مرتکب کدام نقض قانون شده که اکنون محکوم به زندان میشود؟ از همه مهمتر، آیا همین قوانین جزایی و کیفری برای همه افراد یکسان اجرا میگردد؟
بهعبارت دیگر، آیا در اجرای قانون با همه یکسان و عادلانه رفتار میشود؟ لازم است که اعلام شود بهرغم تفاوتنظرهایی که در برخی حوزهها با آقای زیباکلام داریم و مدافع همه آرای ایشان نیستیم؛ ولی پاسخ اجمالی ما به این پرسشها منفی است و معتقدیم راهحل رفع اختلافات فکری، در برخوردهای قضایی نیست.
آقای زیباکلام فارغ از هر اتهامی که متوجه او باشد، عقایدی دارد که بهعنوان یک شهروند صریح و روشن میگوید و کسی هم نمیگوید وابستگیهای سیاسی و مالی شبههناک دارد. البته، هر کسی مسئول آن چیزی است که میگوید و عمل میکند؛ ولی نحوه مقابله با عقایدی از دیگران که نمیپسندیم، توسل به قانون و مجازات نیست.
مهمترین شیوه بیاثر کردن نظرات نادرست دیگران، برگزاری دادگاه علنی و به چالش کشیدن خطاهای فرد است تا مردم او را محکوم و طرد کنند، حتی اگر بهصورت نمادین به یک تومان جریمه محکوم شود.
هیچ مجازاتی برای افراد و نویسندگان، بالاتر از محکومیت افکارعمومی نیست. ولی این محکومیت اگر شفاف و عادلانه باشد برای خنثی کردن و بیاثر کردن افراد صاحبفکر کافی است؛ و الا، برگزاری دادگاه پشت درهای بسته وعدم انتشار اتهامات و استدلال قاضی و دفاع متهم موجب طرد فکری محکوم از طرف مردم نخواهد شد.
بهعلاوه، با غیرعلنی بودن دادگاه هیچکس متوجه نمیشود که چه رفتاری از نظر دادگاه جرم است تا آن را انجام ندهد. پس این گونه زندان کردن اثری سازنده بر دیگران ندارد. شاید موجب ترس دیگران شود، ولی در زمینه فکری و عقیده، اثر استفاده از حربه ترس موقتی و حتی معکوس است.
درباره پرسش آخر نیز میتوان با قاطعیت گفت که مواجهه حقوقی با رفتار و گفتار افراد تابع موقعیت و نسبت افراد با ساختار قدرت است. کسان دیگری هستند که در حوزههای گوناگون خارجی، داخلی، سیاسی و اقتصادی و حتی امنیتی اظهارات هزینهسازی میکنند؛ ولی هیچگاه مورد سوال حقوقی و جدی قرار نمیگیرند. درحالیکه این مسئله درباره دیگرانی که منتقد وضع موجود هستند، کاملاً متفاوت است.
با توجه به این نکات معتقدیم که زندان کردن آقای زیباکلام حتی اگر مرتکب جرمی هم شده باشد که عامه مردم آن فعل ارتکابی را جرم و مرتکب را مستحق مجازات بدانند، اثر مفیدی ندارد؛ زیرا مردم و جامعه و مخاطبان او از فرآیند رسیدگی بیاطلاع هستند.
ضمن اینکه این اقدام اثری به تفکرات فردی ندارد و چهبسا آنها را تشدید کند. این فرصت مناسبی است که نسبت به مواجهه رسمی با افرادی دارای افکار و تحلیلهای متفاوت بازنگری شود. با این قوانین و این شیوه رسیدگی، نمیتوان مسئلهای را حل کرد.