روزنامه ایران نوشت: ««پیش خودم فکر کردم دو سال است دیگر. تا چشم به هم بزنی تمام میشود. مثل چند تا از دوستانم که کل مدت تحصیلشان مجازی گذشت و فقط پایاننامه مانده که آن هم دیگر کلاس رفتن و اینها ندارد. گفتم بگذار شهرستان هم انتخاب رشته کنم. من که قرار است مجازی بخوانم، دیگر چه فرقی میکند. حداقل اینجوری شانسم بیشتر میشود.»
مهدی، دانشجوی ترم دوم کارشناسی ارشد مکانیک ساخت و تولید است. او ساکن تهران است و شاغل. دانشگاه شیراز قبول شده و یک ترم را مجازی گذرانده است و ترم دوم را هم به قول خودش تا اینجا به سلامت پیش آمده و حالا حضوریشدن دانشگاهها حسابی برنامههایش را به هم ریخته است. میگوید: «من حدس میزدم به هر حال دانشگاه حضوری شود اما گمان میکردم از مهر ماه و آغاز سال تحصیلی بعد این اتفاق میافتد و یک ترم را به هر حال میشود یک جوری رفع و رجوع کرد و مرخصی بلندمدت گرفت. هر چند امیدوار بودم همان را هم بشود مجازی خواند. الان البته دانشگاه ما اعلام کرده که دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد بعد از ماه مبارک رمضان باید سر کلاسها حاضر شوند و من فکر میکنم چطور برنامهریزی کنم که دو روز در هفته بروم شیراز و برگردم. هزینه هفتگی خرید بلیت هواپیما خیلی گران تمام میشود. من اگر میدانستم قرار است دانشگاه باز شود هیچ وقت شهر دور انتخاب رشته نمیکردم.»
دانشجویانی که مثل مهدی فکر کردهاند، البته تعدادشان چندان کم هم نیست. در مقطع کارشناسی خیلی این مسأله مطرح نیست. البته چون به هر حال چهار سال زمانی است که میشود احتمال هر اتفاقی را در آن داد اما آدم وقتی با دو سال یا در واقع سه ترم مواجه است، شاید بدش نیاید از موقعیت مجازیبودن استفاده کند و شانساش را با موقعیتهای بیشتری افزایش دهد یا طوری برنامهریزی کند که اگر کلاسها حضوری بود امکان شرکت در آن برایش وجود داشته باشد. سراغ دانشجوی بعدی میروم. اهل کرمانشاه است و ۲۴ ساله. هیچ وقت از شهر خودش خارج نشده چون دوره کارشناسی را در شهر خودش درس خوانده است. در حال حاضر دانشگاه قزوین کارشناسی ارشد میخواند:
«همکلاسیام به خاطر این که حتی تا قبل از این تهران نیامده بود، خیلی به خاطر رفتوآمد از کرمانشاه تا قزوین دچار مشکل شده است. بارها سؤال میکند که کدام اتوبوس را باید سوار شوم و مثلاً از اینجا بخواهم ترمینال سوار ماشین شوم، چه کار باید بکنم. جابهجاشدن خیلی او را دچار اضطراب میکند و به خاطر همین با این که فقط دو روز در هفته کلاس داریم، خوابگاه دائم گرفته و بقیه روزها را هم در قزوین میماند و حوصلهاش در خوابگاه سر میرود. الان دنبال این است که کاری در قزوین پیدا کند که حداقل بیکار نباشد اما آن هم خیلی راحت نیست.»
شاید شما پیش خودتان فکر کنید خیلی بهتر است که آدم در این سن از جایگاه امن خودش خارج شود و زندگی بدون حضور خانواده در شهری دیگر را تجربه کند. احتمالاً این دانشجوی جوان هم از پس مشکلات برمیآید اما او هم مثل خیلیهای دیگر در شرایطی که انتظار نداشته با واقعیت مواجه شده و همین هم به اضطرابش دامن زده وگرنه درسخواندن در شهری دیگر اصولاً امری عادی است و همیشه هم دانشجویان این جابهجایی را تجربه کردهاند.
دانشجوی دیگر، مردی جوان و دارای دو فرزند است. او ساکن مشهد است و در شهری دیگر کارشناسی ارشد فلسفه قبول شده است؛ ورودی ۱۴۰۰: «من حتی روزی که قرار بود از مشهد به شهر دانشگاهم بروم، نتوانستم بلیت پیدا کنم چون به خاطر ازدحام مسافران نوروزی این امکان برایم فراهم نشد و بهناچار با تأخیر به کلاسها رسیدم. به خاطر شرایط خانوادگی و کاریام حتماً باید رفتوآمد کنم و حساب کردم دیدم هزینه رفتوآمد با هواپیما برایم ۱۲ میلیون تومان در ماه درمیآید که خیلی بالاست و اصلاً نمیدانم چه کار باید بکنم. از طرفی رفتوآمد با اتوبوس و قطار هم زمان زیادی میبرد و باید بیشتر از دو روز در هفته مرخصی بگیرم.»
کرونا به ما نشان داد که هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. برای همین هم اصولاً نمیشود روی شرایط حساب کرد. دانشجویان مدتها از کلاسهای درس دور بودند و شاید این دوری باعث شده بود خیال کنند شرایط حداقل تا سالها به همین شکل باقی میماند اما خب، همان طور که گفته بودیم هیچ چیز قابل پیشبینی نیست: «من با فرض این که کلاسها قرار است مجازی بماند، انتخاب رشته کردم وگرنه با وجود داشتن همسر و فرزند، رفتوآمد از شهر خودم خرم آباد تا قزوین برایم خیلی سخت است.»
این زن جوان هم دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه ورودی ۱۴۰۰ است و با وجود حضوریشدن کلاسها هنوز موفق نشده در هیچ کلاسی شرکت کند و به گفته خودش با آن که نیمی از تحصیل را سپری کرده، قصد دارد انصراف دهد: «تنها گروهی که کامل مجازی شدند، ورودیهای ارشد ۹۹ بودند.»
مرجان که خودش ورودی ۹۸ بوده و پایاننامهاش را هم مجازی دفاع کرده است، این را میگوید و ادامه میدهد: «ما که ورودی ۹۸ بودیم یک ترم رفتیم دانشگاه و ترم دو را که شروع کردیم کلاسها به خاطر کرونا مجازی شد. من خودم به خاطر این که خیلی درس خوانده و دانشگاه خوبی قبول شده بودم، دوست داشتم هر چه زودتر شرایط نرمال شود و دوباره بتوانیم سر کلاس برویم. ترم دوم که مجازی تمام شد، به خودم دلخوشی دادم که حالا یک ترم مانده و تا آن موقع خدا بزرگ است اما آن یک ترم هم مجازی گذشت و حتی جلسه دفاع پایان نامهام هم مجازی بود. حالا میگویم باز من یک ترم دانشگاه رفتم اما دوستانی دارم که یک سال بعد از من قبول شدند و کل تحصیلشان مجازی گذشت و قاعدتاً فقط جلسه دفاع پایاننامهشان حضوری خواهد بود. آنها هم دانشگاه خوبی قبول شدهاند و خیلی حیف شد که اصلاً نتوانستند از کلاسهای حضوری استفاده کنند خصوصاً این که در رشتههای علوم انسانی بحث و تبادل نظر سر کلاسها خیلی در جریان است و به صورت حضوری قطعاً جذابیت بیشتری خواهد داشت. آنها الان به حال دانشجویانی که به دانشگاه برگشتهاند غبطه میخورند و دلشان میخواهد کلاسهای حضوری مقطع ارشد را تجربه کنند.»
البته دانشجویانی که در شهر خودشان تحصیل میکنند، مشکل کمتری با حضوریشدن کلاسها دارند اما به هر حال آنها هم در انتخابهای خود شرایط مجازیبودن را لحاظ کردهاند. مثل فرشاد که با خیال راحت جوری انتخاب واحد کرده که شرایط شرکت در کلاس برایش راحتتر شود اما حالا با حضوریشدن کلاسها به قول خودش در مخمصه افتاده است: «من دیدم حالا که دانشگاه مجازی است چه لزومی دارد که کلاسها را در دو روز فشرده کنم و به خودم فشار بیاورم. دیدم من که از سر کار آنلاین در کلاس شرکت میکنم بهتر است کلاسهایم در هفته پخش شود تا مثلاً روزی دو ساعت درگیر باشم نه چند ساعت پشت سر هم. طوری انتخاب واحد کردهام که شنبه و دوشنبه و سهشنبه و چهارشنبه کلاس دارم و تقریباً کل هفتهام درگیر رفتوآمد به دانشگاه میشود. در صورتی که اگر میدانستم کلاسها حضوری میشود، قطعاً چنین کاری نمیکردم و طوری انتخاب واحد میکردم که دو روز در هفته شود.»
به قول خیلیها، دوره ارشد جوری است که تا چشم به هم بزنی تمام میشود. همین هم احتمالاً دست داوطلبان را در انتخاب رشته و بعدش انتخاب واحد باز گذاشته و پیش خودشان گفتهاند به هر حال میگذرد.
حالا هم باید همین مدت چشم بر هم زدنی را یک جوری بالاخره بگذرانند. برای بعضیها سختتر است و برای برخی هم راحتتر و آنها که باتجربهترند، میگویند خیلی زود همهاش خاطره میشود و لابد یک خاطره مجازی یا نیمهمجازی.»
انتهای پیام