گروه سیاسی: هادی خسروشاهین/پژوهشگر مسایل بینالملل در یادداشتی نوشت: این روزها یک مساله عمده ذهن افکار عمومی را به خود جلب کرده است: پرونده ایران از آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت میرود یا خیر؟ پاسخ به این پرسش سهل و ممتنع است؛ سهل از این حیث که در نشست این هفته آژانس قطعنامهای علیه ایران به احتمال قریب به یقین صادر خواهد شد (شب گذشته صادر شد) اما شورای حکام ترجیح میدهد در این برهه زمانی از ارسال پرونده ایران به شورای امنیت خودداری کند.
لحن قطعنامه احتمالا ملایم خواهد بود و از ایران خواسته خواهد شد که به پرسش های مدیر کل آژانس در مورد سه مکانی که در آنها ردپای اورانیوم فرآوری شده یافت شده است، پاسخ دهد.با این حال مشخص نیست که آیا به ایران مهلت زمانی مشخص داده میشود یا به عبارات کلی همچون در سریعترین زمان اکتفا میشود. پس فعلا خبری از ارسال پرونده ایران به شورای امنیت نخواهد بود.اما اینکه چنین روندی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، بعد ممتنع ماجرای تحلیل ما خواهد بود. حدس و گمان من سپتامبر یا حداکثر دسامبر است. در واقع احتمالا در این بازه زمانی شاهد تند شدن شیب بحران در روابط ایران و آژانس خواهیم بود؛اما این حدس و گمان یک مفروضه دارد و آن ثابت ماندن تمامی متغیرها تا آن برهه زمانی است.از جمله اینکه روابط تهران و آژانس در همین سطح فعلی باقی بماند.
چرا غرب حاضر نیست در مقطع کنونی قطعنامه شدید اللحنی علیه ایران صادر کند و در عین حال از ارسال پرونده ایران به شوری امنیت خودداری خواهد کرد؟ اولین نشانه این است که نه آمریکا و نه ایران تا به امروز حاضر نشده اند مرگ برجام را اعلام کنند.این یعنی دو طرف هنوز تمایل به توافق دارند؛ حتی اگر از شانس احیای برجام به شدت کاسته شده باشد چرا که راه های بدلیل همچنان وجود دارد؛ از جمله توافق موقت یا محدود؛ همان راه بدیلی که قبلا در مقاله ای به آن اشاره کردم؛ یعنی ایران در ازای تعلیق غنیسازی اورانیوم شصت و بیست درصد در عین حفظ بخشی از ذخایر سوخت خود، امتیازاتی نظیر تعلیق تحریمهای نفتی و همچنین پولی و بانکی را دریافت کند.
این سناریو با وجود همه محدودیتهای سیاسی در واشنگتن و تهران میتواند در دستور کار دو طرف قرار گیرد اما نشانه دوم به توافق غیر رسمی تهران و واشنگتن در چند ماه اخیر باز میگردد (جهت پرهیز از افزایش تنش) یعنی آمریکا چشم خود را به روی صادرات نفت ایران کم و بیش بسته است و در مقابل نیز تهران کمی از سرعت تولید اورانیوم غنی شده خود کاسته است.گزارش اخیر مدیر کل آژانس نشان میدهد که تهران در سه ماه گذشته نسبت به سه ماه پیش ازآن اورانیوم غنی شده کمتری تولید کرده است.
اگر چه ایران تلاش کرده است بطور پیوسته بر میزان ذخایر سوخت خود بیفزاید اما در عین حال تمایلی به افزایش تنش نیز ندارد.با این همه این نشانه بدون حصول توافق هستهای نمیتواند پایدار باشد و دیر یا زود زمان بازی پر شدت آغاز میشود؛ از همین رو تحقق توافق موقت در آینده ضروری به نظر میرسد اما نشانه سوم بحران اوکراین است. این چالش هم اقتصادهای کشورهای غربی را تحت تاثیر قرار داده است (افزایش تورم،قیمت مواد غذایی و بهای سوخت) و هم از این قابلیت برخوردار است که رژیمهای بینالمللی بویژه در حوزه منع گسترش سلاحهای هستهای را با تکانههایی مواجه کند.
از همین رو این ملاحظه بطور جدی روی میز مشاوران بایدن قرار دارد که نباید سیاست را در قبال تهران بگونه ای تنظیم کنیم که شاهد سه بحران همزمان هستهای در حوزه کره شمالی، اوکراین و ایران باشیم.اما نشانه چهارم به انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا باز میگردد؛ نزدیک شدن به نوامبر دو معنای ضمنی را با خود به همراه دارد؛ اول کاهش شدید شانس برای احیای برجام، دوم عدم تمایل بایدن برای افزایش تنش با تهران آن هم در زمانه ای که نیاز مبرمی به کاهش تورم و کنترل قیمتها در بازار بنزین و انرژی برای پیروزی هم حزبیهایش در انتخابات دارد.
حداقل واشنگتن و دولت بایدن حاضر نیستند تنش را تا ماه سپتامبر با تهران افزایش دهند. حال اگر در این سه ماه باقیمانده توافق حاصل نشود؛ چه می شود؟ احتمالا در سپتامبر قطعنامه تندتری علیه تهران صادر خواهد شد؛ با این همه تردید دارم که آمریکا این ماه را هم برای ارسال پرونده ایران به شورای امنیت انتخاب کند؛ دلیل آن کاملا روشن است؛ هم جنگ اوکراین احتمالا تا آن زمان ادامه خواهد یافت و هم به زمان برگزاری انتخابات میاندوره ای کنگره نزدیک میشویم. حال در چنین شرایطی غرب دو گزینه پیش رو خواهد داشت؛ ارسال مستقیم پرونده ایران از شورای حکام به شورای امنیت و یا استفاده از مکانیسم اسنپ بک که طبق ساز و کاری که در برجام برای آن در نظر گرفته شده است؛ا حتمالا حدود دو ماه به طول خواهد انجامید. در چنین شرایطی تنها راه برای جلوگیری از بحران یک توافق موقت خواهد بود.
لحن قطعنامه احتمالا ملایم خواهد بود و از ایران خواسته خواهد شد که به پرسش های مدیر کل آژانس در مورد سه مکانی که در آنها ردپای اورانیوم فرآوری شده یافت شده است، پاسخ دهد.با این حال مشخص نیست که آیا به ایران مهلت زمانی مشخص داده میشود یا به عبارات کلی همچون در سریعترین زمان اکتفا میشود. پس فعلا خبری از ارسال پرونده ایران به شورای امنیت نخواهد بود.اما اینکه چنین روندی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، بعد ممتنع ماجرای تحلیل ما خواهد بود. حدس و گمان من سپتامبر یا حداکثر دسامبر است. در واقع احتمالا در این بازه زمانی شاهد تند شدن شیب بحران در روابط ایران و آژانس خواهیم بود؛اما این حدس و گمان یک مفروضه دارد و آن ثابت ماندن تمامی متغیرها تا آن برهه زمانی است.از جمله اینکه روابط تهران و آژانس در همین سطح فعلی باقی بماند.
چرا غرب حاضر نیست در مقطع کنونی قطعنامه شدید اللحنی علیه ایران صادر کند و در عین حال از ارسال پرونده ایران به شوری امنیت خودداری خواهد کرد؟ اولین نشانه این است که نه آمریکا و نه ایران تا به امروز حاضر نشده اند مرگ برجام را اعلام کنند.این یعنی دو طرف هنوز تمایل به توافق دارند؛ حتی اگر از شانس احیای برجام به شدت کاسته شده باشد چرا که راه های بدلیل همچنان وجود دارد؛ از جمله توافق موقت یا محدود؛ همان راه بدیلی که قبلا در مقاله ای به آن اشاره کردم؛ یعنی ایران در ازای تعلیق غنیسازی اورانیوم شصت و بیست درصد در عین حفظ بخشی از ذخایر سوخت خود، امتیازاتی نظیر تعلیق تحریمهای نفتی و همچنین پولی و بانکی را دریافت کند.
این سناریو با وجود همه محدودیتهای سیاسی در واشنگتن و تهران میتواند در دستور کار دو طرف قرار گیرد اما نشانه دوم به توافق غیر رسمی تهران و واشنگتن در چند ماه اخیر باز میگردد (جهت پرهیز از افزایش تنش) یعنی آمریکا چشم خود را به روی صادرات نفت ایران کم و بیش بسته است و در مقابل نیز تهران کمی از سرعت تولید اورانیوم غنی شده خود کاسته است.گزارش اخیر مدیر کل آژانس نشان میدهد که تهران در سه ماه گذشته نسبت به سه ماه پیش ازآن اورانیوم غنی شده کمتری تولید کرده است.
اگر چه ایران تلاش کرده است بطور پیوسته بر میزان ذخایر سوخت خود بیفزاید اما در عین حال تمایلی به افزایش تنش نیز ندارد.با این همه این نشانه بدون حصول توافق هستهای نمیتواند پایدار باشد و دیر یا زود زمان بازی پر شدت آغاز میشود؛ از همین رو تحقق توافق موقت در آینده ضروری به نظر میرسد اما نشانه سوم بحران اوکراین است. این چالش هم اقتصادهای کشورهای غربی را تحت تاثیر قرار داده است (افزایش تورم،قیمت مواد غذایی و بهای سوخت) و هم از این قابلیت برخوردار است که رژیمهای بینالمللی بویژه در حوزه منع گسترش سلاحهای هستهای را با تکانههایی مواجه کند.
از همین رو این ملاحظه بطور جدی روی میز مشاوران بایدن قرار دارد که نباید سیاست را در قبال تهران بگونه ای تنظیم کنیم که شاهد سه بحران همزمان هستهای در حوزه کره شمالی، اوکراین و ایران باشیم.اما نشانه چهارم به انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا باز میگردد؛ نزدیک شدن به نوامبر دو معنای ضمنی را با خود به همراه دارد؛ اول کاهش شدید شانس برای احیای برجام، دوم عدم تمایل بایدن برای افزایش تنش با تهران آن هم در زمانه ای که نیاز مبرمی به کاهش تورم و کنترل قیمتها در بازار بنزین و انرژی برای پیروزی هم حزبیهایش در انتخابات دارد.
حداقل واشنگتن و دولت بایدن حاضر نیستند تنش را تا ماه سپتامبر با تهران افزایش دهند. حال اگر در این سه ماه باقیمانده توافق حاصل نشود؛ چه می شود؟ احتمالا در سپتامبر قطعنامه تندتری علیه تهران صادر خواهد شد؛ با این همه تردید دارم که آمریکا این ماه را هم برای ارسال پرونده ایران به شورای امنیت انتخاب کند؛ دلیل آن کاملا روشن است؛ هم جنگ اوکراین احتمالا تا آن زمان ادامه خواهد یافت و هم به زمان برگزاری انتخابات میاندوره ای کنگره نزدیک میشویم. حال در چنین شرایطی غرب دو گزینه پیش رو خواهد داشت؛ ارسال مستقیم پرونده ایران از شورای حکام به شورای امنیت و یا استفاده از مکانیسم اسنپ بک که طبق ساز و کاری که در برجام برای آن در نظر گرفته شده است؛ا حتمالا حدود دو ماه به طول خواهد انجامید. در چنین شرایطی تنها راه برای جلوگیری از بحران یک توافق موقت خواهد بود.