گروه سیاسی: خبرگزاری تسنیم «وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در مقالهای با تیتر: {درباره خطر خودنمایی رائفیپورها/ لزوم بازگشت به تبار «ارشاد» و «کرامت» در «مصاف» شومنها} علیاکبر رائفیپور را یک شومن و از نمادهای برجسته سیر قهقهرایی اندیشه دانست.
در بخشی از این مقاله آمده است: از نیمه دهه هشتاد به بعد، همانقدر که رفته رفته کتابها جای خود را به موبایلها داد، منابر و صندلیهای سخنرانان و اندیشمندان نیز جای خود را به شومنها و افرادی داد که تنها با کنار هم چیدن حرفهای جذاب و جنجالی توانستند خود را به حتی مجامع فکری و تشکلهای دانشجویی قالب کنند.
این سخنرانها که عمدتاً در هر شاخهای از دین و الهیات گرفته تا مشکلات زیستمحیطی و سیاست و اقتصاد حرف میزنند، نهتنها سواد آکادمیک ندارند بلکه صبغه استاد دیدن هم ندارند؛ بهخلاف سخنرانان نسل اول انقلاب که ضمن تمرکز بر یک حوزه مطالعاتی و تعمق بهروی آن، دادهها و اطلاعات صحیح به بهاصطلاح پامنبریها میدهند.
در این طیف، امثال علیاکبر رائفیپور را میتوان از نمادهای برجستهای از سیر قهقهرایی اندیشه دانست، جوانی که از اواخر دهه هشتاد با سخنرانی درباره فراماسونری و فرقهها شروع کرد، به مباحث مهدویت ورود کرد و رفته رفته درباره اقتصاد، کشاورزی، ازدواج، طبابت و آبوهوا صحبت میکند؛ از پیشبینی ترسالی برای کشور تا ادعاهای عجیب و غریب درباره طب سنتی و یا ساخت سلاح در مؤسسه مصاف و یا ادعای دعوت شدن از دانشگاههای لبنان، سوریه و عراق و… نموداری است که ساحت فکری این مدل افراد را آشکار میکند: «دعوت به خود؛ در ضدیت با دعوت به تفکر و اندیشه!»
بهخلاف نسل اول سخنرانان انقلابی که رسالت خود را دعوت به تفکر و اندیشیدن و فعال کردن قوه عاقله پامنبریها و تلاش برای معرفی اسلام بهعنوان دین اصیل و برنامه مبارزه میدانستند اما رائفیپور و یا امثال وی بیشتر تلاش دارند خود را بهعنوان یک متفکر معرفی کنند تا اینکه بخواهند تفکر را تبلیغ کنند. مقصر این فضای پیشآمده در سالهای اخیر مخاطبان نیستند چراکه مخاطب جوان این سخنرانان تشنه دانستن است بلکه مقصر علاوه بر سخنرانهای این مدلی، بخشی از سیستم است که فضا را برای طی مدارج شهرت آنها فراهم میکند و تریبون در اختیارشان میگذارد، اینکه با چه انگیزهای؟ درباره آن میتوان مفصل و جداگانه صحبت کرد.
در چنین شرایطی جریان انقلابی برای برونرفت از وضعیت و گرفتار نشدن در گرداب شومنیسم و اطلاعات ضداندیشهای، نیازمند بازگشت به رگ و ریشه و تبار حسینیه ارشادی و مسجد کرامتی خویش و پرورش و معرفی انسانهایی در طراز آیتالله مطهری، آیتالله خامنهای، آیتالله بهشتی، آیتالله مفتح، علی شریعتی (علیرغم نقدهایی که به اندیشه او وارد است اما در ساحت یک متفکر دغدغهمند در عرصه نهضت وارد شده بود)، و… و یا حتی متأخرینی همچون حسن رحیمپور ازغدی است و نهادهای حامی شومنها باید سراغی از متفکران عصر حاضر بگیرند و تریبون را در اختیار آنها قرار دهند.
اگر فضای آزاداندیشی و تریبونهای نقد و نظر مجدداً همچون سالهای پیش از انقلاب و یا دهه هفتاد رونق بگیرد، نهتنها اذهان عمومی جامعه از اطلاعات غلط پر نمیشود، فضا برای فرصتطلبی شومنها هم بسته میشود و ساحتی برای حل مشکلات و پاسخ به سؤالهای حیطه حکمرانی پیدا خواهد شد.
در بخشی از این مقاله آمده است: از نیمه دهه هشتاد به بعد، همانقدر که رفته رفته کتابها جای خود را به موبایلها داد، منابر و صندلیهای سخنرانان و اندیشمندان نیز جای خود را به شومنها و افرادی داد که تنها با کنار هم چیدن حرفهای جذاب و جنجالی توانستند خود را به حتی مجامع فکری و تشکلهای دانشجویی قالب کنند.
این سخنرانها که عمدتاً در هر شاخهای از دین و الهیات گرفته تا مشکلات زیستمحیطی و سیاست و اقتصاد حرف میزنند، نهتنها سواد آکادمیک ندارند بلکه صبغه استاد دیدن هم ندارند؛ بهخلاف سخنرانان نسل اول انقلاب که ضمن تمرکز بر یک حوزه مطالعاتی و تعمق بهروی آن، دادهها و اطلاعات صحیح به بهاصطلاح پامنبریها میدهند.
در این طیف، امثال علیاکبر رائفیپور را میتوان از نمادهای برجستهای از سیر قهقهرایی اندیشه دانست، جوانی که از اواخر دهه هشتاد با سخنرانی درباره فراماسونری و فرقهها شروع کرد، به مباحث مهدویت ورود کرد و رفته رفته درباره اقتصاد، کشاورزی، ازدواج، طبابت و آبوهوا صحبت میکند؛ از پیشبینی ترسالی برای کشور تا ادعاهای عجیب و غریب درباره طب سنتی و یا ساخت سلاح در مؤسسه مصاف و یا ادعای دعوت شدن از دانشگاههای لبنان، سوریه و عراق و… نموداری است که ساحت فکری این مدل افراد را آشکار میکند: «دعوت به خود؛ در ضدیت با دعوت به تفکر و اندیشه!»
بهخلاف نسل اول سخنرانان انقلابی که رسالت خود را دعوت به تفکر و اندیشیدن و فعال کردن قوه عاقله پامنبریها و تلاش برای معرفی اسلام بهعنوان دین اصیل و برنامه مبارزه میدانستند اما رائفیپور و یا امثال وی بیشتر تلاش دارند خود را بهعنوان یک متفکر معرفی کنند تا اینکه بخواهند تفکر را تبلیغ کنند. مقصر این فضای پیشآمده در سالهای اخیر مخاطبان نیستند چراکه مخاطب جوان این سخنرانان تشنه دانستن است بلکه مقصر علاوه بر سخنرانهای این مدلی، بخشی از سیستم است که فضا را برای طی مدارج شهرت آنها فراهم میکند و تریبون در اختیارشان میگذارد، اینکه با چه انگیزهای؟ درباره آن میتوان مفصل و جداگانه صحبت کرد.
در چنین شرایطی جریان انقلابی برای برونرفت از وضعیت و گرفتار نشدن در گرداب شومنیسم و اطلاعات ضداندیشهای، نیازمند بازگشت به رگ و ریشه و تبار حسینیه ارشادی و مسجد کرامتی خویش و پرورش و معرفی انسانهایی در طراز آیتالله مطهری، آیتالله خامنهای، آیتالله بهشتی، آیتالله مفتح، علی شریعتی (علیرغم نقدهایی که به اندیشه او وارد است اما در ساحت یک متفکر دغدغهمند در عرصه نهضت وارد شده بود)، و… و یا حتی متأخرینی همچون حسن رحیمپور ازغدی است و نهادهای حامی شومنها باید سراغی از متفکران عصر حاضر بگیرند و تریبون را در اختیار آنها قرار دهند.
اگر فضای آزاداندیشی و تریبونهای نقد و نظر مجدداً همچون سالهای پیش از انقلاب و یا دهه هفتاد رونق بگیرد، نهتنها اذهان عمومی جامعه از اطلاعات غلط پر نمیشود، فضا برای فرصتطلبی شومنها هم بسته میشود و ساحتی برای حل مشکلات و پاسخ به سؤالهای حیطه حکمرانی پیدا خواهد شد.